جلسه هشتم ۱۴ مهر ۱۳۹۷
مرحوم آقای خویی فرمودند در موارد جنایت و سرایت معیار ثبوت قصاص، حال مجنی علیه در زمان جنایت است اما معیار ثبوت دیه حال سرایت است. و این معروف و مشهور بین فقهاء است و از نظر ما مطلب صحیحی نیست. و گفتیم در این مسائل اجماع تعبدی نداریم بلکه فقهاء بر اساس ضوابط موجود فتوا دادهاند و این طور نیست که این مساله از مسائل متلقی از کلمات قدماء و برداشت از متون روایات و متصل به زمان معصوم علیه السلام باشد. ملاک اعتبار شهرت و اجماع یکی از دو امر است: یکی حکایت و کشف از متن روایت هر چند سند آن ذکر نشده باشد که ارزش روایت مشهور ضعیف السند را دارد. و دیگری حکایت و کشف از ارتکاز فقهاء یا متشرعه زمان معصوم علیه السلام. یعنی اجماع یا شهرت بین علماء کاشف از وجود ارتکازی در زمان معصومین علیهم السلام و تقریر امام معصوم علیه السلام باشد و به همین دلیل حجت است. و بر همین اساس هم قبلا گفتیم اگر وجود چنین ارتکازی احراز شود حتی احتمال وجود مدرک یا یقین به آن مخل به اعتبار اجماع نیست اما با احتمال وجود مدرک یا یقین به آن وجود چنین ارتکازی احراز نمیشود. و در محل بحث ما هیچ کدام از این دو ملاک و معیار وجود ندارد و بر همین اساس گفتیم اجماع تعبدی اینجا نیست. البته اگر اجماع آنها کاشف از معنای لغوی یک لفظ در زمان گذشته باشد که ما اکنون آن را نمیفهمیم میتواند از این جهت در حکم تغییری ایجاد کند اما اگر کاشف از تغییر معنای لغوی هم نباشد (مثل محل بحث ما) ارزشی ندارد.
البته ما نسبت به کافر حربی موافق مشهور بودیم اما الان در همان هم تردید داریم. اگر جانی بر کافر مهدور الدم جنایت عمدی مرتکب شود و کافر قبل از سرایت و مرگ مسلمان شود موافق با برخی علمای دیگر دیه را ثابت دانستیم هر چند برخی دیگر دیه را هم منکرند اما هیچ کدام از علماء قصاص را ثابت ندانستهاند. ما گفتیم چون اینجا قتل عدوانی نیست قصاص ثابت نیست اما الان به نظر میرسد اگر چه به لحاظ جنایت عدوان نیست اما به لحاظ قتل عدوان وجود دارد. در مساله سبب و جنایت در همین فرض یعنی جایی که در زمان ایجاد سبب مجنی علیه کافر مهدور الدم باشد و در زمان وقوع جنایت مسلمان است هم با اینکه معروف به عدم ثبوت قصاص قائلند به نظر ما قتل عدوانی صدق میکند و در آنجا معیار سبب نیست بلکه معیار زمان تاثیر و وقوع جنایت است چون استناد قتل در زمان وقوع جنایت است. در زمان ایجاد سبب قتل مستند نیست و به صرف صدور سبب، بر ایجاد کننده آن قاتل صدق نمیکند و قاتل در هنگام وقوع مرگ صدق میکند که فرض این است که در زمان وقوع قتل، مجنی علیه مسلمان بوده است و لذا قتل مسلمان کاملا صدق میکند و این قتل هم عدوانی است. در محل بحث ما هم همین طور است و اگر چه جنایت عدوانی نبوده است اما در زمان سرایت و جنایت عدوانی است. همان طور که اگر جانی سببی را ایجاد کند که باعث وقوع جنایت بر مسلمانی میشود در صدق جنایت عدوانی بر مسلمان شکی نیست در اینجا هم که جنایتی را ایجاد میکند که باعث مرگ مسلمانی میشود قتل عدوانی مسلمان صادق است. اینکه جانی کاری کند که مجنی علیه بعد از اسلام بمیرد، مسلمانی را عدوانی کشته است.
بله اگر جانی در زمان جنایت به مسلمان شدن مجنی علیه در بعد علم نداشته باشد و آن را احتمال ندهد اینجا قتل مسلمان هم صدق میکند اما قتل عدوانی نیست و لذا موجب قصاص نیست.
نتیجه اینکه از نظر ما آنچه معتبر است تکافو در حال مرگ و سرایت است چون در این زمان است که قتل واقع میشود و استناد پیدا میکند و لذا تکافو در حالت استناد مهم است و قبل از آن قتل اصلا رخ نداده است تا مستند به جانی باشد و تکافو در حال جنایت اعتبار داشته باشد و البته این این نافی وجود سایر شرایط قصاص نیست لذا باید علاوه بر عمدی بودن، عدوانی بودن قتل هم صدق کند و اگر در جایی قتل عدوانی صادق نباشد قصاص ثابت نیست.
در هر صورت علماء در مساله ایجاد جنایت بر کافر مهدور الدم و سرایت در زمان اسلام قصاص را نفی کردهاند و در دیه هم اختلاف دارند اما در مساله ایجاد سبب در زمان کفر مهدور الدم و وقوع جنایت در زمان اسلام دیه را ثابت دانستهاند هر چند در همین مساله برخی از فقهاء در حکم عدم ثبوت قصاص تشکیک کردهاند.