جلسه سی و سوم ۶ آذر ۱۳۹۷


این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

تعارض اصل سببی و مسببی

بحث در تعارض دو استصحاب بود در اینجا تعارض به لحاظ دلیل واحد است و لذا تعارض داخلی است و تطبیق اطلاق دلیل واحد نسبت به شمول مصادیقش دچار مشکل می‌شود.

مرحوم آخوند فرمودند تعارض بین دو استصحاب در سه صورت قابل تصویر است:

اول) عدم تعبد به دو استصحاب ممکن نیست به علت تضاد اتفاقی بین آن دو. یعنی چون مکلف بر جمع بین آنها در مقام امتثال قدرت ندارد تعبد به هر دوی آنها ممکن نیست. ایشان فرمودند این مورد از موارد تزاحم بین دو حکم است و لذا اصلا از موارد تعارض نیست.

برخی توهم کرده‌اند اینجا مرجع حتما تخییر است و سایر مرجحات باب تزاحم در اینجا جا ندارند چون هر دو به ملاک استصحاب ثابتند. در فرض شک اهم و مهم تصویر نمی‌شود چون ملاک ثبوت در هر دو مشکوک الحکم بودن آنها ست. اینکه چیزی در زمان یقین اهم از دیگری باشد به این معنا نیست که در زمان شک هم همین طور است چون ملاک ثبوت هر دو حکم در زمان شک، یک چیز است و لذا اصلا معنا ندارد یکی از دیگری مهم‌تر باشد. ملاک ثبوت هر دو حکم استصحاب است که ملاک استصحاب هم عدم نقض یقین به شک است که در هر دو وجود دارد. خلاصه اینکه در فرض ثبوت دو حکم در فرض یقین اهمیت یکی بر دیگری معنا دارد اما در فرض شک در بقاء تکلیف ثبوت هر دو حکم به ملاک و مناط واحد ثابتند و لذا اهمیت یکی بر دیگری معنا ندارد.

این اشکال صحیح نیست چرا که استصحاب همان طور که اصل تکلیف را اثبات می‌کند خصوصیات تکلیف را هم اثبات می‌کند. یعنی اگر ما به وجوب اهم یقین داشتیم و الان در آن شک داشتیم، مفاد استصحاب این است که حکم با همان خصوصیاتی که داشته است الان ثابت است و لذا اگر حکم قبلا اهمیت بیشتری داشته است الان هم با همان اهمیت بیشتر به استصحاب ثابت است و استصحاب حکم به بقاء حکم به وصف اهمیتش است و لذا احکام تزاحم مترتب است.

ما عرض کردیم این فرمایش مرحوم آخوند که اگر تضاد بین دو حکم دائمی باشد (ولو به کذب یکی از آن دو و انتقاض حالت سابقه در یکی از آنها علم نداشته باشیم) از موارد تعارض است نه تزاحم مبتنی بر این است که مفاد اطلاق جمع القیود باشد و این مبنا صحیح نیست. اینکه اگر تضاد دائمی باشد تعبد به دو استصحاب ممکن نیست در صورتی است که شارع استصحاب را در خصوص موارد تضاد دائمی حجت کند اما اگر گفتیم اطلاق رفض القیود است یعنی استصحاب به ملاک نقض یقین به شک جاری است بدون در نظر گرفتن سایر خصوصیات، و لذا مورد تضاد دائمی هم مشمول دلیل استصحاب است و باید احکام متزاحمین را در آن جاری کرد.

دوم) جایی که تعبد به هر دو ممکن نیست چون به انتقاض حالت سابق در یکی از آن دو علم داریم و لذا به کذب یکی از دو استصحاب علم داریم و رابطه بین دو استصحاب سببی و مسببی باشد.

سوم) همان صورت دوم ولی رابطه بین آنها سببی و مسببی نیست.

منظور از اینکه رابطه بین آنها سببی و مسببی باشد یعنی یکی از دو مستصحب اثر شرعی مستصحب دیگر باشد. مثلا طهارت لباس اثر شرعی طهارت آب است و لذا استصحاب طهارت آب سببی است و استصحاب نجاست لباس مسببی است. معیار سببیت و ملازمه تکوینی نیست بلکه سببیت شرعی مراد است و منظور از سببیت شرعی، موضوعیت یکی برای دیگری از نظر شرع است و اینکه حکم در جعل شارع مترتب بر آن حکم دیگر است.

در مثال شستن لباس نجس با آبی که قبلا طاهر بوده و الان طهارتش مشکوک است نمی‌شود شارع هم به طهارت آب و هم به نجاست لباس حکم کند. مرحوم آخوند فرمودند استصحاب سببی وارد بر استصحاب مسببی است. دقت کنید که کلام مرحوم آخوند فعلا در خصوص تعارض دو استصحاب است نه اینکه به طور کلی رابطه اصل سببی و مسببی را بررسی کنند حتی اگر استصحاب نباشند.

مرحوم آخوند فرمودند با جریان اصل سببی، برای اصل مسببی حقیقتا موضوعی باقی نمی‌ماند و گفتیم خلاصه کلام آخوند این است که امر بین ورود و تخصیص دائر است و در این موارد ورود متعین است چون هیچ تکلف و خلاف ظاهری اتفاقی نمی‌افتد به خلاف تخصیص. به عبارت دیگر موارد دوران بین ورود و تخصیص، شبهه بدویه اصل تخصیص است و اصل عموم آن را نفی می‌کند.

فرمایش مرحوم آخوند شبیه همان چیزی است که در ورود امارات بر استصحاب بیان کردند. در همین مثالی که بیان شد جریان استصحاب در نجاست لباس، موضوع استصحاب طهارت آب را منتفی نمی‌کند بلکه باید مخصص حجیت دلیل استصحاب نسبت به طهارت آب باشد و مفاد آن عدم حجیت استصحاب طهارت آب باشد چون طهارت و نجاست آب از آثار تعبد به نجاست لباس نیست بله طهارت و نجاست آب از لوازم نجاست لباس است و فرضا استصحاب لوازم مستصحب را ثابت نمی‌کند اما جریان استصحاب در طهارت آب، موضوع استصحاب نجاست لباس را منتفی می‌کند نه اینکه استصحاب نجاست آب جاری باشد اما حجت نباشد تا مخصص باشد چون طهارت لباس از آثار طهارت آب است بلکه اصلا معنای تعبد به طهارت آب چیزی جز تعبد به آثار آن نیست.

اطلاق دلیلی که ثابت می‌کند شستن چیزی با آب طاهر موجب پاک شدنش می‌شود مقتضی این است اگر چیزی با آبی که طهارت واقعی‌اش مشکوک است اما محکوم به طهارت است هم موجب پاک شدن باشد و لذا جریان استصحاب طهارت آب باعث می‌شود حقیقتا در نجاست لباس شکی وجود نداشته باشد چون این لباس اگر چه قبلا نجس بود اما آبی شسته شده است که قطعا شارع به طهارت آن حکم کرده است و این یعنی در طهارت و نجاست لباس شکی نداریم.



 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است