طلب و اراده (ج۲۹-۱۷-۸-۱۳۹۹)

روایتی را یونس نقل کردیم که مفاد آن تفسیر مشیت و اراده و قدر و قضی الهی را تفسیر کرده بود.

امام علیه السلام در این روایت مشیت الهی را تفسیر کردند که «ذکر اول» است و امام تفسیر خودشان را در مقابل نظر قدریه قرار دادند. قدریه در مورد فعل انسان چنین اعتقادی دارند و کلام آنها به فعل خدا مرتبط نیست. آنچه از این روایت استفاده می‌شود در مورد هر فعل اختیاری است. ما گفتیم «ذکر اول» همان التفات انسان است. مشیت خدا یعنی انسان به فعلش التفات پیدا کند. مشیت خداوند نسبت به فعلی اگر عین التفات عبد نباشد حداقل از آن منفک نیست. روشن است که اولین التفات و توجه به کاری از ناحیه خداوند در عبد ایجاد می‌شود.

در ادامه امام علیه السلام فرمودند بعد از مشیت نوبت به اراده می‌رسد و اراده همان عزم است. یعنی تحقق فعل از انسان متوقف بر این است که نسبت به آن فعل عزم هم داشته باشد و این عزم یا عین اراده خدا ست یا به حمل شایع در فرض اراده الهی عزم انسان هم محقق است. در هر حال این روایت دخالت عزم را در تحقق فعل اختیاری فرض کرده است. مرحله بعد هم هندسه و قدر بود و در مرحله آخر قضا قرار دارد که همان «اقامة العین» است.

در تفسیر روایات باید به این نکته توجه کرد که ما نباید اصطلاحات خاص خودمان را بر روایات تحمیل کنیم. آنچه مرحوم آخوند و امثال ایشان از آن به اراده تعبیر کرده‌اند همان است که امام علیه السلام در اینجا از آن به قضا تعبیر کرده‌اند. اراده در اصطلاح آخوند ایجاد است و اراده در این ورایت تصدیق به فایده است که از مبادی اراده به اصطلاح آخوند است. بنابراین در این روایت علاوه بر مشیت و اراده الهی، اراده انسان هم فرض شده است.

در برخی روایات مشیت الهی به علم خدا تفسیر شده است و آن روایات با این روایت منافاتی ندارد. در این روایت گفته شده است برای تحقق فعل اختیاری انسان، التفات اول لازم است و در آن روایات چون در صدد بیان فعل خداوند است و فعل خداوند هم اختیاری است پس متقوم به مشیت است و مشیت الهی چیزی جز علم او نیست. این طور نیست که بین این دو روایات تنافی باشد. در فعل اختیاری انسان هم مشیت الهی (علم او) موثر است و هم مشیت انسان (التفات اول).

روایت دیگر این چنین است:

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْهَاشِمِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع يَقُولُ‏ لَا يَكُونُ شَيْ‏ءٌ إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ‏ وَ أَرَادَ وَ قَدَّرَ وَ قَضَى قُلْتُ مَا مَعْنَى شَاءَ قَالَ ابْتِدَاءُ الْفِعْلِ قُلْتُ مَا مَعْنَى قَدَّرَ قَالَ تَقْدِيرُ الشَّيْ‏ءِ مِنْ طُولِهِ وَ عَرْضِهِ قُلْتُ مَا مَعْنَى قَضَى قَالَ إِذَا قَضَى أَمْضَاهُ فَذَلِكَ الَّذِي لَا مَرَدَّ لَه‏ (الکافی، جلد ۱، صفحه ۱۵۰)

و البته همین روایت در محاسن نقل شده است:

عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: قُلْتُ لَا يَكُونُ إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ‏ وَ أَرَادَ وَ قَضَى فَقَالَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ‏ وَ أَرَادَ وَ قَدَّرَ وَ قَضَى قَالَ قُلْتُ فَمَا مَعْنَى شَاءَ قَالَ ابْتِدَاءُ الْفِعْلِ قُلْتُ فَمَا مَعْنَى أَرَادَ قَالَ الثُّبُوتُ عَلَيْهِ قُلْتُ فَمَا مَعْنَى قَدَّرَ قَالَ تَقْدِيرُ الشَّيْ‏ءِ مِنْ طُولِهِ وَ عَرْضِهِ قُلْتُ فَمَا مَعْنَى قَضَى قَالَ إِذَا قَضَاهُ أَمْضَاهُ فَذَلِكَ الَّذِي لَا مَرَدَّ لَهُ‏ وَ رَوَاهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيم‏ (المحاسن، جلد ۱، صفحه ۲۴۴)

در این نقل اراده نیز تفسیر شده است هر چند در نقل کافی تفسیر اراده را ندارد.

روایت دیگر که در آن مشیت به علم تفسیر شده است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ شَاءَ وَ أَرَادَ وَ لَمْ يُحِبَّ وَ لَمْ يَرْضَ- شَاءَ أَنْ لَا يَكُونَ شَيْ‏ءٌ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَ أَرَادَ مِثْلَ‏ ذَلِكَ‏ وَ لَمْ يُحِبَّ أَنْ يُقَالَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَ لَمْ يَرْضَ‏ لِعِبادِهِ الْكُفْرَ. (الکافی، جلد ۱، صفحه ۱۵۰)

امام علیه السلام در این روایت مشیت و اراده الهی را به علم تفسیر کرده‌اند و فرموده‌اند با این حال خداوند فعل عصیان بندگان را دوست ندارد و به آن راضی نیست که منظور از این حب و رضا همان اراده تشریعی است.

خلاصه اینکه از این روایات استفاده می‌شود در تحقق فعل اختیاری انسان هم به مشیت الهی نیاز است و هم به مشیت عبد و هم به اراده الهی و هم به اراده عبد و فرض هم این است که مشیت و اراده الهی به مشیت و اراده عبد تعلق گرفته است یعنی اینکه عبد مشیت داشته باشد و اراده کند.

بلکه از روایات استفاده می‌شود که در افعال انسان خداوند دو مشیت و اراده دارد یکی مشیت و اراده تکوینی و دیگر مشیت و اراده تشریعی.

در برخی روایات این طور آمده است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الْمُخْتَارِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِيِّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَلَوِيِّ جَمِيعاً عَنِ الْفَتْحِ بْنِ يَزِيدَ الْجُرْجَانِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ إِرَادَتَيْنِ وَ مَشِيئَتَيْنِ إِرَادَةَ حَتْمٍ وَ إِرَادَةَ عَزْمٍ يَنْهَى وَ هُوَ يَشَاءُ وَ يَأْمُرُ وَ هُوَ لَا يَشَاءُ أَ وَ مَا رَأَيْتَ أَنَّهُ نَهَى آدَمَ وَ زَوْجَتَهُ أَنْ يَأْكُلَا مِنَ الشَّجَرَةِ وَ شَاءَ ذَلِكَ وَ لَوْ لَمْ يَشَأْ أَنْ يَأْكُلَا لَمَا غَلَبَتْ مَشِيئَتُهُمَا مَشِيئَةَ اللَّهِ تَعَالَى وَ أَمَرَ إِبْرَاهِيمَ أَنْ يَذْبَحَ إِسْحَاقَ وَ لَمْ يَشَأْ أَنْ يَذْبَحَهُ وَ لَوْ شَاءَ لَمَا غَلَبَتْ مَشِيئَةُ إِبْرَاهِيمَ مَشِيئَةَ اللَّهِ تَعَالَى‏ (الکافی، جلد ۱، صفحه ۱۵۱)

مراد از اراده حتم همان اراده تکوینی است و منظور از اراده عزم همان اراده تشریعی است. در ادامه فرموده است مشیت انسان بر مشیت الهی غلبه نمی‌کند و امکان ندارد خداوند چیزی را نخواهد و آن شیء محقق شود. این همان است که مرحوم آخوند هم گفتند اگر اراده تکوینی و تشریعی تطابق داشته باشند فعل حتما محقق می‌شود.

در روایت دیگر مذکور است که هیچ چیزی در عالم محقق نمی‌شود مگر به هفت چیز که البته با این روایات منافات ندارد چرا که عدد مفهوم ندارد و این روایات می‌گوید تا این چهار چیز نباشد چیزی واقع نمی‌شود و این منافات ندارد که برای تحقق امور دیگری نیز لازم باشد.

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ جَمِيعاً عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ جَمِيعاً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: لَا يَكُونُ شَيْ‏ءٌ فِي الْأَرْضِ وَ لَا فِي السَّمَاءِ إِلَّا بِهَذِهِ الْخِصَالِ السَّبْعِ بِمَشِيئَةٍ وَ إِرَادَةٍ وَ قَدَرٍ وَ قَضَاءٍ وَ إِذْنٍ‏ وَ كِتَابٍ‏ وَ أَجَلٍ‏ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يَقْدِرُ عَلَى نَقْضِ وَاحِدَةٍ فَقَدْ كَفَرَ.

- وَ رَوَاهُ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ ابْنِ مُسْكَانَ‏ مِثْلَهُ. (الکافی، جلد ۱، صفحه ۱۴۹)

در این روایت اذن و کتاب و اجل به مشیت و اراده و قدر و قضا ضمیمه شده است. معنای اجل که مشخص است و معنای کتاب اگر همان کتابت تکوینی باشد به همان قدر برمی‌گردد و مشیت و اراده هم از اذن منفک نیست.

همین روایت با سند دیگری هم نقل شده است:

وَ رَوَاهُ أَيْضاً عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَكَرِيَّا بْنِ عِمْرَانَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَا يَكُونُ شَيْ‏ءٌ فِي السَّمَاوَاتِ وَ لَا فِي الْأَرْضِ‏ إِلَّا بِسَبْعٍ بِقَضَاءٍ وَ قَدَرٍ وَ إِرَادَةٍ وَ مَشِيئَةٍ وَ كِتَابٍ وَ أَجَلٍ وَ إِذْنٍ فَمَنْ زَعَمَ غَيْرَ هَذَا فَقَدْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ أَوْ رَدَّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. (الکافی، جلد ۱، صفحه ۱۴۹)

روایاتی که تا کنون نقل کردیم به نظر مثبت همان اموری است که در اختیار انسان بیان کردیم و با آنچه ما عرض کردیم منافاتی ندارد بلکه مثبت آن است.

روایات متعدد دیگری هم هست که مفاد آنها لزوم مشیت و اراده خدا و عبد در فعل اشاره کرده است و اینکه بین آنها تنافی وجود ندارد و با اختیار انسان هم منافات ندارد.

 

 

برچسب ها: طلب, اراده, اختیار, جبر, تفویض

چاپ

 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است