جلسه سی و دوم ۱۲ آذر ۱۳۹۱
بحث در اجماع تشرفی بود. گفته شد که مقتضای حجیت خبر این است که خبر از قول معصوم در عصر غیبت هم حجت باشد. و لذا اجماع تشرفی نیز باید حجت باشد اما اشکال شد که در برخی روایات آمده است که باید در عصر غیبت ادعای مشاهده را تکذیب کرد. در مورد این روایت دیروز صحبت کردیم و گفتیم روایت از نظر سندی قابل اعتماد است. الحسن بن احمد را می توان توثیق کرد و دیدم که مرحوم ابطحی گفته است صحیح این حسین بن احمد است. اگر چه کنیه او ابومحمد است و این کنیه معمولا برای حسن است اما منافاتی هم ندارد. و بعد می گوید حسین بن احمد شیخ مرحوم صدوق است و ایشان از او زیاد نقل روایت می کند و بعد از قول ابن حجر نقل کرده است که حسین بن احمد شیخ ابن بابویه است و مورد تعظیم صدوق بوده است که از این بیشتر از اعتماد را می توان استفاده کرد. و گفتیم از همین روایت در باب انقطاع نیابت اعتماد صدوق به او استفاده می شود.
یک قرینه دیگر هم این است که مرحوم صدوق روایت سابق بر این روایت را از ابومحمد الحسین بن احمد المکتب نقل می کند.
و اصلا از نظر ما ظاهر کلام نجاشی در توثیق اشخاص این است که اساتید او و لا اقل اساتیدی که از او بسیار نقل می کند نیز ثقه اند و گرنه در مورد او می گفتند که از ضعفا و مجاهیل نقل می کند.
و گفتیم روایت از نظر دلالی نیز می گوید که کسی که ادعای مشاهده کند او دروغ گو ست و گفتیم برخی گفته اند این کذب تعبدی است یعنی باید آثار کذب را بر او بار کرد.
اما ظاهر روایت این است که دروغ واقعی است نه تعبدی. و از طرف دیگر یقینی است که حضرت را در زمان غیبت دیده اند و لذا این روایت با آن روایات تعارض پیدا می کند. و روایات مشاهده در عصر غیبت تواتر اجمالی دارد. و حتی اگر تواتر اجمالی هم نداشت باز هم خبر ثقه بود و حجت بود و با تعارض دیگر این روایت نمی تواند مانع از حجیت اجماع تشرفی باشد.
اما با بیان دیروز دیگر نوبت به تعارض نمی رسد و گفتیم این روایت در صدد نفی مشاهده با دعوای باب بودن و نیابت است. و دعوای نیابت و بابیت دروغ واقعی است نه تعبدی و ظاهر دروغ این است که دروغ حقیقی است و حداکثر این است که با این بیان یا باید از ظهور دروغ در دروغ حقیقی دست برداشت و مشاهده را بر ظهور خود باقی گذاشت و یا عکس عمل کرد و در نهایت روایت مجمل می شود و نمی توان مانع از حجیت اجماع تعبدی باشد.
گفتیم اشکال دومی مطرح شده است که برخی از بزرگان گفته اند ادله حجیت خبر نسبت به ادعای مشاهده در عصر غیبت قاصر است. بر اساس کبرایی که ادعا کرده اند که ادله حجیت خبر نسبت به اخبار غریبه و غیر عادی قصور دارد هم به لحاظ احتمال کذب و به لحاظ احتمال خطا.
احتمال کذب را با وثاقت و عدالت راوی رد می کنیم. و احتمال خطا را یا با اصالة الضبط نفی می کنیم یا با اطلاق مقامی ادله حجیت خبر واحد نفی می کنیم. و ایشان گفته اند در اخبار غریب و غیر عادی ادله حجیت خبر واحد قاصر است چون عمده دلیل حجیت خبر واحد بنای عقلاء است که اطلاق ندارد و نصوص دال بر حجیت خبر واحد هم اطلاقش شامل اخبار غریب نمی شود. و شاهدش این است که در برخی روایات آمده است مدعی مشاهده را تکذیب کنید. (تهذیب الاصول ج 2 ص 82 و 168 و 423 و انوار الهدایة ج 1 ص 256)
به نظر می رسد این حرف در رد اجماع تشرفی ناتمام است. چون ایشان فرمودند اطلاق ادله حجیت خبر واحد قاصر از این موارد است ولی به نظر چنین قصوری نیست و بنای عقلا این موارد را هم شامل است. معجزات با خبر برای ما نقل شده است و در کتب ما آمده است و ما آن را می پذیریم. در بنای عقلا تفاوتی بین امور عادی و غریب نیست.
علاوه که حجیت خبر فقط مبتنی بر بنای عقلا نیست. یکی از ادله حجیت خبر واحد این است که در آیات متعددی از قرآن آمده است که انبیاء برای لزوم پذیرش حرفشان به وثاقت خودشان استناد کرده اند و گفته اند چرا حرف ما را نمی پذیرید در حالی که ما امین هستیم. آیا ادعای نبوت مساله غریبی نیست؟ پس ادله اخبار واحد امور غریب را هم شامل است چه بنای عقلا و چه غیر آن.
و اگر در جایی ثقه ای ادعای مشاهده کند و کلامی را نقل کند حرف او معتبر است و با حرف او معامله روایت می شود. هر آنچه در سایر موارد با روایات انجام می دهیم با قول او نیز همان کار را می کنیم.
بله باید توجه کرد معمولا کسانی که مدعی مشاهده هستند وثاقت ندارند و افراد موثقی که مشاهده می کنند معمولا ادعای مشاهده نمی کنند.