بحث در حکم صورت چهارم در جایی بود که تاریخ یکی از دو حادث مجهول و تاریخ دیگری معلوم باشد.
گفتیم استصحاب هم در حادثی که تاریخش مجهول است و هم در حادثی که تاریخش معلوم است جاری است.
بحث در استصحاب حادثی بود که تاریخش مجهول است. برخی از وجوهی که در قسم اول (جایی که تاریخ هر دو حادث مجهول باشد) در اینجا اصلا تصویر ندارد و برخی قابل تصویر است و جواب آنها همان است که بیان کردیم.
وجه اول و دوم یعنی کلام مرحوم نایینی در تقریر کلام آخوند و مختار مرحوم عراقی اصلا در اینجا تصویر ندارند.
مرحوم نایینی در آنجا گفتند زمان استصحاب و شک زمان سوم است و زمان یقین زمان اول است و زمان دوم حتما متخلل بین این دو است و لذا استصحاب حادث در زمان سوم استمرار متیقن در زمان اول نیست. در همان مثال معروف ایشان گفتند چون ما میدانیم ملاقات در زمان دوم یا سوم حادث شده است اگر ملاقات در زمان سوم حادث شده باشد عدم کریت زمان اول به عدم کریت زمان دوم متصل است اما چون احتمال دارد ملاقات در زمان دوم حادث شده باشد و در این صورت عدم کریت زمان اول به عدم کریت زمان سوم متصل نیست پس استصحاب جاری نیست.
این شبهه در اینجا اصلا تصویر ندارد چون زمان یک حادث مشخص و معلوم است. وقتی میدانیم کریت در ساعت سوم اتفاق افتاده است و ما میخواهیم عدم ملاقات در ساعت اول را تا ساعت سوم استصحاب کنیم و عدم ملاقات در زمان سوم به عدم ملاقات قبل خودش متصل است. یعنی ما عدم کریت را در عمود زمان تا زمان سوم استصحاب میکنیم و عدم کریت متیقن در زمان اول تا زمان ملاقات که زمان سوم است، متصل است و لذا با استصحاب به استمرار آن حکم میشود. اما در جایی که تاریخ هر دو حادث مجهول بود استصحاب به لحاظ عمود زمان جاری نبود چون اثر نداشت و به لحاظ زمان ملاقات مبتلا به این شبهه بود، بر خلاف اینجا که زمان شک در اینجا همان زمان تحقق حادث دیگر است و جریان استصحاب در عمود زمان اشکالی ندارد و موضوع هم مرکب است یعنی زمان سوم و زمان تحقق ملاقات، زمان استصحاب است و در این زمان میتوان عدم کریت را که در زمان اول بوده است استصحاب کرد و اصلا اشکال مرحوم نایینی در اینجا متصور نیست.
کلام مرحوم عراقی هم در اینجا تصویر ندارد. ایشان فرمودند در جایی که تاریخ هر دو حادث مجهول است، زمان سوم که زمان استصحاب است، زمان علم به انتقاض حالت سابقه در زمان اول است چون در زمان سوم میدانیم هم کریت حادث شده است و هم ملاقات رخ داده است بنابراین در زمان سوم نمیتوانیم عدم کریت یا عدم ملاقات را استصحاب کنیم. در این جا چون زمان حادث دیگر مردد است، زمان استصحاب حتما زمان سوم خواهد بود که در آن زمان علم به انتقاض حالت سابقه داریم.
این شبهه هم در اینجا جا ندارد چون زمان سوم که زمان علم به حدوث کریت است، زمان علم به حدوث ملاقات نیست و ما در همین زمان استصحاب جاری میکنیم. در اینجا چون تاریخ حادث دیگر معلوم است و درآن تردیدی نیست، استصحاب عدم ملاقات تا زمان کریت بدون مشکل جاری است و در زمان سوم هم به انتقاض حالت سابقه علم نداریم.
اما سه تصویر دیگر قابل تصویر است.
یک وجه بیان مرحوم عراقی در تقریر کلام آخوند بود. ایشان گفتند وقتی به حدوث حادثین در زمان دوم و سوم علم داریم، استصحاب عدم کریت تا زمان ملاقات، جاری نیست چون شاید ملاقات در زمان سوم اتفاق افتاده باشد که در این صورت عدم کریت در زمان اول، به کریت در زمان دوم نقض شده است. به عبارت دیگر چون ما به وقوع کریت در زمان دوم یا سوم علم داریم، اگر کریت در زمان دوم واقع شده باشد، یقین به عدم کریت در زمان اول، به یقین به کریت در زمان دوم منتقض شده است بله اگر کریت در زمان سوم واقع شده باشد عدم کریت در زمان اول تا زمان ملاقات به کریت نقض نشده است (چون در این صورت کریت در زمان سوم واقع شده است) پس مورد از موارد شبهه مصداقیه نقض یقین به یقین است.
این بیان در اینجا هم قابل تصویر است. وقتی ما زمان کریت را میدانیم و اجمالا میدانیم ملاقات یا قبل از آن زمان اتفاق افتاده است یا بعد از آن. و اگر ملاقات در زمان قبل کریت اتفاق افتاده باشد که یک طرف علم اجمالی است، عدم ملاقات یقینی در زمان اول به ملاقات در زمان دوم یقینا نقض شده است پس اینجا هم شبهه مصداقیه نقض یقین به یقین است.
دقت کنید که اگر چه استصحاب را به لحاظ زمان سوم جاری میکنیم اما فرض ما علم به حدوث حادثین است و این علم در زمان چهارم محقق میشود و در آن زمان کریت قبل از زمان سوم یکی از اطراف علم اجمالی است که اگر در آن زمان واقع شده باشد عدم کریت در زمان اول، به علم به کریت در زمان دوم نقض شده است.
جواب ما هم به این شبهه همان است که قبلا بیان کردیم و مرحوم عراقی هم خودشان پاسخ دادند که استصحاب نسبت به زمان اجمالی جاری است و اینکه اجمالا میدانیم کریت یا در زمان دوم واقع شده است یا در زمان سوم، پس به وقوع کریت در زمان دوم علم نداریم بلکه شاید فی الواقع در زمان دوم اتفاق افتاده باشد و حتی اگر علم هم داشته باشیم در کنار آن شک هم هست.
شبهه چهارم بحث قیدیت بود که عدم کریت مقید به حال ملاقات حالت سابقه ندارد تا قابل استصحاب باشد. این شبهه هم در اینجا جاری است چون اگر زمان کریت را میدانیم و عدم ملاقات مقید به حال کریت حالت سابقه ندارد تا قابل استصحاب باشد.
و جواب هم این بود که فرض جایی است که موضوع مرکب است نه اینکه موضوع مقید باشد.
شبهه پنجم هم مساله تعلق علم اجمالی به واقع خارجی بود. این شبهه هم در اینجا جاری است چون اگر ملاقات قبل از زمان سوم باشد، ملاقات قبل از کریت معلوم بوده است پس شاید عدم ملاقات در زمان اول به علم به ملاقات در زمان دوم نقض شده باشد.
و جواب هم همان است که آنجا بیان کردیم که اولا علم اجمالی به واقع خارجی تعلق نمیگیرد و معلوم بالاجمال به وصف معلومیت بر واقع خارجی منطبق نیست، و بر فرض هم که باشد علم اجمالی با وجود شک منافات ندارد و ما در اطراف علم اجمالی ضمن اینکه یقین هم داریم شک هم داریم.
بنابراین در مجهول التاریخ استصحاب جاری است.
برچسب ها: استصحاب