جزم در دعوی (ج۵۴-۲۲-۹-۱۳۹۹)
بحث به مساله اشتراط جزم در دعوی رسیده است. این مساله در کلام مرحوم آقای خویی به صورت نامتناسب طرح شده است. ما در ابتدای کتاب قضا، ترتیبی را برای چینش مسائل بیان کردیم و گفتیم بحث در کتاب قضاء یا در مورد قاضی است (که شروط قاضی و وظایف او باید بحث شود) و یا در مورد ارکان قضیه است (که بحث از مدعی و مدعی علیه و خود ادعا در آن باید بحث شود) و یا در مورد طرق اثبات دعوی است. مرحوم محقق کنی هم تقریبا همین چینش را مطرح کرده است.
حقیقت قضاء یعنی حکم در فرض اقامه دعوی بنابراین موضوع و رکن قضا، دعوی و ادعا ست و هر ادعایی متقوم به مدعی و مدعی علیه است. خود ادعا هم دو حیثیت دارد یکی مدعی به است یعنی آنچه مدعی ادعا میکند و دیگری حیثیت ادعا کردن.
اشتراط جزم به همین حیثیت ادعا کردن مرتبط است. مرحوم آقای خویی این بحث را خیلی مختصر و ساده بیان کردهاند در حالی که در کلمات مثل مرحوم محقق کنی بحث خیلی مفصل مطرح شده است.
مرحوم آقای خویی فرمودهاند جزم در ادعا شرط است چون اگر مدعی جازم نباشد، اصل نافی ادعای او است و اطلاق دلیل حجیت آن اصل برای عدم سماع ادعای مدعی کافی است.
مرحوم محقق کنی فرمودهاند ابتدای باید معنای دعوی روشن شود. از قاموس و مصباح تعریفی را بیان کردهاند.
در قاموس این طور آمده است: «و ادَّعَى كذا: زَعَمَ أنَّهُ له حَقاً أو باطِلًا، و الاسمُ: الدَّعْوَةُ و الدَّعاوةُ، و يُكْسَرانِ.»
در مصباح هم این طور آمده است: «و (ادَّعَيْتُ) الشَّىءَ تَمَنَّيْتُهُ. و (ادَّعَيْتُهُ) طَلَبْتُه لِنَفْسِى وَ الاسْمُ (الدَّعْوَى).»
ایشان خودشان دعوی را این طور تعریف کردهاند: «اظهار ثبوت شیئ غیر ثابت له»
از این تعریف چند نکته مشخص میشود:
اول: ادعا متوقف بر اظهار است و تا وقتی فرد چیزی اظهار نکرده باشد ادعایی وجود ندارد.
دوم: اظهار ثبوت شیء ادعا ست و لذا اظهار نفی شیء ادعا نیست بلکه انکار است. ممکن است این هم از نظر لغوی ادعا محسوب شود اما آنچه منشأ آثار قضایی (مثل ثبوت یمین) است نفی ادعا ست نه اینکه ادعای اثبات خلاف ادعای مدعی است.
سوم: ادعا اظهار ثبوت شیء غیر ثابت است و با این قید مثل حرف ذوالید از ادعا خارج میشود. درست است که ذوالید هم ادعا میکند من مالکم اما چون این ادعا با ید ثابت شده است و در حقیقت دعوی نیست بلکه انکار ادعای مدعی است و لذا در تعریف دعوای اصطلاحی نمیگنجد.
چهارم: اقرار هم اگر چه اظهار ثبوت شیء است اما برای غیر است و لذا ادعا نیست چون ادعا اظهار ثبوت چیزی برای خودش است و بر همین اساس شهادت هم از ادعا خارج است.
حاصل اینکه اگر شخص برای خودش یا موکلش یا مولی علیه چیزی را ادعا کند و هم چنین موارد حدود، ادعا محسوب میشود. بلکه ادعای چیزی را که ادعا معارض ندارد هم شامل میشود چون این موارد هم اظهار ثبوت چیزی است که برای او ثابت نبوده است.
همان طور که ادعای ملک عین یا ملک منفعت یا حق مالی (مثل تحجیر) یا غیر مالی (مثل ادعای زوجیت یا فرزند بودن) همگی در تعریف مندرجند.
و بعد میفرمایند البته تعریفی که ارائه کردیم شرح لفظ است نه حد منطقی و لذا هم طرد و هم عکس آن دچار مشکلاتی است اما مهم نیست.
بعد فرمودهاند آیا صدق دعوی مشروط به جزم هم هست؟ این بحث در ادامه خواهد آمد اما بعضی گفتهاند ماهیت دعوا متقوم به جزم است و اگر فرد جازم نباشد اصلا صدق دعوی نمیکند.
ایشان در ادامه فرمودهاند که دعوی اخبار است نه انشاء و لذا وقتی فرد میگوید: «خانه مال من است» یعنی خبر میدهد. نظیر این بحث بعدا در حقیقت قضاء و حکم هم مطرح میشود و در آنجا معروف گفتهاند حکم انشاء است نه اخبار.
شاهد اینکه دعوی اخبار است این است که قابلیت صدق و کذب دارد و روشن است که انشاء صدق و کذب ندارد. اما برخی بزرگان گفتهاند دعوی انشاء است! ایشان به صورت مفصل به این مطلب پرداخته است که ما به آن اشاره نمیکنیم. (لكن الأستاد العلامة أدام اللّٰه تعالى حراسته قال إن الدعوى و إن كانت خبرا ظاهر إلا أنها إنشاء في الواقع فقول المدعي لي عنده كذا معناه أني أطلب منه كذا و الإنشاء ليس فيه صدق و لا كذب و أقام على ذلك أدلة و براهين لم يصل إليها فهمي. مفتاح الکرامة، ط قدیم، جلد ۱۰، صفحه ۶۸)
اما بعید نیست این حرف که دعوی انشاء است بر این اساس بوده که مدلول التزامی دعوی انشاء استیلاء بر آن مال یا حق است.
عرض ما این است که این خلط ادعا به لازم آن است. ادعا اخبار است و گاهی علاوه بر مدلول مطابقیاش، دلالت کنایی یا التزامی هم دارد که آن انشاء است. نباید این مدلول التزامی که گاهی اوقات بر ادعا مترتب است را با خود ادعا خلط کرد.
برچسب ها: جزم در دعوی, شرایط دعوی, دعوی, ادعا