جلسه سی و سوم ۲۸ آبان ۱۳۹۸


این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)

معنای حرفی

بحث در ثمره‌ای بود که برای معانی حرفی مطرح شده است و آن اینکه اگر موضوع له معانی حرفی را خاص بدانیم، شرط در واجبات مشروط باید به ماده برگردد چون خاص و جزئی قابل تقیید نیست ولی اگر موضوع له معانی حرفی را عام بدانیم شرط به خود وجوب مستفاد از هیئت تعلق می‌گیرد.

در توضیح اینکه وضع حروف عام و موضوع له خاص باشد گفته‌اند یعنی معنای متصور در حال وضع عام است اما لفظ را برای آن معنای عام وضع نشده بلکه برای خصوصات وضع شده است و آن عام آینه و محکی از افراد و خصوصات است. در حقیقت این طور نیست که تصور معنای عام در هنگام وضع کار عبث و بیهوده‌ای باشد که ارزشی بر آن مترتب نیست بلکه این تصور معنای عام، مصحح وضع لفظ برای خصوصات است و اگر آن معنای عام تصور نشود، وضع لفظ برای خصوصات متعدد ممکن نبود و با تصور جامع و معنای عام، خصوصات هم به اجمال تصور شده‌اند و لفظ برای همان‌ها وضع شده است. مرحوم آخوند معقولیت این قسم را پذیرفتند اما وضع حروف را از این قسم نمی‌دانند. از نظر مرحوم آخوند موضوع له و مستعمل فیه در حروف مانند اسامی اجناس عام است و خصوصیات مربوط به مورد استعمالند نه معنای مستعمل فیه یا موضوع له و گرنه استعمال لفظی که موضوع له آن عام است در خصوص، مجاز خواهد بود. از نظر ایشان تفاوت اسم و حرف در معنای موضوع له و مستعمل فیه نیست بلکه یکی برای فرض استعمال استقلالی وضع شده است و دیگری برای استعمال ربطی یعنی وضع آنها محدود است نه اینکه موضوع له آنها متفاوت باشد.

مرحوم آخوند می‌فرمایند منظور از خاص بودن موضوع له در حروف چیست؟ تا بفهمیم آیا تقیید آن محال است یا نه.

در خاص بودن موضوع له دو احتمال وجود دارد:

اول) منظور جزئی خارجی است یعنی در «سرتُ من البصرة» برای همان جزئی خارجی سیر که واقع شده وضع شده است. این معنا حتما غلط است چون استعمال حروف در قضایای حقیقیه صحیح است و اشکالی ندارد. در مثل «سِرْ من البصرة» حتما قضیه حقیقیه است و استعمال در آن غلط نیست و معنای این جمله هم آن سیر شخصی متحقق از مکلف نیست و آنچه از مکلف صادر می‌شود مصداقی از آن است. و ما کاملا می‌فهمیم که معنای موضوع له حروف، جزئی خارجی نیست یعنی مثل وضع اعلام نیست که موضوع له آنها جزئی خارجی است.

دوم) منظور جزئی ذهنی است یعنی خصوصیت جزئیت ذهنی در معنای موضوع له دخیل است یعنی هر بار استعمال یک معنا از معانی حرف است چون هر بار استعمال نیازمند یک تصور است و هر تصور با تصور دیگر متفاوت است و هر کدام جزئی ذهنی متفاوتی با یکدیگر هستند. پس اگر سه بار گفته شود «سرت من البصرة» سه وضع مختلف برای «من» وجود دارد.

بطلان این احتمال هم واضح است و روشن است که حروف برای هر بار استعمال، یک وضع مستقلی ندارد این طور نیست که حروف برای تک تک استعمالات وضع کرده باشد و هر کدام از استعمالات یک موضوع له حرف باشد.

پس موضوع له حروف نمی‌تواند خاص باشد و باید عام باشد.

اما احتمالات دیگری در کلمات علماء مطرح است که در کلام آخوند مطرح نشده است و خصوصیت را طور دیگری معنا کرده‌اند که توضیح آنها خواهد آمد و بعد باید بررسی کنیم ببینیم آیا آن خصوصیت با اطلاق ناسازگاری دارد تا اگر گفتیم وضع در حروف از قبیل وضع عام موضوع له خاص است اطلاق در آن ممکن نباشد یا آن خصوصیت با اطلاق منافاتی ندارد.



 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است