جلسه صد و شانزدهم ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶


این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

استصحاب/ تنبیهات: استصحاب در تدریجیات

بحث در تصویر جریان استصحاب در تدریجیات بود. شش بیان را ذکر کرده‌ایم. مرحوم شیخ تصویر دیگری را ذکر کرده‌اند که در حقیقت بیان هفتم در تصویر جریان استصحاب در تدریجیات است.

ایشان ابتداء اشکالی را مطرح کرده‌اند که اگر استصحاب در زمان هم جاری باشد چه اثری دارد؟ چون موضوع حکم شرعی، فعل واقع در زمان است بنابراین استصحاب مثلا روز چه اثری دارد؟ اگر بخواهیم اثبات کنیم فعل واقع در این زمان (مثل صوم و امساک) فعل واقع در روز است که اصل مثبت خواهد بود.

ایشان فرموده‌اند بنابراین بهتر است در اینجا زمان را استصحاب نکنیم، بلکه حکم را استصحاب کنیم. مثلا قبلا امساک واجب بود، الان که در روز بودن شک داریم به جای اینکه روز را استصحاب کنیم، وجوب امساک را استصحاب می‌کنیم.

اشکال: این بیان در بعضی موارد تمام است اما در موارد زیادی هست که استصحاب حکم ثمری ندارد بلکه باید استصحاب زمان جاری باشد. مثلا در یوم الشک ماه شوال با استصحاب حکم نمی‌توان وجوب امساک را اثبات کرد چون تکلیف هر روز منحل است و وجوب مستقل روز سی‌ام مشکوک است و مجرای اصل برائت است.

مرحوم شیخ می‌فرمایند در این موارد استصحاب جاری نیست و لازم نیست استصحاب در همه موارد جاری باشد.

مرحوم نایینی به این بیان اشکالی وارد کرده‌اند و فرموده‌اند استصحاب حکم هم جاری نیست چون در همین مثال آنچه موضوع حکم شارع است امساک در روز است و صرف وجوب امساک بدون تحقق موضوع معنا ندارد. صرف وجوب امساک ارزشی ندارد.

در تقریر دیگری که از مرحوم نایینی وجود دارد به این اشکال جواب داده است.

عرض ما نسبت به کلام شیخ این است که ایشان فرمودند استصحاب زمان، اثر شرعی ندارد و اثبات وقوع فعل در زمان هم اصل مثبت است.

به این بیان سه اشکال وارد است:

اول) در بعضی موارد بر وقوع زمان به مفاد کان تامه اثر مترتب است و ما نیازمند اثبات وقوع فعل در زمان نیستیم. مثلا شارع گفته است هر وقت عید فطر بود زکات فطره واجب است. و عید به هلال ماه شوال محقق می‌شود. عید که محقق شد زکات فطره واجب است. فرض کنیم در جایی که روز سی‌ام ماه رمضان بر اساس استصحاب ثابت شده است و فرد الان شک دارد که دیروز عید بوده است یا امروز عید است و اگر دیروز عید بوده باشد این فرد بالغ نبوده است و فطره بر او واجب نبوده است و اگر امروز عید باشد این فرد بالغ است و فطره بر او واجب است در این صورت صرف تحقق عید فطر، برای وجوب فطره کافی است. این طور نیست که فطره در عید واجب باشد بلکه هر وقت عید بود فطره واجب است.

خلاصه اینکه این طور نیست که همه جا نیازمند اثبات وقوع فعل در زمان نیستیم بلکه در برخی موارد اثبات زمان به نحو کان تامه برای ترتب اثر کافی است.

دوم) بر فرض که زمان ظرف حکم باشد با این حال مورد از موارد موضوعات مرکب است. در موارد استصحاب طهارت، چطور به صحت نماز حکم می‌کنید؟ به اینکه استصحاب به بقای طهارت حکم می‌کند و مکلف بالوجدان نماز خوانده است پس نماز با طهارت خوانده است و این اصل مثبت نیست.

در اینجا هم همین طور است استصحاب حکم می‌کند الان روزا ست و مکلف بالوجدان امساک کرده است پس امساک در روز اتفاق افتاده است.

در همه موضوعات مرکب همین طور است. در این موارد زمان ظرف حکم است نه قید حکم و در موضوعات مرکب با استصحاب یک بخش و اثبات بخش دیگر به وجدان یا به دلیلی دیگر، حکم مترتب است.

سوم) استصحاب حتی در عنوان مقید هم جاری است. که در ادامه خواهد آمد. یعنی گاهی وجود روز را استصحاب می‌کنیم و گاهی هم نهاری بودن امساک مکلف را استصحاب می‌کنیم.

این مکلف یقین دارد تا ساعتی قبل امساک او امساک نهاری بوده است و الان در اینکه امساک او نهاری است یا نه شک می‌کند و نهاری بودن امساک را استصحاب می‌کند.

این بیان در کلمات مرحوم عراقی آمده است و مرحوم آقای صدر هم پذیرفته‌اند و از نظر ما هم تمام است.

بیان هشتم برای جریان استصحاب در زمان و زمانیات که در کلمات دیگران ندیده‌ام.

علماء در اینجا بحث کرده‌اند که آیا عنوان بقاء موضوع حکم است یا وحدت موضوع مهم است و ... عرض ما این است که ما در اخبار استصحاب به این نتیجه رسیدیم که در استصحاب نه عنوان بقاء لازم است و نه وحدت لازم است و ... بلکه آنچه در استصحاب مهم است عنوان نقض است.

مرحوم آخوند فرمودند نقض یعنی قطع بقاء و استمرار و ما گفتیم نقض یعنی هدم هیئت اتصالی هر چند امور متعددی باشد. نقض یعنی گسستن و ازاله ترکیب و از بین بردن اتصال.

و لذا در یک ساختمان که صد اتاق دارد و هر اتاق غیر از اتاق دیگر است اما متصل به یکدیگرند، اگر این ساختمان فرو بریزد عرف نقض را صادق می‌داند.

بنابراین با بهم خوردن هیئت اتصالی مفروض، نقض صادق است. دقت کنید ما نمی‌خواهیم با هیئت اتصالی وحدت درست کنیم تا بیان قوم باشد. بلکه حتی اگر تباین هم بین آنها باشد، با بهم خوردن اتصال، نقض صدق می‌کند.

بنابراین برای ما مهم نیست که اجزاء مختلف زمان را واحد تصور کنیم، بلکه همین که این اجزاء متصل به یکدیگرند، با رفع ید از آنها و بهم زدن هیئت اتصالی نقض صدق می‌کند.

بله در امور قار، بقاء و استمرار، ملازم با عدم نقض است اما در امور غیر قار، عدم نقض ملازم با بقاء نیست بلکه نقض و عدم نقض صادق است در حالی که بقاء صادق نیست.

خلاصه اینکه ما نه نیازمند وحدت حقیقی هستیم و نه نیازمند وحدت عرفی و تسامحی هستیم بلکه ما نیازمند صدق نقض و عدم نقض هستیم.



 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است