اجزای انجام مأمور به نسبت به امر خودش (ج۱۲۳-۲۷-۲-۱۴۰۰)

مرحوم آخوند فرمودند مساله اجزاء با مساله دلالت امر بر مره یا تکرار و مساله تبعیت قضاء از اداء متفاوت است. ممکن است توهم شود مساله اجزاء و عدم اجزاء با این دو مساله تفاوتی ندارد و عدم اجزاء همان لزوم تکرار است همان طور که اجزاء به معنای مره است. در بحث اجزاء انجام مأمور به از امر خودش که خیلی روشن است و در بحث اجزای انجام مأمور به اضطراری نسبت به امر اختیاری و انجام مأمور به ظاهری نسبت به امر واقعی هم با نوعی تسامح و توسعه بحث اجزاء و عدم اجزاء همان بحث مره و تکرار خواهد بود. (به این معنا که عدم اجزاء مأمور به اضطراری از اختیاری و لزوم انجام مأمور به اختیاری نوعی تکرار است و هم چنین در مأمور به ظاهری از واقعی)

در مساله تبعیت قضاء از اداء هم اگر چه مکلف مأمور به را در وقت انجام نداده است، اما شاید کسی توهم کند دلالت امر بر لزوم انجام عمل بعد از وقت با بحث عدم اجزاء ملاک واحدی دارد چرا که در مساله اجزاء هم مکلف مأمور به اختیاری یا واقعی را انجام نداده بلکه مأمور به اضطراری و ظاهری را انجام داده و در صورت قول به عدم اجزاء مکلف باید بعد از وقت، مأمور به اختیاری یا واقعی را انجام دهد و این همان بحث تبعیت قضاء از اداء است.

مرحوم آخوند می‌فرمایند درست است که هم در بحث مره و تکرار و هم در بحث اجزاء از وجوب تکرار بحث می‌شود اما جهت بحث در این دو مساله متفاوت است. جهت بحث در مساله مره و تکرار در تعیین مأمور به است و اینکه مأمور به چیست؟ اما جهت بحث در مساله اجزاء، بعد از تعیین مأمور به است و بحث از این است که اگر کسی مأمور به را انجام داد همین کافی است یا باید مأمور به را مجددا انجام دهد. حتی در بحث اجزای انجام مأمور به از امر خودش هم ربطی به مساله مره و تکرار ندارد و جهت بحث در این مساله با جهت بحث در مره و تکرار متفاوت است.

تفاوت مساله اجزاء با مساله تبعیت قضاء از اداء هم روشن است چون جهت بحث در مساله تبعیت، بحث از دلالت امر بر لزوم انجام عمل خارج از وقت است و جهت بحث در مساله اجزاء بحث عقلی و از علیت و تاثیر است و بحث از دلالت نیست. علاوه که در مساله تبعیت بحث در جایی است که مکلف مأمور به را انجام نداده است و اینکه امر هم‌چنان به انجام عمل بعد از وقت دعوت می‌کند یا نه در حالی که بحث در مساله اجزاء از لزوم انجام مجدد مأمور به است.

مرحوم آخوند در ادامه وارد اصل بحث اجزاء شده‌اند. مقام اول بحث از اجزاء انجام مأمور به نسبت به امر خودش است. مرحوم آخوند فرموده‌اند انجام مأمور به عقلا مقتضی کفایت و اجزای نسبت به امر خودش است. البته مراد یک حکم عقلی مستقل (مثل حکم عقل به برائت) نیست بلکه منظور این است که امر به انجام صرف الوجود طبیعت متعلق دعوت می‌کند و با انجام مأمور به، صرف الوجود طبیعت محقق شده است و بعد از آن امر ساقط است چرا که بقای امر اگر به معنای دعوت به تکرار باشد خلف فرض تعلق آن به صرف الوجود طبیعت است و اگر به معنای دعوت به انجام همان فردی باشد که انجام شده است تحصیل حاصل است.

مرحوم آخوند فرموده‌اند این مساله هیچ شبهه‌ای ندارد و حکم عقل روشن است. البته به برخی از اصولیین اهل سنت تشکیک در این حکم عقلی را نسبت داده‌اند به این معنا که عقلا مانعی ندارد بعد از انجام عمل، هم چنان امر باقی باشد و دلیل آنها هم مساله انجام برخی مبطلات حج بعد از وقوف است که تصریح شده است حج صحیح است با این حال مکلف باید سال دیگر هم یک حج انجام دهد و تصریح کرده‌اند حج مامور به همان حج اول است و حج دوم عقوبت است.

اما غلط بودن این استدلال روشن است چون امر دوم به انجام فعل مماثل و تکرار عمل محذوری ندارد. امر به تکرار عمل به معنای عدم سقوط امر اول نیست بلکه امر اول با انجام متعلقش ساقط می‌شود و اشکالی ندارد شارع بعد از آن به انجام مماثل مجدد امر کند (به عنوان عقوبت یا غیر آن).

البته در ادامه به مساله تبدیل امتثال اشاره کرده‌اند و اینکه اجزاء با جواز تبدیل امتثال منافات ندارد. اینکه انجام مأمور به مجزی است یعنی مکفی است و موجب سقوط امر است و جواز تبدیل امتثال یعنی در عین اینکه عبد می‌تواند به همان عمل اول اکتفاء کند می‌تواند امتثالش را تبدیل و تحویل کند.

سپس به همان تفصیلی که قبلا مطرح کردیم اشاره کرده‌اند که انجام مأمور به گاهی علت تام تحقق غرض مولی است که در این موارد تبدیل امتثال بی‌معنا ست و گاهی علت تام تحقق غرض نیست بلکه از قبیل مقتضی برای تحقق غرض مولی است در این موارد چون با انجام مأمور به، غرض مولی ساقط نمی‌شود تبدیل امتثال معقول است و البته قبلا توضیح دادیم که مساله تبدیل امتثال با مساله انضمام فعل دوم به امتثال سابق تفاوت است.

تبدیل امتثال به چهار صورت قابل تصویر است که در کلام مرحوم آخوند به سه صورت اشاره شده است:

اول: مکلف فعل اول را نادیده بگیرد و از امتثال بودن آن رفع ید کند و در حقیقت از آن اعراض کند و فعل دوم را به عنوان امتثال انجام دهد که از این صورت به تبدیل امتثال تعبیر می‌شود.

دوم: ضمیمه کردن فعل و امتثال دوم به فعل و امتثال اول به این معنا که امر را دو بار امتثال کرده باشد یعنی هم فعل اول و هم فعل دوم هر دو امتثال مستقل باشند.

سوم: ضمیمه کردن فعل و امتثال دوم به فعل و امتثال اول به این معنا که مجموع آنها امتثال واحد محسوب شوند. یعنی همان طور که مکلف می‌توانست در دفعه اول، دو فرد از مأمور به را هم زمان با هم انجام دهد و مجموع آنها امتثال محسوب می‌شد بتواند دو فرد از مأمور به را در دو دفعه انجام دهد به این معنا که هر دو فعل امتثال واحد محسوب شوند.

تعبیر «ضم امتثال به امتثال» در کلام مرحوم آخوند شامل صورت دوم و سوم است.

چهارم: هدم امتثال سابق به این معنا که امتثال بودن فعل اول مشروط به شرط متاخر است و اینکه فعل افضل یا فعل دیگری بعد از آن واقع نشود. اینجا اعراض از امتثال سابق نیست بلکه مکلف با اخلال به شرط، کاری می‌کند که فعل اول مصداق مأمور به نباشد.

برچسب ها: تبدیل امتثال, هدم امتثال, امتثال بعد از امتثال, امتثال مجدد, اجزاء

چاپ

 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است