جلسه چهل و نهم ۲۶ دی ۱۳۸۹
باسمه تعالی
بحث در تداخل اسباب و مسببات بود. مرحوم آخوند مطلقا قائل به عدم تداخل شدند و دلیل آن را ظهور قضیه شرطیه در حدوث جزاء با حدوث شرط دانستند.
این بحث ثمرات بسیار زیادی در فقه دارد و باید توجه داشت که این بحث اختصاصی به قضیه شرطیه ندارد و حتی اختصاصی به جملات دارای مفهوم نیز ندارد بلکه حتی در جملات لقبیه نیز جاری است.
ضابطه این مساله جایی است که اگر موضوع حکم به صورت متعدد واقع شد آیا حکم نیز متعدد می شود؟ در بحث ما آنچه دال بر حدوث حکم با حدوث موضوع بود حیثیت شرطیت جمله نبود بلکه همان طور که خواهد آمد از این جهت است که هر موضوعی حکم مستقلی را استدعا می کند.
و یقینا از نظر قوم نیز چنین است. حال بحث به اینجا رسیده است که حق در مساله چیست؟ آیا کلام آخوند صحیح است؟
مرحوم صدر چند اشکال به کلام آخوند دارند:
اول: آخوند ظاهر قضیه شرطیه را حدوث عند الحدوث دانست. مرحوم صدر می فرمایند اما این کلام در جایی درست است که قضیه به جمله فعلیه بیان شده باشد. زیرا زمان دخیل در فعل است اما اگر جزاء و حکم با جمله اسمیه بیان شده باشد چنین ادعایی جا ندارد. چرا که زمان نقشی در اسم ندارد.
به نظر می رسد این اشکال مرحوم صدر بر آخوند وارد نباشد و این غفلت از نکته ای است که مرحوم آخوند به خاطر آن چنین حرفی را گفته اند. آن نکته این است که جمله شرطیه دلالت بر حدوث جزاء عند حدوث شرط دارد. یعنی جزاء وقتی حادث می شود که شرط حادث شود و قبل از تحقق شرط حکم و جزا موجود نیست و در اینجا تفاوتی نیست که حکم با جمله فعلیه انشا شده باشد یا با جمله اسمیه انشا شود. به بیان دیگر حدوث جزا در هنگام حدوث شرط مانند حدوث وجوب عتق هنگام حدوث ظهار از زمان جزا استفاده نمی شود تا شما اشکال کنید که زمان فقط در جملات فعلیه وجود دارد.
پس حتی در صورتی که جزا و حکم با جمله اسمیه انشا شده باشد باز هم ظهور قضیه شرطیه در حدوث جزا عند حدوث شرط است.
دوم: ایشان اشکال کرده اند که حدوث جزا عند حدوث الشرط که اساس استدلال مرحوم آخوند بود همه جا اقتضای عدم تداخل و تعدد جزا با تعدد شرط را ندارد. به عبارت دیگر برهان آخوند اخص از مدعا ست. چرا که اگر هر دو موضوع هم زمان با یکدیگر تحقق پیدا کنند مثلا در آن واحد هم افطار کند و هم با نذر یا یمین مخالفت کند اینجا حتی اگر قائل به تداخل هم باشیم باز هم حدوث عند الحدوث صدق می کند.
به نظر ما نیز این اشکال بر بیان مرحوم آخوند وارد است و موارد تقارن حدوث موضوعات مختلف خارج از برهان آخوند است.
آنچه به نظر ما می رسد این است که باید بین موارد مختلف تفصیل داد. البته این تفصیل بین موارد تقارن و تعاقب حدوث شروط که ناشی از نقص برهان مرحوم آخوند بود نیست بلکه تفصیل دیگری است که ذکر خواهیم کرد.
توضیح مطلوب این است که ظهور قضیه شرطیه و حتی غیر شرطیه این است که هر موضوعی یک حکم مستقل می خواهد و لو مقارن با یکدیگر تحقق یابند. اندکاک احکام در یکدیگر خلاف ظهور قضایا در استقلال هر حکم به ازای هر موضوع است و این غیر از بیان مرحوم آخوند که حدوث جزا عند حدوث شرط است می باشد. ما می گوییم مرتکز عقلا در فهم از قضایا این است که هر موضوع مستدعی یک حکم مستقل است و تفاوتی در این بین نیست که با جمله شرطیه باشد یا با غیر جمله شرطیه و چه با جمله فعلیه انشا حکم کند یا با جمله اسمیه و چه موضوعات متعاقبا حادث شوند و یا مقارنا اتفاق بیافتند.
به عبارت دیگر هر قضیه ظاهر در تاثیر موضوع به طور مستقل در حکم است و این اقتضای تعدد دارد.
اما در قبال این جمله ای از موارد هست که قضیه مستدعی تداخل است و باید قائل به تداخل شد. مثلا اگر در روایات داریم که بعد از نماز مغرب چهار رکعت نافله بخوان و بعد در روایت دیگری داریم که بعد از نماز مغرب دو رکعت نماز غفیله بخوان. آیا معنای این دو روایت این است که بعد از نماز مغرب باید شش رکعت نماز خواند؟ یا می توان با چهار رکعت هم نافله مغرب را امتثال کرد و هم نماز غفیله را به جا آورد؟ تحقیقا اینجا می توان با چهار رکعت هم نافله مغرب و هم نماز غفیله را امتثال کرد و منظور ما از تداخل دقیقا همین است یعنی با فعل واحد بتوان تکالیف متعدد را امتثال کرد مانند «اکرم هاشمیا» و « اضف عالما» که می توان با مهمانی دادن به یک عالم هاشمی هر دو را امتثال کرد.
و السلام علکیم