توبه (ج۱۰ - ۱-۷-۱۴۰۳)
محقق گفتند کسی که به فسق مشهور است اگر برای اینکه شهادتش پذیرفته شود توبه کند شهادتش قبول نیست مگر اینکه صلاح او و تقیدش به شرع استمرار پیدا کند. صاحب جواهر از این کلام این طور فهمیدند که عدم قبول شهادت در این موارد به خاطر عدم تحقق توبه است نه اینکه توبه محقق شده است اما قبول شهادتش بر استمرار صلاح متوقف است علت عدم تحقق توبه هم این است که توبه یک عمل عبادی است و باید به قصد قربت باشد و توبه برای پذیرفته شدن شهادت اصلا توبه نیست.
اما ظاهر عبارت محقق این نیست که در این موارد توبه محقق نمیشود چون قصد قربت ندارد بلکه ظاهر تعبیر ایشان این است که صرف اظهار توبه ارزشی ندارد بلکه باید روشن شود که شخص واقعا توبه کرده است. کلام محقق تقریبا صریح است در اینکه مشکل اثباتی است و اینکه توبه او معلوم نیست نه اینکه او توبه نکرده است. لذا به نظر ما فهم صاحب جواهر از کلام محقق ناتمام است.
محقق در ادامه کلامی را از شیخ طوسی نقل کرده و آن را در مقابل نظر خودش قرار داده است که ایشان فرموده اگر حاکم به شخص فاسق بگوید «توبه بکن تا شهادت تو را بپذیرم» و او توبه کند برای پذیرش شهادتش کافی است. شهید ثانی در توضیح کلام شیخ گفته است که به ایشان اشکال شده است که توبه به خاطر پذیرش شهادت اصلا توبه نیست و ایشان از شیخ دفاع کرده است که نظر ایشان این نیست که توبه بدون قصد قربت و به قصد پذیرفته شدن شهادتش برای قبول شهادت کافی است بلکه قبول شهادت غایت حاکم است نه اینکه غایت شخص توبه کننده است و البته ممکن است داعی شخص در قصد توبه حقیقی (توبه به قصد قربت) پذیرفته شدن شهادتش باشد و این با قصد قربت در توبه منافات ندارد. از نظر شهید ثانی محقق معتقد است صرف اظهار توبه برای پذیرش شهادت کافی نیست و شیخ معتقد است صرف اظهار توبه کافی است و به استمرار صلاح و گذشت زمان نیاز نیست.
با این حال به نظر میرسد کلام شیخ ناظر به مطلب دیگری باشد متفاوت از آنچه صاحب جواهر و شهید ثانی فهمیدهاند. شیخ طوسی در مبسوط ناظر به این مطلب است که اگر حاکم به شاهد راه قبول شهادتش را نشان بدهد اشکالی ندارد و آن را تعلیل کرده است به اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله به شاهد در آن مورد خاص به توبه امر کرده است. ایشان اصلا ناظر به این مطلب نیست که حقیقت توبه چیست یا اینکه آیا در پذیرش شهادت مرور زمان لازم است یا نه.
لذا به نظر ما آنچه محقق از کلام شیخ طوسی متوجه شده است و بر آن اساس آن را در مقابل نظر خودش قرار داد تمام نیست همان طور که فهم صاحب جواهر و شهید ثانی از کلام شیخ ناتمام است.
در هر حال به مناسبت این بحث، مساله توبه در کلام صاحب جواهر و برخی علمای دیگر مطرح شده است. مساله توبه از نظر فقهی بحث مهمی است و آثار متعددی دارد و البته در کتب کلامی هم این بحث مطرح است. یک جهت در مساله توبه بحث از حکم توبه است و یک جهت بحث از حقیقت توبه است.
جهت اول: حکم توبه
مشهور بین فقهاء و متکلمین این است که توبه واجب است و البته اختلافی مطرح شده است که آیا وجوب توبه مولوی است یا ارشادی؟ معروف بین فقهاء این است که وجوب توبه مولوی است و برخی از بزرگان از جمله مرحوم آقای حکیم در مستمسک هم تصریح کردهاند که وجوب آن ارشادی است و ارشاد به سقوط عقوبت گناه است. و البته برخی از علماء (مثل مرحوم حاج آقا تقی قمی) نیز در اصل وجوب توبه تردید کردهاند.
در کلمات فقهاء برای اثبات وجوب توبه به ادله اربعه تمسک شده است. بر وجوب توبه اجماع ادعاء شده است و حتی برخی اجماع امت را ادعا کردهاند و البته این اجماع قطعا مدرکی است و تعبدی نیست و با ادعای حکم عقل و دلالت کتاب و سنت بر وجوب توبه برای احتمال تعبدی بودن این اجماع جایی وجود ندارد.
هم چنین به برخی آیات قرآن مثل «وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ» (هود ۳) و «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ» (التحریم ۸) یا «وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ» (النور ۳۱) نیز تمسک شده است.
به نظر ما استدلال به این آیات نیز ناتمام است. درست است که مذکور در این آیات امر است اما متعلق آن توبه اصطلاحی (پشیمانی از گناه و عزم بر عدم تکرار و قصد قربت) نیست بلکه منظور رجوع به سمت خدا و برگشت از مسیر انحراف است و اینکه از مسیر گناه به سمت خدا برگردید. برگشت از مسیر گناه به این است که شیخ از مسیر تکرار گناه خارج شود اما اینکه باید پشیمان از گناه باشد و بر عدم تکرار عزم داشته باشد از آن فهمیده نمیشود. بنابراین مفاد این آیات این است که استمرار بر گناه نداشته باشید و این اعم از پشیمانی و قصد و عزم بر عدم تکرار است.
همین اشکال در استدلال به روایات نیز وجود دارد و عقل نیز بر وجوب تکلیفی توبه حکم نمیکند و اصلا نمیتواند ابتدائا کاشف از موقف شریعت باشد.
در طرف دیگر برخی مثل مرحوم آقای حکیم معتقدند توبه وجوب تکلیفی ندارد و برای آن این طور استدلال کردهاند که اگر توبه هم واجب باشد در هر لحظه تعداد معاصی افزایش پیدا میکند. کسی که گناهی انجام میشود باید از آن توبه کند و اگر توبه نکند خودش یک معصیت است پس تعداد معاصی او دو تا ست و اگر توبه نکند تعداد آن چهار تا میشود و ... این خلاف مرتکز است یا برخی گفتهاند غیر معقول است.
به نظر ما این استدلال ناتمام است و نهایت این است که تصاعد آن خلاف ارتکاز است نه اینکه گناه بودن آن خلاف مرتکز است. علاوه که در اصل خلاف ارتکاز بودن آن هم اشکال وجود دارد. در واجبات فوری مثل پرداخت دین، شخص به عدد لحظاتی که توان ادای دین دارد و اداء نمیکند گناه کرده است.
برچسب ها: توبه, شرایط توبه, حقیقت توبه, وجوب توبه