جلسه پنجم ۶ آذر ۱۳۹۸
لمس و نظر
گفتیم دلیل بر جواز لمس و نظر برای پزشکی که مضطر نیست، ادله خاص است نه عمومات و اطلاقات حرج و اضطرار چرا که این ادله مختص به موارد اضطرار مکلف است که فرض این است که پزشک مضطر نیست بلکه بیمار مضطر است و لغویت جواز برای بیمار در این موارد منجر به رفع ید از ظهور نیست چون از عدم اطلاق در دلیل نفی حرج و اضطرار مشکلی پیش نمیآید و نتیجه این لغویت، عدم شمول دلیل اضطرار است نه غیر آن.
ممکن است گفته شود ممنوعیت لمس و نظر برای پزشک، مستلزم ضرر بیمار است و مفاد حدیث نفی ضرر این است که از ناحیه حکم شرعی، ضرر بر کسی تحمیل نمیشود. نتیجه اینکه بر اساس قاعده لاضرر، حکم شرعی حرمت لمس و نظر پزشک منفی است.
اما به نظر میرسد این وجه ناتمام است چون درست است که مفاد قاعده لاضرر نفی حکمی است که مسبب ضرر باشد اما به این معنا که ضرر مستند به شارع باشد. در محل بحث ما ضرر مستند به شریعت نیست. ضرر در جایی که مستند به شارع است که حکم شارع مقتضی برای آن ضرر باشد و گرنه اگر با قطع نظر از حکم شارع ضرر وجود دارد مفاد دلیل لاضرر لزوم ایجاد مانع توسط شارع نیست. مفاد دلیل لاضرر این نیست که اگر جایی ضرری وجود دارد که شارع میتواند مانع آن باشد شارع حتما باید مانع آن شده باشد. در محل بحث ما، اگر ضرر مستند به پزشک میشد میتوانستیم حکم شارع به ممنوعیت را موجب ضرر بدانیم اما حتی با قطع نظر از حکم شارع، ضرر به پزشک مستند نیست تا حکم شارع به ممنوعیت موجب ضرر باشد. در مثل قضیه سمرة بن جندب حکم شارع به جواز تصرف در مال باعث میشد ضرر به شارع مستند باشد و لذا قاعده لاضرر آن را نفی میکند اما در محل بحث ما ضرری که به بیمار میرسد مستند به شارع نیست همان طور که مستند به پزشک هم نیست. یعنی پزشک میتواند مانع ضرر بیمار شود اما اگر پزشک متصدی علاج نشود ضرر مستند به پزشک نیست و این نشان میدهد ضرر مستند به شارع هم نیست و نمیتوان گفت ممنوعیت علاج توسط شارع موجب ضرر به بیمار شده است و این طور نیست که اگر شارع علاج را ممنوع کرده باشد ضرر مستند به شارع باشد و گرنه فعل باید به عدم مانع هم مستند باشد در حالی که روشن است که در عرف فعل را به عدم مانع مستند نمیدانند و لذا اگر کسی میتواند مانع قتل دیگری شود ولی مانع نشود قتل به او مستند نیست (حتی اگر ایجاد مانع را هم واجب بدانیم) فعل به مقتضی مستند است اما به عدم مانع مستند نیست و بر همین اساس هم علماء گفتهاند اگر کسی دیگری را داخل آتش پرتاب کند در حالی که خود شخص میتواند از آتش بیرون بیاید و بیرون نیاید، مرگ به خود او مستند است نه به کسی که او را پرتاب کرده است چون مقتضی مرگ مکث در آتش است نه صرف الغای در آتش. تفصیل این مباحث در کتاب قصاص گذشته است که از تکرار آن خودداری میکنیم. نتیجه اینکه جواز لمس و نظر را نمیتوان بر اساس قاعده لاضرر اثبات کرد و دلیل همان طور که قبلا گفتیم ادله خاص است. همان طور که قاعده نفی اضطرار و حرج نمیتواند دلیل باشد و بر همین اساس برخی علماء فتوا دادهاند اگر حفظ حیات مادر متوقف بر مرگ جنین باشد، مادر چون مضطر به کشتن جنین است برای او جایز است اما پزشک حق ندارد جنین را بکشد چون او مضطر نیست و لذا اگر پزشک جنین را بکشد ضامن است بلکه پزشک میتواند فقط به مادر بگوید از چه طریقی میتواند جنین را بکشد و حیات خودش را حفظ کند.
حاصل از بحث این شد که لمس و نظر در حال اختیار جایز نیست اما در فرض اضطرار بیمار، لمس و نظر برای پزشک جایز است.
مرحوم آقای تبریزی و برخی دیگر از علمای معاصر معتقدند جواز لمس و نظر برای معالجه، منوط به اضطرار به شخص آن معالجه نیست بلکه اضطرار به اصل معالجه کافی است و لذا اگر پزشک مماثل هم وجود دارد اما پزشک غیر مماثل مهارت بیشتری دارد، بیماری که به اصل معالجه مضطر است اما به رجوع به پزشک غیر مماثل مضطر نیست، میتواند به پزشک غیر مماثل رجوع کند و برای پزشک هم معالجه جایز است.
مرحوم آقای تبریزی در استفتائات متعددی این مطلب را بیان کردهاند مثل:
سوال: با وجود پزشك مرد، آيا آقايان مىتوانند جهت طبابت و آمپول زدن به طبيب زن مراجعه نمايند يا نه؟
[جواب] باسمه تعالى؛ در فرضى كه خبرويّت طبيب زن در آن مداوا يا تزريق، بيشتر از طبيب مرد باشد، مانعى ندارد اگر قصد ديگرى در بين نبوده باشد، و الله العالم.
سوال: اگر يافتن پزشك همجنس نياز به وقت زياد است يا گاهى مشكل، مىتوان به پزشك مخالف رجوع كرد؟
[جواب] باسمه تعالى؛ چنانچه دكتر غير مماثل در كارى كه به او مراجعه مىشود كارآزمودهتر باشد، حتى در حال اختيار هم مىشود به او مراجعه كرد، و الله العالم.
سوال: رفتن زن پيش دكتر مرد براى معالجۀ پا چگونه است؟
[جواب] باسمه تعالى؛ چنانچه خبرويت دكتر مرد در كارى كه به او مراجعه شده بيشتر باشد مانعى ندارد، و الله العالم.
سوال: زنى هستم 58 ساله كه 8 سال پيش به مرض سرطان مبتلا شدم و در پى درمان آن پزشكان يك پستانم را برداشتهاند، از آن هنگام سالى دو بار جهت معاينه و بررسى مجدد به پزشك معالجم در آلمان مراجعه مىكنم، و دو پزشك متخصص زنان قلب مرا معاينه مىكنند، در اين مدت نيز يك بار غدۀ ديگر ديده و بىاثر شده است، از آن هنگام تاكنون براى برگشت اين بيمارى آرامش خيال يافتهام، پيرو اين شرح حال و با توجه به اينكه دو پزشك فوقالذكر مرد هستند، آيا رفتن نزد پزشكان مرد براى من اشكالى داشته يا دارد؟
[جواب] باسمه تعالى؛ در صورتى كه از نظر معالجۀ مذكور، پزشك مرد مناسبتر باشد، مانعى ندارد، و الله العالم.
سوال: من دانشجوى دندانپزشكى هستم، در اين حرفه مىتوان ادعا كرد كه بسيارى از بيماران زنان هستند، نيز بيماران ترجيح مىدهند به پزشك مرد مراجعه كنند، مسئوليت ما چيست؟
[جواب] باسمه تعالى؛ اگر مرتكب فعل حرام نشود، معالجه اشكالى ندارد، و الله العالم.
سوال: با توجه به اينكه اين كار مستلزم نگاه به صورت و دهان بيمار است و با دستكش لمس مىشود، آيا اين كار جايز است و درآمد حاصل از آن حلال است؟
[جواب] باسمه تعالى؛ اگر طبيب مرد حاذقتر باشد از طبيب زن، طبابت مرد براى زن مانعى ندارد؛ و درآمد حاصله حلال است، و الله العالم.
سوال: هنگام تعيين فشار خون لازم است پزشك يا پرستار آستين شخص را بالا بزند، اين كار سبب مىشود گاهى بانوان در برابر مرد آستين خود را بالا بزنند، آيا ديدن دست براى پزشك يا هر دو جايز است؟
[جواب] باسمه تعالى؛ در هر حال اگر به قصد لذت بردن نباشد، در مقام معالجه در صورتى كه مباشر خبرويت بيشتر دارد، مانعى ندارد، و الله العالم.
سوال: درمان زن يا مرد نامحرم بوسيلۀ پزشك چه صورتى دارد؟ حدود اين كار در حال اضطرار براى پزشك تا كجاست؟
[جواب] باسمه تعالى؛ چنانچه دكتر غير محرم در كارى كه به او مراجعه مىشود مهارت بيشتر داشته باشد، مراجعه به او مانعى ندارد، و الله العالم.
سوال: اين جانب دانشجوى سال ششم رشتۀ پزشكى كه گاهاً با بدن عريان نواميس مردم سر و كار دارم، و با توجه به اينكه فردى جوان و معتقد هستم و براى اينكه نمىخواهم حتى نگاه حرام داشته باشم، تكليف من چيست؟
[جواب] باسمه تعالى؛ معالجۀ طبيب غير مماثل در جايى كه مورد اضطرار باشد و مماثل موجود نباشد و يا خبرويت غير مماثل در كارى كه به او مراجعه مىشود بيشتر باشد، مانعى ندارد؛ و در مقام آموزش و يادگيرى هم چنانچه دانشجو اطمينان داشته باشد به معالجۀ زن مريض و نجات نفس محترم مبتلا مىشود كه متوقف بر آن آموزش است، در اين صورت آموزش به اين قصد كه اگر مبتلا شد بتواند نفس محترم را نجات دهد مانعى ندارد، و لكن در هر حال بايد قصد التذاذ جنسى نداشته باشد و الّا حرام بوده و جايز نيست، و الله العالم.
دلیل این فتوا همان صحیحه ابوحمزة ثمالی است که قبلا نقل کردیم.
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ يُصِيبُهَا الْبَلَاءُ فِي جَسَدِهَا إِمَّا كَسْرٌ أَوْ جِرَاحٌ فِي مَكَانٍ لَا يَصْلُحُ النَّظَرُ إِلَيْهِ وَ يَكُونُ الرِّجَالُ أَرْفَقَ بِعِلَاجِهِ مِنَ النِّسَاءِ أَ يَصْلُحُ لَهُ أَنْ يَنْظُرَ إِلَيْهَا قَالَ إِذَا اضْطُرَّتْ إِلَيْهِ فَيُعَالِجُهَا إِنْ شَاءَتْ (الکافی، جلد ۵، صفحه ۵۳۴)