جلسه صد و بیست و پنجم ۲۲ خرداد ۱۳۹۱
گفتیم بین احکام فی نفسه تضادی نیست بله به لحاظ مبادی و دواعی حکم تضاد وجود دارد. به تعبیر مرحوم خویی بین مبادی و منتهای حکم تضاد است.
باید دید در بین احکام ظاهری و واقعی چنین تضادی به لحاظ مبادی و دواعی محقق می شود؟
گفتیم حقیقت حکم گرچه متقوم به انشاء است ولی غرض از حکم و داعی بر انشای حکم عبارت است از موافقت و امتثال در ظرف وصول یا احتمال حکم.حالا باید دید آیا با توجه به اینکه داعی و غرض از حکم موافقت با آن در ظرف وصول است آیا بین حکم ظاهری و حکم واقعی به لحاظ داعی تنافی هست یا نه و اینکه آیا به لحاظ مناشی و مبادی که همان مصالح و مفاسد است آیا تنافی شکل می گیرد یا نه؟
در نتیجه بین احکام واقعی به لحاظ دواعی و مناشئ تضاد است. به نظر می رسد در بین حکم واقعی و ظاهری هیچ تضادی شکل نمی گیرد.
نسبت به عدم تضاد بین حکم واقعی و حکم ظاهری به لحاظ دواعی و اغراض مولی که مقام امتثال است باید گفت:
غرض از حکم واقعی عبارت است از عمل و امتثال در ظرف وصول و روشن است بین این غرض و بین الزام به عمل به مودای اماره در ظرف تحقق موضوع حکم ظاهری که همان ظرف عدم وصول واقع است تنافی وجود ندارد.
داعی از حکم واقعی فقط در ظرف وصول حکم واقعی است و حکم ظاهری جایی است که حکم واقعی واصل نیست جایی که واقع واصل باشد حکم ظاهری وجود ندارد. در جایی که حکم واقعی واصل نباشد حتی اگر حکم ظاهری هم نباشد باز هم حکم واقعی اثری ندارد و هیچ دعوت و تحریکی ندارد. و این همان بیانی است که در ترتب گفتیم و گفتیم حکم اهم مکلف را دعوت به انجام می کند اما در ظرفی که حکم به انجام مهم هست حکم اهم هیچ دعوتی ندارد. موضوع حکم مهم در ظرف عدم موافقت با اهم محقق می شود و وجوب مهم مکلف را وادار به مخالفت با اهم نمی کند بلکه اهم از ناحیه اراده خود مکلف انجام نمی گیرد.
وقتی حکم واقعی واصل نبود عالم خارج از داعی امتثال خالی است و لذا حکم ظاهری می تواند جعل شود و هیچ تنافی به لحاظ مقام امتثال بین حکم واقعی و حکم ظاهری نیست.
ممکن است گفته شود جعل حکم واقعی در این صورت لغو است و هیچ اثری ندارد. جواب این اشکال این است که جعل واقع منشا احتیاط است و لذا اگر احتیاط کرد و بعد واقع منکشف شد مجزی خواهد بود.
و اثر دیگر آن این است که ما گفتیم برای صحت جعل در معرض وصول بودن حکم واقعی کافی است و مصحح جعل وصول فعلی نیست.
اما به لحاظ مبادی و مصلحت و مفسده هم تنافی بین حکم واقعی و ظاهری نیست. شارع وقتی جعل حکم می کند یا مصلحت در متعلق حکم است و یا در خود جعل حکم است. در متعلق حکم ظاهری هیچ مصلحتی نیست بلکه در خود جعل حکم ظاهری و در جعل حجیت مصلحت وجود دارد. آیا بین مصلحت در متعلق حکم واقعی و مصلحت در خود جعل حکم ظاهری تنافی وجود دارد؟ مسلما تنافی وجود ندارد. مصلحت حکم ظاهری فقط در جعل حکم ظاهری به عنوان طریق است.
اما اینکه چرا در خود حکم ظاهری مصلحت هست یا به این خاطر که شارع می بیند اصابت اماره به واقع بیشتر از اصابت علوم مکلف به واقع است.
در آن مقداری که اماره به واقع نمی رسد مصلحت از کف مکلف می رود.
و با این بیان روشن می شود که مصلحت اماره و حکم ظاهری در عرض حکم واقعی نمی شود و لذا لازمه این حرف این نیست که حکم ظاهری در حق جاهل حکم واقعی باشد چون هیچ مصلحتی برای مکلف ندارد و حتی در سلوک آن هم مصلحتی نیست بلکه فقط در خود جعل مصلحت است. در خود جعل حجیت برای حکم ظاهری مصلحت است و اگر اماره مطابق با واقع نباشد هیچ مصلحتی برای مکلف تدارک نمی شود.
و یا به خاطر این است که مصحلت تسهیل اقتضا می کند شارع بپذیرد بعضی از مصالح از کف مکلفین برود و لذا جعل حکم ظاهری می کند.
و لذا به نظر ما با بیان اختلاف رتبه بین حکم واقعی و حکم ظاهری مشکل تصویب و تنافی بین حکم واقعی و ظاهری حل می شود و لذا جعل حکم ظاهری هیچ مشکلی ندارد.