بِسْمِ اللَّهِ قاصِمِ الْجَبَّارِينَ، مُبِيرِ الظَّالِمِينَ، مُدْرِكِ الْهارِبِينَ، نَكالِ الظَّالِمِينَ، صَرِيخِ الْمُسْتَصْرِخِينَ، مُعْتَمَدِ المُؤْمِنِينَ.

وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ

ببالغ الحزن و الأسی تلقی المؤمنون نبأ شهادة سیّد المقاومة و عمیدها المجاهد الصّابر و المدافع المرابط زعیم حزب اللّه في لبنان و حبیب قلوب المؤمنین في سائر البلدان سماحة السیّد حسن نصر اللّه قدّس سرّه.

و هذه المصیبة و إن کانت کبیرة علی المؤمنین إلّا أنّ ألذي یهوّنها أنّها بعین اللّه المأمول منه أن یجبرها بمن یرفع رایته و یقود المؤمنین المجاهدین مکانه و یسیر بهم مسیر العزّ و النّصر و الدّفاع عن الأمّة.

و قد وعد اللّه بالنّصر و الهدایة حین قال: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقاً» و قال عزّ من قائل: «وَ الَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا».

أسال اللّه العلی القدیر أن یحشر السیّد الشّهید و سائر الشّهداء ألذین إستشهدوا في الأحداث الأخیرة في لبنان مع سیّد الشّهداء أبی عبداللّه الحسین و یأخذ بثارهم من الصّهاینة الظّالمین و غیرهم من أعداء المؤمنین و أساله أن یلهم أهالیهم و المؤمنین الصّبر و أن یحسن لهم العزاء و أن یاخذ بأیدینا إلی الرّشاد و یوفّقنا للعمل بما یحبّه و‍ یرضاه و السّلام علی عباد اللّه الصّالحین.

لیلة ۲۴ من شهر ربیع الأول، قم المقدسة، محمّد بن محمّد الحسین القائنی

قبول شهادت بچه در قتل (ج۲۳-۶-۸-۱۴۰۲)

در مساله شهادت صبی بر قتل سه جهت دیگر باقی مانده است:
جهت هفتم: یکی از شروط معتبر در باب شهادت عدم تعارض شهادت شهود است. یعنی اگر شاهدی شهادت بدهد و شاهد دیگری بر خلاف او شهادت بدهد، با تعارض شهادت از اعتبار ساقط است و شأن شهادت در این موارد شأن سایر امارات متعارض است و اطلاق دلیل اعتبار نمی‌تواند شامل امارات متعارض باشد و اینکه گفته می‌شود هر دو مشمول اطلاق دلیل اعتبارند منظور شمول با فرض عدم تعارض است و با فرض قصور اطلاق نسبت به شمول در فرض تعارض هر دو از حجیت ساقطند.
آنچه باعث شد ما این جهت را در مورد شهادت صبی بالخصوص مطرح کنیم این است که در شهادت صبی بر قتل حتی ظاهر دلیل اعتبار شهادت صبی هم فرض عدم تعارض است و منظور از اینکه شهادت صبی مسموع است این نیست که حتی اگر متعارض باشند و ظاهر این ادله این است که شهادت صبی در قتل مسموع است در فرضی که معارض نداشته باشد و لذا شهادت صبی بر قتل در فرض تعارض قصور مقتضی دارد نه اینکه صرفا مانع داشته باشد.
جهت هشتم: در روایات اعتبار شهادت صبی بر قتل تعبیری آمده است که فقهاء نیز به آن فتوا داده‌اند و آن اینکه به کلام اول او تمسک می‌شود نه به کلام دوم او.
عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع يَجُوزُ شَهَادَةُ الصِّبْيَانِ قَالَ نَعَمْ فِي الْقَتْلِ يُؤْخَذُ بِأَوَّلِ كَلَامِهِ وَ لَا يُؤْخَذُ بِالثَّانِي مِنْهُ.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ شَهَادَةِ الصَّبِيِّ قَالَ فَقَالَ لَا إِلَّا فِي الْقَتْلِ يُؤْخَذُ بِأَوَّلِ كَلَامِهِ وَ لَا يُؤْخَذُ بِالثَّانِي.
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ جَمِيلٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الصَّبِيِّ هَلْ تَجُوزُ شَهَادَتُهُ فِي الْقَتْلِ قَالَ يُؤْخَذُ بِأَوَّلِ كَلَامِهِ وَ لَا يُؤْخَذُ بِالثَّانِي. (الکافی، جلد ۷، صفحه ۳۸۹)
معنای این روایات این است که در شهادت صبیان بر قتل همان طور که شرطیت بلوغ ملغی است، شرطیت عدم رجوع شاهد هم ملغی است.
یکی از شروط قبول شهادت این است که خود شاهد از شهادتش برنگردد و تعارض حتی از طرف خود شاهد موجب سقوط حجیت شهادت است.
سقوط حجیت شهادت اول که قطعی است و اگر هم بحثی باشد در حجیت شهادت دوم است از این جهت که از یک طرف شهادت اول با شهادت دوم معارض نیست چون حجیت شهادت مثل حجیت خبر منوط به این است که باقی باشد و مخبر یا شاهد از آن رجوع نکند و در صورتی که رجوع کند اصلا شهادت اول یا خبر اول حجت نیست تا معارض با شهادت دوم باشد و اینکه گفته شده است رجوع شاهد بعد از حکم قاضی موجب ابطال حکم نیست بلکه موجب ضمان شاهد است از جهت اعتبار شهادت نیست بلکه از جهت اعتبار حکم قاضی است و رجوع از آن ادعای جدیدی است که مثبت ندارد و ضمان شاهد هم بر اساس این است که رجوع او از شهادت متضمن اقرار بر نفس خودش است و لذا حتی در مثل اقرار بعد از اقرار یا رجوع از اقرار برخی فقهاء فتوا داده‌اند که ضامن است و حکم اقرار اولش باطل نمی‌شود و ضمان او هم از جهت اقرار بر علیه خودش است.
و از طرف دیگر از برخی روایات استفاده می‌شود که شهادت دوم هم مسموع نیست چون رجوع از شهادت اول موجب اتهام او است.
از این روایات استفاده می‌شود که این شرط هم در صبی ملغی است و لذا حرف بعد صبی مسموع نیست و مانع اعتبار حرف اول او هم نیست.
پس از این روایات استفاده می‌شود اولا شهادت صبی بر قتل به نحو مطلق معتبر نیست بلکه فقط حرف اول او حجت است و ثانیا همان طور که بلوغ معتبر نیست، رجوع شاهد غیر بالغ از شهادتش هم مخل نیست.
البته از کلمات برخی علماء استفاده می‌شود که این روایات را این طور معنا کرده‌اند که در صورتی که بچه‌ها شهادت بدهند شرط حجیت شهادت آنها این است که با هم اختلاف پیدا نکنند و حرف آنها بعد از اختلاف معتبر نیست لذا اگر بچه‌ای اول شهادت بدهد شهادت او معتبر است و شهادت بچه‌هایی که بعد بر خلاف آن شهادت بدهند معتبر نیست. اما این برداشت خلاف ظاهر روایات است و این طور نیست که گفته باشد «یؤخذ باول الکلام و لایؤخذ بالثانی» بلکه گفته شده «اول کلامه» یا حتی در برخی روایات گفته شده «و لایؤخذ بالثانی منه» که ظهور آن روشن است.
البته این مطلب که گفتیم مستفاد از روایات صحیحه است اما از احکام غریب است از این جهت که اگر بالغ شهادت بدهد و بعد رجوع کند، مشهود علیه اول را قصاص نمی‌کنند اما اگر نابالغ شهادت بدهد و بعد رجوع کند مشهود علیه اول را قصاص می‌کنند و ممکن است این طور توجیه شود که رجوع شاهد بالغ موجب اتهام او است اما در مورد نابالغ این طور نیست و در کلام اول او احتمال صدق هست اما کلام دوم او ممکن است متأثر از اوهام و خیالات باشد.
بله ممکن است مواردی مثل سبق لسان (قبل از اینکه حرف تمام بشود) مشمول این روایات نباشد.
و البته این قید در خصوص قتل است لذا در مواردی که ما شهادت صبی را معتبر دانستیم مثل امور کم اهمیت یا اموری که بین خودشان باشد، مطابق قاعده باید رفتار کرد و رجوع شهادت صبی موجب سقوط شهادت اول او از حجیت است و در آن موارد مرجع اطلاق ادله سایر شروط است.
جهت نهم:‌ در روایت محمد بن سنان قیدی ذکر شده است که در کلمات معروف عنوان نشده است و آن اینکه شهادت صبی بر قتل در صورتی حجت است که شاهد بالغی نباشد.
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ‌ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ الرَّبِيعِ الصَّحَّافُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ أَنَّ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع كَتَبَ إِلَيْهِ فِيمَا كَتَبَ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ عِلَّةُ تَرْكِ شَهَادَةِ النِّسَاءِ فِي الطَّلَاقِ وَ الْهِلَالِ لِضَعْفِهِنَّ عَنِ الرُّؤْيَةِ وَ مُحَابَاتِهِنَّ النِّسَاءَ فِي الطَّلَاقِ فَلِذَلِكَ لَا يَجُوزُ شَهَادَتُهُنَّ إِلَّا فِي مَوْضِعِ ضَرُورَةٍ مِثْلِ شَهَادَةِ الْقَابِلَةِ وَ مَا لَا يَجُوزُ لِلرِّجَالِ أَنْ يَنْظُرُوا إِلَيْهِ كَضَرُورَةِ تَجْوِيزِ شَهَادَةِ أَهْلِ الْكِتَابِ إِذَا لَمْ يُوجَدْ غَيْرُهُمْ وَ فِي كِتَابِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اثْنٰانِ ذَوٰا عَدْلٍ مِنْكُمْ مُسْلِمَيْنِ أَوْ آخَرٰانِ مِنْ غَيْرِكُمْ كَافِرَيْنِ وَ مِثْلِ شَهَادَةِ الصِّبْيَانِ عَلَى الْقَتْلِ إِذَا لَمْ يُوجَدْ غَيْرُهُمْ‌ (علل الشرائع، جلد ۲، صفحه ۵۰۹)
سند روایت از نظر ما معتبر است و تضعیف محمد بن سنان را به خاطر اتهام او به غلو می‌دانیم که به نظر ما صدق غلو بر اموری که او نقل کرده است دشوار است و اموری بالاتر از آنها در حق ائمه علیهم السلام قابل التزام است. و ما در جای خودش هم توضیح داده‌ایم که تضعیف تا وقتی تضعیف از جهت نقل نباشد با توثیق معارض نیست چون تضعیف مطلق به این معنا نیست که همه جهات ضعف در او جمع است بلکه وجود یک جهت ضعف در آن کافی است و لذا حتی در کذب ظاهر هم نیست بر خلاف توثیق که تصریح در راستگویی است و لذا بین توثیق و تضعیف به نحو مطلق تعارضی شکل نمی‌گیرد تا موجب سقوط توثیق از اعتبار باشد. عدم تعارض تضعیف مطلق با توثیق همین است که ما گفتیم نه از این جهت که تضعیف حدسی است و توثیق حسی است که برخی گفته‌اند.
علاوه بر این، اجلاء اصحاب امامیه از محمد بن سنان روایات متعدد دارد و این اماره اعتماد بر او است.
البته در این سند برخی دیگر هستند که تضعیف دارند یا توثیق نشده‌اند اما این روایت به اسناد متعدد در کتب مرحوم صدوق نقل شده است. از جمله ایشان در مشیخه فقیه طریق خودش را این طور شرح داده است:
و ما كان فيه ممّا كتبه الرّضا عليه السّلام إلى محمّد بن سنان فيما كتب من جواب مسائله في العلل فقد رويته عن عليّ بن أحمد بن موسى الدقّاق؛ و محمّد بن أحمد السّنانيّ و الحسين بن إبراهيم بن أحمد بن هشام المكتّب- رضي اللّه عنهم- قالوا: حدّثنا محمّد بن أبي عبد اللّه الكوفيّ قال: حدّثنا محمّد بن إسماعيل البرمكيّ، عن عليّ بن العبّاس قال: حدّثنا القاسم بن الربيع الصحّاف، عن محمّد بن سنان عن الرّضا عليه السّلام
و در عیون اخبار الرضا علیه السلام طریقش را این طور توضیح داده است:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَاجِيلَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ
وَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِيُ‏ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُكَتِّبُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ الرَّبِيعِ الصَّحَّافُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ
وَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ وَ عَلِيُّ بْنُ عِيسَى الْمُجَاوِرُ فِي مَسْجِدِ الْكُوفَةِ وَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْبَرْقِيُّ بِالرَّيِّ رَحِمَهُمُ اللَّهُ قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع كَتَبَ إِلَيْهِ فِي جَوَابِ مَسَائِلِه‏
(عیون اخبار الرضا علیه السلام، جلد ۲، صفحه ۸۸)
دلالت روایت بر این است که شهادت صبی بر قتل در صورتی حجت است که غیر آنها نباشد و لذا حداقل احوط این است که رعایت این شرط در شهادت صبی هم رعایت شود.

برچسب ها: شهادت صبی, شهادت دختر بچه, شهادت بر قتل

چاپ

 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است