معنای صیغه امر (ج۳۴-۲۴-۸-۱۳۹۹)

بحث در معانی صیغه امر بود. گفتیم مرحوم ایروانی و مرحوم روحانی به مرحوم آخوند اشکال کرده‌اند که اموری مثل تهدید و تعجیز و استهزاء و امتحان و ... نه مستعمل فیه هستند و نه دواعی استعمال.

مرحوم آقای روحانی گفتند داعی یعنی آنچه بر شیء مترتب است و فقط تصور آنها سابق بر تحقق شیء است و این امور هیچ کدام معلول امر و مترتب بر آن نیستند. در بعضی از این دواعی اصلا به امر نیاز نیست و آنها بر صورت امر مترتبند مثل داعی امتحان اطاعت یا استهزاء و برخی دواعی دیگر بر امر جدی مترتب هستند مثل داعی امتحان قدرت مامور بر انجام مامور به، در نتیجه این طور نیست که استعمال امر در این امور متفاوت با استعمال در طلب باشد یا داعی متفاوت باشد. برخی دواعی دیگر مثل تهدید یا تعجیز هم بر امر مترتب نیستند بلکه اسباب و علل خاص خودشان را دارند نه اینکه امر محقق تهدید باشد تا داعی آن باشد. و این دواعی هم بر امر جدی مترتبند اما به نحو تعلیق. مثلا در موارد تعجیز امر جدی و بعث و تحریک معلق بر قدرت است یا در موارد تهدید امر جدی و بعث و تحریک معلق بر عدم خوف است.

نتیجه اینکه اموری که مرحوم آخوند به عنوان داعی ذکر کرده‌اند یا بر صورت امر مترتبند یا بر امر به داعی جدی و بعث و تحریک مترتبند و یا هیچ ارتباطی با امر ندارند. نتیجه امر فقط یک داعی بیشتر ندارد و آن همان بعث و تحریک و طلب جدی است.

تا اینجا کلام مرحوم ایروانی و مرحوم روحانی مشترک است. مرحوم روحانی نکته‌ای ذکر کرده‌اند که در کلام مرحوم ایروانی نیست و آن هم عطف اوامر ارشادی به مقام است و به کلام محقق همدانی استشهاد می‌کنند. و اینکه حتی در موارد امر ارشادی هم امر جدی و به داعی بعث و تحریک است اما در این موارد امر معلق است مثلا اگر می‌خواهی عمل کامل انجام بدهی یا امتثال کنی باید این جزء را هم اتیان کنی یا این شرط را رعایت کنی.

نکته‌ای هم در کلام مرحوم ایروانی هست که در کلام مرحوم روحانی وجود ندارد و آن هم عطف جمل خبریه مستعمل در مقام انشاء است. ایشان فرموده‌اند جمل خبریه هم در همان حکایت استعمال شده‌اند اما به نحو معلق مثلا «یعید الصلاة» یعنی اگر بخواهد امتثال کند و عقاب نشود اعاده می‌کند. پس مدلول استعمالی این جمل خبری تفاوتی با مدلول استعمالی سایر جمل خبری ندارند.

به نظر ما کلام ایشان محل اشکال است. اینکه فرمودند دواعی مترتب بر شیء هستند و فقط تصور آنها سابق است و بر همین اساس هم تهدید و تعجیز و ... را از دواعی امر حساب نکردند اشتباه است چون بین تهدید انشائی و وقوع تهدید در خارج تفاوت است. وقوع تهدید در خارج معلول اسباب خاص خودش است اما تهدید انشائی این طور نیست. انشاء تهدید ناشی از خود امر است. بحث ما در دلالت امر بر تهدید است نه در وقوع خارجی تهدید و ادعاء این است که مفاد امر دلالت بر تهدید است اما نه به دلالت استعمالی و چه اشکالی دارد امر دلالت وضعی عرفی بر اراده تهدید داشته باشد هر چند تهدید در عالم خارج هم محقق نشود.

علاوه که مختار ایشان در وجود طلب حقیقی معلق در این موارد، خلاف وجدان و ارتکاز لغوی ما ست. فهم ما از «اگر هلال ماه را دیدی روزه بگیر» متفاوت است با اینکه «کافر شو». در موارد تهدید آنچه مراد است در حقیقت نهی و منع و زجر است نه امر و طلب جدی و نتیجه حرف ایشان این است که اگر فرد کافر شود بر کفرش نباید عقاب شود چون طلب حقیقی داشته است. آنچه عرف از اوامر تهدیدی می‌فهمد نهی و منع است نه طلب جدی معلق بر نترسیدن.

اینکه مرحوم ایروانی گفتند جمل خبری همه جا در حکایت استعمال شده است نیز حرف درستی نیست. اگر منظور ایشان از اینکه جمل خبری در مقام انشاء، در حکایت استعمال شده‌اند اما به داعی انشاء، همان حرف مرحوم آخوند است و اگر منظور ایشان حکایت حقیقی است خلاف وجدان و ارتکاز عرفی است و از نظر عرف در مفاد امر به اعاده و «یعید» یکی است و تنها تفاوت این است که در موارد امر به اعاده، طلب مدلول مستقیم امر است و امر در طلب استعمال شده است و در مثل «یعید» مدلول استعمالی آن حکایت است اما به داعی طلب. پس در هر دو طلب انشاء شده است و گاهی طلب مدلول استعمالی است و گاهی داعی است ولی در هر دو لفظ بر طلب دلالت می‌کند اما همان طور که بارها گفتیم لازم نیست هر آنچه مدلول لفظ است، مستعمل فیه هم باشد.

اما آنچه از مرحوم محقق همدانی نقل شد به نظر حرف صحیحی است و اینکه امر در موارد اوامر ضمنی «مثل امر به رکوع و سجود و ...» به معنای طلب هستند نه اینکه در جزئیت یا شرطیت استعمال شده باشند و جزئیت از امر به چیزی در ضمن مرکب استفاده می‌شود. جزئیت و شرطیت از دواعی امر هستند. اما به نظر مشهور که مدلول امر را در این موارد جزئیت و شرطیت دانسته‌اند منظورشان این نیست که مستعمل فیه امر جزئیت یا شرطیت است بلکه مرادشان این است که جزئیت و شرطیت دواعی امر هستند. ولی اگر منظور مرحوم آقای روحانی و محقق همدانی این است که مدلول امر در اوامر ضمنی همان مدلول امر در اوامر استقلالی است حرف صحیحی نیست. درست است است که هر دو طلب هستند اما اوامر استقلالی به داعی تحریک و بعثند ولی اوامر ضمنی به داعی جزئیت و شرطیت هستند نه تحریک و بعث.

برچسب ها: صیغه امر

چاپ

 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است