قسم کفار غیر کتابی (ج۲۷-۱۲-۸-۱۴۰۰)
تذکر این نکته لازم است که در کتاب القضاء محقق کنی که به تازگی چاپ شده است روایت محمد بن قیس به این صورت نقل شده است که از استحلاف «اهل کتابین» سوال کرده است که ما این نقل را در هیچ جای دیگر ندیدیم. حال اینکه نسخه ایشان این طور بوده یا غلط چاپی است را نمیدانم ولی اگر نسخه صحیحی باشد بر اساس آن قسم دادن مجوسیان به کتابشان و ملتشان دلیل نخواهد داشت و مرجع ادله منع از قسم اهل کتاب به غیر خدا ست. مگر اینکه گفته شود بر اساس روایت:
رَوَى الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْوَشَّاءُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَيْرِكُمْ قَالَ اللَّذَانِ مِنْكُمْ مُسْلِمَانِ وَ اللَّذَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ فَإِنْ لَمْ تَجِدْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ فَمِنَ الْمَجُوسِ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ سُنُّوا بِهِمْ سُنَّةَ أَهْلِ الْكِتَاب ... (من لایحضره الفقیه، جلد ۳، صفحه ۴۷)
احکام اهل کتاب در مورد مجوسیان هم جاری است اما تمسک به این روایت هم مشکل است چون بر اساس برخی روایات دیگری که نقل شده است (مثل الکافی، جلد ۷، صفحه ۴) که شاید با همین روایت یکی باشند تسویه در جزیه و قبول شهادت بر وصیت نقل شده است نه در همه احکام.
مرحوم آقای خویی بعد از این مساله مسائل دیگری را مطرح کردهاند و در چند مساله بعد به به مساله احلاف کافر غیر کتابی اشاره کردهاند که چون آن مساله از توابع همین مساله و بحث فعلی ما ست ما در اینجا آن را مطرح میکنیم.
لو كان الكافر غير الكتابي المحترم ماله، كالكافر الحربي أو المشرك أو الملحد و نحو ذلك، فقد ذكر بعض أنّهم يستحلفون باللّٰه، و ذكر بعض أنّهم يستحلفون بما يعتقدون به على الخلاف المتقدّم، و لكنّ الظاهر أنّهم لا يستحلفون بشيء و لا تجري عليهم أحكام القضاء
کفاری که اهل کتاب (یهودی و مسیحی و بنابر قولی مجوسی) نیستند با تمام اختلافی که در فرق و مذاهب و ادیان آنها وجود دارد آیا باید به خدا قسم بخورند؟ یا این افراد لازم نیست به خدا قسم بخورند؟
از ظاهر عبارت مرحوم محقق کنی این طور استفاده میشود که از نظر همه فقهاء این کفار حتی آنها که از اساس خدا را منکرند هم باید به خدا قسم بخورند و قسم به مثل بت و ... جایز نیست و اختلاف در اینجا ست که برخی معتقدند همین که به صورت مبهم به اسم خدا قسم بخورد کافی است و برخی معتقدند باید به اسم قیودی اضافه شود که متعین در خدای حقیقی و واقعی بشود اما ظاهر کلام مرحوم آقای خویی این است که یک قول این است که این کفار به هر چه قبول دارند (حتی بت و ...) قسم بخورند.
مرحوم محقق کنی میگویند صریح کلام شیخ در مبسوط این است که این کفار هم باید به خدا قسم بخورند و اگر اشکال شود که وقتی آنها خدا قبول ندارند قسم آنها چه ارزشی دارد؟ جواب این است که قسم بخورند تا همین باعث ازدیاد گناهان آنها بشود.
کسانی که به لزوم قسم دادن این کفار به خدا بدون احتیاج به تقیید و ذکر قرینه معتقدند به اطلاق همان ادلهای (آیات و روایات) استدلال کردهاند که مفاد آنها لزوم قسم به خدا به صورت مطلق بود و قبلا گذشت.
اما کسانی که گفتهاند باید حتما قرینهای ضمیمه شود که معلوم شود منظور او خدای حقیقی است به این مطلب استدلال کردهاند که بر اساس همان روایت فقط قسم به خدا ست که جایز است و صحیح است و قسم به غیر خدا (از سایر مخلوقات) صحیح نیست پس کافر باید به خدا قسم بخورد و اگر شک کنیم که او به خدا قسم خورده یا به مخلوق، اصل عدم تحقق قسم به خدا ست پس باید قرائنی اضافه کند که معلوم بشود منظور قسم به خدا حقیقی است بالاخره باید کلام آنها در قسم به خدای حقیقی ظاهر باشد. محقق کنی میفرمایند این قول در حقیقت عمل به آن اخبار و آیات است نه قول قبل. ایشان در ادامه گفتهاند اگر ظاهر کلامشان قسم به خدای حقیقی باشد کافی است و اینکه در واقع چه چیزی قصد کردهاند مهم نیست همان طور که در مسلمان هم مهم نیست.
نکته دیگری که در کلمات فقهاء مطرح شده است این است برخی روایات هستند مثل:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ وَ سُئِلَ عَمَّا يَجُوزُ وَ عَمَّا لَا يَجُوزُ مِنَ النِّيَّةِ عَلَى الْإِضْمَارِ فِي الْيَمِينِ فَقَالَ قَدْ يَجُوزُ فِي مَوْضِعٍ وَ لَا يَجُوزُ فِي آخَرَ فَأَمَّا مَا يَجُوزُ فَإِذَا كَانَ مَظْلُوماً فَمَا حَلَفَ بِهِ وَ نَوَى الْيَمِينَ فَعَلَى نِيَّتِهِ وَ أَمَّا إِذَا كَانَ ظَالِماً فَالْيَمِينُ عَلَى نِيَّةِ الْمَظْلُومِ. (الکافی، جلد ۷، صفحه ۴۴۴)
ممکن است گفته شود از این روایات استفاده میشود که قسم بر اساس نیت مستحلف واقع میشود پس اگر مسلمان قسم میدهد قسم بر اساس نیت او و خدای او واقع میشود.محقق کنی به این کلام اشکال کردهاند که مفاد این روایات این است که قسم بر اساس نیت مستحلف واقع میشود در محلوف علیه نه در محلوف به.
یعنی اگر مثلا ادعای مدعی طلب یک میلیون تومان از مدعی علیه است و مدعی علیه وقتی قسم میخورد نیت میکند که این شخص مثلا از من لباس طلبکار نیست، از این روایات استفاده میشود در قسم آنچه مهم است نیت مستحلف است نه حالف و معیار در حلف نیت مستحلف است به عبارت دیگر قسم توریه بردار نیست و اگر کسی قسم بخورد، هر چه نیت کرده باشد مهم نیست قسم بر اساس همان چیزی که مستحلف گفته است منطبق میشود.
مفاد این روایات این نیست که مستحلف هر چه را در محلوف به مشخص کرده باشد قسم بر همان واقع میشود پس این روایت ربطی به محل بحث ما ندارد.
ایشان در هر حال گفتهاند بر اساس همان ادله باید قسم به خدا باشد و لذا کفار غیر اهل کتاب باید طوری قسم بخورند که ظاهر کلامشان قسم به خدای حقیقی باشد و در غیر این صورت ارزش ندارد.
مرحوم آقای خوانساری اشکالی مطرح کردهاند که قسم متوقف بر اعظام محلوف به در نزد حالف است و کافری که برای خدا احترامی قائل نیست اصلا قسم به خدا برای آن معنا ندارد.
مرحوم آقای خویی در اینجا گفتهاند اختلافات کفار غیر اهل کتاب با مسلمین اصلا ماهیت قضایی ندارند و لذا ضوابط باب قضاء مثل قسم و ... در این موارد اصلا موضوع ندارند.
توضیح کلام خواهد آمد.
برچسب ها: قسم, قسم به خدا, قسم کفار