جلسه صد و بیستم ۱۰ خرداد ۱۳۹۱
برخی در وجه جمع بین حکم واقعی و ظاهری قائل به تصویب شده اند. یعنی آنچه داریم فقط حکم ظاهری است یعنی هر آنچه مودای امارات و حجج باشد همان حکم الله است.
مرحوم آخوند می فرمایند این در حقیقت التزام به اشکال است و التزام به این است که تنافی بین حکم ظاهری و واقعی محکم است و قابل جمع نیستند.
تصویب مراتبی دارد:
یک مرتبه این است که منسوب به اشاعره است که می گویند ما هیچ حکمی ورای مودای امارات و حجج نداریم.
یک مرتبه تصویب انقلابی است یعنی حکم واقعی هست اما این واقع تا جایی است که اماره بر خلاف آن نباشد اما اگر اماره بر خلاف واقع اقامه شود واقع منقلب می شود. یعنی واقع مشروط است به عدم قیام اماره به خلاف آن و اگر اماره بر خلاف باشد از زمان قیام اماره بر خلاف آن واقع منقلب می شود.
بعد از این مرحوم آخوند وارد حل تنافی بین حکم ظاهری و واقعی شدند و فرمودند طبق مسلک خود آخوند که معنای حجیت را همان جعل منجزیت و معذریت می داند و جعل مودی را انکار می کند و می فرمایند ما غیر ازحکم واقعی چیزی نداریم و جعل حجیت جعل حکم نیست. ایشان فرمودند طبق این بیان تنافی بین حکم ظاهری و حکم واقعی نیست چون غیر از حکم واقعی چیزی نداریم تا تنافی با واقع داشته باشد. آنچه اینجا ست فقط تجری و انقیاد است. اگر مودای اماره مخالف با واقع باشد حداکثر تجری یا انقیاد است. مثل حجیت عقلی که برای علم ثابت است که نهایتا فقط منجزیت و معذریت دارد و چیزی بیشتر از آن ندارد.
بله محذور تفویت واقع در اینجا هست اما این اشکالی ندارد و اگر در نظر شارع مصلحت اهمی از واقع وجود داشته باشد اشکالی ندارد مصلحت واقع بر مکلف تفویت بشود. مصلحت اهم مثل تسهیل بر مکلفین یا اینکه شارع می بیند این امارات بیشتر از قطع خود مکلف مصاب به واقع است. و اگر مکلف دنبال علم برود مصلحت تفویت واقع در آن بیشتر است. و علوم مکلف بیشتر جهل مرکب است.
با این بیان مرحوم آخوند مشکل تنافی را حل کرد.
بعد از این مرحوم آخوند در صدد حل مشکل بین حکم واقعی و حکم ظاهری بر مبنای مشهور بین امامیه برمی آیند که قائل به جعل مودی هستند. یعنی شارع با جعل حجیت برای اماره و حجج در حقیقت مودای آن ها را جعل می کند. شارع یک جعل واقعی دارد و یک جعل مودای اماره دارد.
این مسلک جعل مودی غیر از مسلک مرحوم شیخ است که قائل به مصلحت سلوکیه هستند. و غیر از این مبانی برخی مبانی دیگر هم هست که عمدتا بعد از مرحوم آخوند مطرح شده اند مثل جعل علمیت و ...
طبق مبنای جعل مودی شبهه تنافی به ذهن می آید اما مرحوم آخوند می فرمایند طبق این مسلک اجتماع دو حکم پیش می آید اما تماثل و تضادی بین آنها نیست. چرا که جعل احکام ظاهری به لحاظ مصلحتی است که در خود جعل است بدون اینکه در مودای آن مصلحتی باشد. بر خلاف احکام واقعی که در مودی و متعلق آن با قطع نظر از جعل مصلحت وجود دارد. بله این جعل به عنوان طریق است بر خلاف جعل در نظر اشعری که جعل را طریق نمی دانست و همان را واقع می دانست اما طبق مسلک امامیه در جعل مودی جعل طریق است. بله ممکن است جعل موضوعی هم باشد مثل قاعده لاتعاد که صحت را جعل واقعی کرده است و لذا انکشاف خلاف در آن معنا ندارد.
در امارات جعل طریقی است یعنی شارع به عنوان کاشف از واقع آن را پذیرفته است پس تا جایی مقبول است و کاشفیت دارد که علم به خلاف نباشد. با علم به واقع دیگر اماره کاشفیتی از واقع ندارد. تا جایی که احتمال مطابقت با واقع باشد جعل محفوظ است.
صرف جعل دو حکم که با یکدیگر منافاتی ندارد باید دید منشا تنافی چست گفتیم منشا تنافی جمع بین ضدین است چون باعث اجتماع مصلحت و مفسده یا اراده و کراهت می شود اما وقتی منشا جعل متفاوت شد یکی در خود واقع است و دیگری در خود جعل به عنوان حاکی از واقع است دیگر تنافی بین دو حکم وجود ندارد.
پس بین دو حکم از حیث جعل تنافی وجود ندارد. از حیث ملاک و مصلحت هم تنافی وجود ندارد. چون مصلحت یکی در واقع است و دیگری در جعل است. مودای اماره مصلحتی ندارد.
جایی که اماره بر خلاف واقع باشد چون اماره به عنوان طریق به واقع بود بین مصلحت طریقی و مصلحت نفسی تهافت و تنافی نیست.