جلسه هشتاد و چهارم ۲۴ اسفند ۱۳۹۸
شروط قاضی: بلوغ
بحث در بررسی مدارک تعبیر موجود در کلمات فقهاء مبنی بر «مسلوب العبارة و الفعل» بودن صبی بود. برخی از روایات را بررسی کردیم و دلالت آنها را تمام ندانستیم. بحث در روایت عبدالله بن سنان بود.
روایت هم در تهذیب منقول است:
عَنْ علی بن الحسن عَنْ مُحَمَّدٍ وَ أَحْمَدَ ابْنَيِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِمَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَبِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلَهُ أَبِي وَ أَنَا حَاضِرٌ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- حَتّٰى إِذٰا بَلَغَ أَشُدَّهُ قَالَ الِاحْتِلَامُ قَالَ فَقَالَ يَحْتَلِمُ فِي سِتَّ عَشْرَةَ وَ سَبْعَةَ عَشَرَ وَ نَحْوِهَا فَقَالَ إِذَا أَتَتْ عَلَيْهِ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ نَحْوُهَا فَقَالَ لَا إِذَا أَتَتْ عَلَيْهِ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً كُتِبَتْ لَهُ الْحَسَنَاتُ وَ كُتِبَتْ عَلَيْهِ السَّيِّئَاتُ وَ جَازَ أَمْرُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ سَفِيهاً أَوْ ضَعِيفاً فَقَالَ وَ مَا السَّفِيهُ فَقَالَ الَّذِي يَشْتَرِي الدِّرْهَمَ بِأَضْعَافِهِ قَالَ وَ مَا الضَّعِيفُ قَالَ الْأَبْلَهُ (تهذیب الاحکام، جلد ۹، صفحه ۱۸۲)
و هم از مرحوم صدوق در خصال نقل شده است:
حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ أَبِي الْحُسَيْنِ الْخَادِمِ بَيَّاعِ اللُّؤْلُؤِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلَهُ أَبِي وَ أَنَا حَاضِرٌ عَنِ الْيَتِيمِ مَتَى يَجُوزُ أَمْرُهُ قَالَ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ قَالَ وَ مَا أَشُدُّهُ قَالَ الِاحْتِلَامُ قَالَ قُلْتُ قَدْ يَكُونُ الْغُلَامُ ابْنَ ثَمَانَ عَشْرَةَ سَنَةً أَوْ أَقَلَّ أَوْ أَكْثَرَ وَ لَا يَحْتَلِمُ قَالَ إِذَا بَلَغَ وَ كُتِبَ عَلَيْهِ الشَّيْءُ جَازَ أَمْرُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ سَفِيهاً أَوْ ضَعِيفاً. (الخصال، جلد ۲، صفحه ۴۹۵)
اما مرحوم صاحب وسائل این روایت را از خصال بدون واسطه عبدالله بن سنان نقل کرده است یعنی ابی الحسین الخادم مستقیما از امام صادق علیه السلام نقل کرده است (وسائل الشیعة، جلد ۱۸، صفحه ۴۱۲) که احتمالا در نقل صاحب وسائل سقط رخ داده است خصوصا که این روایت در کتب مختلف از عبدالله بن سنان نقل شده است. (تفسیر العیاشی، جلد ۲، صفحه ۲۹۱ و فقه القرآن، جلد ۲، صفحه ۳۲۰)
درست است که بین نقل خصال و نقل مرحوم شیخ در تهذیب اختلاف وجود دارد مثلا ظاهر روایت خصال این است که بعد از سوال اول که سنان از امام صادق علیه السلام پرسیده باقی سوالات را خود عبدالله بن سنان از امام علیه السلام پرسیده است اما ظاهر روایت تهذیب این است که باقی سوالات را هم سنان پرسیده است یا در روایت خصال سن بلوغ مشخص نشده است اما در روایت تهذیب سیزده سالگی به عنوان سن بلوغ مشخص شده است یا روایت تهذیب مفصلتر است اما مشخص است که روایت واحد است که به دو عبارت مختلف نقل شده است و مرحوم صدوق یا برخی دیگر از راویان بخشی از روایت را که مفتی به اصحاب نبوده است حذف کرده است و قسمتهایی از عبارات را حذف کرده است که این کار از مرحوم صدوق در موارد دیگر هم اتفاق افتاده است. اما این اختلاف در آنچه محل بحث ما ست تاثیری ندارد چون ما در صدد حل مساله سن بلوغ نیستیم و قبلا گفتیم در این نوع مسائل عام الابتلاء قول شاذ حتما باطل است و شذوذ در این مسائل مساوی با علم به بطلان است و شهرت در این مسائل به علم به صحت منتهی میشود و لذا اینکه سن بلوغ سیزده سال باشد حتما باطل است.
یتیم در روایات به معنای نابالغ است و در این روایت از حد یتم و حجر و ممنوعیت در تصرف سوال کرده است. مستفاد از روایت این است که بین مکلف شدن و نفوذ امر و برطرف شدن یتم تلازم است مگر اینکه فرد سفیه یا ضعیف باشد که اگر چه تکلیف هست اما امر او جایز نیست.
روایت از نظر سندی موثقه است و معتبر است.اما مساله تفاوت بین نقل شیخ و صدوق که علاوه بر آنچه گذشت باز هم تفاوتهایی دارند مثل اینکه در نقل مرحوم شیخ این طور آمده است که در سن سیزده سالگی حسنات و سیئات برای او نوشته میشود و امر او جایز است مگر اینکه سفیه یا ضعیف باشد اما در نقل خصال این طور آمده است که وقتی بالغ شود و تکلیف بر او ثابت شود امرش جایز است مگر اینکه سفیه یا ضعیف باشد و در وسائل تحقیق مرحوم آقای ربانی این طور آمده است که ««جَازَ علیه أَمْرُهُ» اما مطابق نسخهای که به خط خود صاحب وسائل موجود است کلمه «علیه» در آن موجود نیست و در نسخ خصال نیز این کلمه موجود نیست اما در چاپ سنگی وسائل که حدود صد سال پیش چاپ شده است کلمه «علیه» آمده است و در بعضی از نسخ دیگر روی آن خط کشیده شده است. آنچه مهم است تحقیق در معنای روایت است که مهم معنای «جَازَ أَمْرُهُ» است آیا از این عبارت استفاده میشود که صبی قبل از بلوغ مسلوب القول و الفعل است؟ آیا میتوان به این روایت بر اشتراط بلوغ در مثل نفوذ قضاء استدلال کرد؟