اثبات وجوب نفسی، تعیینی و عینی با اطلاق امر (ج۹۹-۶-۱۲-۱۳۹۹)
اشکالات مرحوم اصفهانی به مرحوم آخوند را مطرح کردیم. اشکال اول ایشان یک اختلاف نظر مبنایی است و اینکه مرحوم آخوند قید وجوب نفسی را قید وجودی میداند و مرحوم اصفهانی قید را عدمی میداند.
اشکال دوم ایشان این بود که اطلاق مذکور در کلام مرحوم آخوند، اطلاق به ملاک توسعه است چون تعبیر کردهاند که اطلاق امر میگوید متعلقش واجب است چه چیز دیگری واجب باشد یا نباشد پس دلالت اطلاق امر بر توسعه را دلیل بر وجوب نفسی دانستهاند و اطلاق به ملاک توسعه در اینجا قابل تطبیق نیست چون وجوب نفسی چیزی نیست که مقارن با وجوب چیزی دیگر نباشد در مقابل وجوب غیری که چیزی است که مقارن با وجوب چیزی دیگر باشد بلکه وجوب نفسی چیزی است که وجوبش از ذاتش نشأت گرفته (مطابق نظر آخوند) و یا چیزی است که وجوبش از دیگری نشأت نگرفته است (مطابق نظر مرحوم اصفهانی). به عبارت دیگر وجوب نفسی از قبیل سلب محصل نیست بلکه قید و نعت است.
با اطلاق وجوب به این معنا که واجب است چه چیزی دیگر واجب باشد یا نباشد، نمیتوان اثبات کرد وجوب منبعث از غیر نیست.
و اگر منظور این است که اطلاق وجوب به این معنا ست که متعلق واجب است چه وجوبش منبعث از غیر باشد و چه وجوبش منبعث از غیر نباشد، غیر معقول است چون این دو ضد یکدیگرند.
بنابراین اطلاق به ملاک توسعه در این مساله غیر معقول و بی معنا ست.
مساله واجب و تخییری هم همین طور است و واجب تعیینی هم مقید است همان طور که واجب تخییری مقید است و به همان بیان تمسک به اطلاق توسعهای برای اثبات قید ممکن نیست و مثل همین هم مساله واجب عینی و کفایی است.
بعد فرمودهاند مرحوم آخوند در بحث اطلاق و تقیید متوجه این مطلب شدهاند و اطلاق را به ملاک نقض غرض دانستهاند نه به ملاک توسعه و عدم ذکر قید وجودی موجب تعین مقید به قید عدمی است چرا که مستلزم نقض غرض است و بین کلام ایشان در اینجا و آن مطلب تهافت وجود دارد.
اشکال: عدم ذکر وجوب متعلق مشروط به وجوب چیزی دیگر نقض غرض نیست تا بتوان به اطلاق به این ملاک تمسک کرد.
ایشان میفرمایند اجمال گویی نقض غرض است و همین که مولی نگوید واجب نفسی است یا غیری، چون اجمال گویی است نقض غرض است.
علاوه که نقض غرض عملی هم پیش میآید چرا که در فرض تعذر از انجام متعلق امر، اگر واجب تعیینی باشد واجب ساقط است و اگر واجب تخییری باشد فقط همان عدل ساقط میشود و لذا عدم بیان وجوب تخییری نقض غرض است.
عرض ما این بود که مرحوم آخوند به اطلاق تمسک کردهاند برای اثبات لازمه آن و مثبتات اطلاق حجت است. منظور مرحوم آخوند این نیست که واجب نفسی چیزی است که واجب است چه وجوبش منبعث از غیر باشد یا نباشد تا گفته شود این غیر معقول است بلکه مراد ایشان این است که مفاد اطلاق این است که این فعل واجب است چه چیز دیگری واجب باشد یا نباشد و این معنا معقول است و درست است که این به معنای وجوب نفسی نیست اما وجوب نفسی لازمه چنین معنایی است. لازمه اینکه این فعل واجب باشد چه فعل دیگری واجب باشد یا نباشد این است که وجوبش نفسی است. اطلاق میتواند لازمه معنا را هم اثبات کند و این طور نیست که فقط معنای مطابقی را اثبات کند.
علاوه بر اینکه به نظر ما کلام مرحوم آخوند در بحث اطلاق و تقیید هم همین مطلب است و تهافتی بین کلام ایشان نیست.
مرحوم اصفهانی در نهایت تحقیق خودشان را ارائه کردهاند و فرمودهاند قید وجوب نفسی، قید عدمی است یعنی چیزی است که وجوبش غیر نشأت گرفته از غیر است و در بنای عقلاء، بیان و تذکر قیود عدمی لازم نیست و سکوت از قید وجودی موجب تعین قید عدمی است. به عبارت دیگر در بنای عقلاء قید عدمی، گفتن ندارد و سکوت از بیان قید وجودی، موجب تعین مقید به قید عدمی است.
این ادعای ایشان است که مثبتی هم برای آن بیان نکردهاند و نه اطلاق به ملاک توسعه است و نه به ملاک دفع اجمال است بلکه یک بنای جدید است که عقلاء نیازی به بیان قید عدمی نمیبینند و اثبات این ادعا نیازمند دلیل است که ایشان هم دلیلی اقامه نکردهاند و با بیانی که ما در ضمن کلام مرحوم آخوند گفتیم نیازی به اثبات بیان ایشان نیست.
برچسب ها: صیغه امر, اوامر, وجوب نفسی, وجوب غیری, واجب تعیینی, واجب تخییری, واجب عینی, واجب کفایی