جلسه صد و بیست و چهارم اول اردیبهشت ۱۳۹۹


این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

استعمال لفظ در معنای متعدد

بحث در بررسی کلام مرحوم آخوند در امتناع استعمال لفظ در معنای متعدد بود.

اشکال اول ما این بود که بر اینکه استعمال افنای لفظ در معنا ست دلیلی نداریم علاوه که منظور از افنای لفظ، معدوم شدن حقیقی لفظ نیست بلکه منظور عدم لحاظ استقلالی آن توسط متکلم است.

اشکال دوم این بود که اشکال ایشان به صاحب معالم وارد نیست و وحدتی که منظور مرحوم آخوند است و بر اساس آن به صاحب معالم اشکال کرده است با وحدتی که منظور صاحب معالم است متفاوت است. آن وحدتی که منظور مرحوم آخوند است همان وحدتی است که لازمه آن عدم صحت استعمال لفظ مفرد در افراد متعدد از یک معنا ست یعنی وحدت در مقابل متعدد به معنای مجموع است و آن وحدتی که منظور مرحوم صاحب معالم است همان وحدتی است که با استعمال لفظ مفرد در افراد متعدد (علی البدل و حالات مختلف) منافات ندارد یعنی وحدت در مقابل متعدد به معنای جمیع است.

بین این دو وحدت تفاوت ماهوی وجود دارد. آنچه محل بحث ما در جواز و امتناع استعمال لفظ در معنای متعدد است به معنای جواز و امتناع استعمال لفظ مفرد در تثنیه و جمع نیست، بلکه شبیه به استعمال لفظ در معنای جامع است یعنی همان طور که استعمال لفظ در معنای جامع (که قابلیت انطباق بر افراد متعدد از معنای واحد را دارد) جایز است آیا استعمال لفظ در معانی متعدد (به این معنا که قابلیت انطباق بر معانی متعدد را داشته باشد) هم جایز است؟ و صاحب معالم که قید وحدت را دخیل در موضوع له می‌داند مرادش چنین وحدتی است که بر اساس آن استعمال لفظ در معنای متعدد (به معنای قابلیت انطباق بر معانی متعدد) معقول است اما چون استعمال لفظ در غیر موضوع له است مجاز است. و گرنه منظور ایشان دخالت قید وحدت به معنایی که آخوند فرموده‌اند در موضوع له نیست تا در نتیجه ایشان استعمال لفظ مفرد در تثنیه و جمع را جایز بداند اما استعمال مجازی باشد.

اشکال سوم: مرحوم آخوند فرمودند تثنیه و جمع در اعلام، دلیل بر صحت استعمال لفظ در معنای متعدد نیست چون تثنیه و جمع در اعلام به اعتبار معنای جامع بین اعلام است که همان عنوان «مسمای به آن لفظ» است. این کلام ایشان در حقیقت رد یکی از ادله جواز استعمال لفظ در متعدد است.

اما به نظر ما جواب ایشان صحیح نیست و خلاف وجدان استعمالی ما ست. وجدان استعمالی و لغوی ما در مثل «زیدان» دو نفر مسمای به زید نیست و این طور نیست که مفهوم استعمالی این کلمه دو نفر مسمای به زید باشد. وزان استعمال تثنیه و جمع اعلام با وزان استعمال مفرد تفاوتی ندارد و به وجدان لغوی ما یکسان است. همان طور که وقتی گفته می‌شود «رایت زیدا» منظور مسمای به زید نیست بلکه منظور همان شخص خاص است وقتی هم گفته می‌شود «رایت زیدین» منظور دیدن دو نفر مسمای به لفظ زید نیست بلکه منظور دیدن همان دو شخص خاص و حقیقت خارجی آنها ست و معنای ارتکازی استعمالی در «زیدین» همان معنای ارتکازی استعمالی در «زید» است.

تسمیه حیثیت تعلیلی برای اطلاق لفظ بر خود معنا ست. تسمیه یعنی وضع و وضع مصحح استعمال لفظ در خود معنا ست نه اینکه وضع جزو مفهوم لفظ باشد معنای زید «الموضوع له لفظ زید» نیست. وضع در هر لفظی (چه علم و چه غیر آن) حیثیت تعلیلی اطلاق لفظ بر معنا ست نه اینکه خود وضع هم داخل در معنا باشد.

تثنیه و جمع در اعلام مثل تثنیه و جمع در غیر اعلام است و همان طور که در آن موارد معنای لفظ به مسمای به لفظ تاویل نمی‌رود در اعلام هم همین طور است.

لذا به نظر می‌رسد این تاویل از مرحوم آخوند ناشی از همان برهان تخیلی در اثبات امتناع استعمال لفظ در معنای متعدد است و گرنه خلاف وجدان بودن آن روشن است و انکار آن مکابره است و البته در کلمات غیر ایشان هم مذکور است. این تاویل ایشان شبیه به همان تاویلی است که ایشان در بحث ترتب بعد از اثبات استحاله ترتب، موارد وجدان عرفی ترتب را تاویل کردند و گفتند یعنی ملاک وجود دارد نه اینکه امر ترتبی وجود دارد و ما همان جا هم گفتیم وجدان وقوع ترتب بهترین دلیل بر امکان است و نشان‌ دهنده غلط بودن برهان است.

اشکال چهارم: مرحوم آخوند در ادامه در حقیقت به یکی دیگر از ادله اثبات جواز استعمال لفظ در معنای متعدد اشاره کرده‌اند و آن را پاسخ داده‌اند. و آن دلیل وجود بطن برای قرآن است. ایشان فرموده‌اند مراد از بطن قرآن این نیست که لفظ در معانی متعدد استعمال شده است بلکه یعنی در هنگام استعمال لفظ در یک معنا، معانی متعدد دیگری هم در نظر خداوند بوده است نه اینکه لفظ را در آن معنای هم استعمال کرده است.

این تاویل هم مانند تاویل سابق ایشان است. اینکه منظور از روایات متعدد دال بر اشتمال قرآن بر بطون به این باشد که همراه با استعمالات قرآنی، معانی دیگری در ذات خداوند بوده است بسیار تاویل عجیبی است.

ظاهر این روایات این است که اشتمال بر بطون، از فضایل و کمالات قرآن است در حالی که مطابق آنچه مرحوم آخوند فرموده‌اند اشتمال بر بطون هیچ فضیلت و کمالی نیست و متکلم عادی هم می‌تواند در عرض استعمال الفاظ در معنای واحد، معانی دیگری هم در نظر داشته باشد و این حداکثر فضیلت برای متکلم است نه برای کلام در حالی که ظاهر این نصوص این است که کلام خداوند مزیت و کمالی دارد که کلمات دیگران فاقد آن است.

اشکال پنجم: لازمه کلام آخوند در استحاله استعمال لفظ در معنای متعدد، این است که لفظ حتی صلاحیت دلالت عرفی بر لوازم بین را هم نداشته باشد. درست است که ایشان استعمال لفظ در معنای متعدد را ممتنع دانستند و لوازم بین مستعمل فیه لفظ نیست اما لوازم بین از خود لفظ فهمیده می‌شوند در حالی که مرحوم آخوند فرمودند لفظ وجه برای معنا ست و فانی در معنا ست و صلاحیت دلالت بر بیش از یک معنا را ندارد چون بعد از فنای در یک معنا، معدوم است و وجودی ندارد که بر معنای دیگری دلالت کند و در استحاله به این نکته، فرقی نیست لفظ بر معنای دیگر به نحو استعمال دلالت کند یا به غیر استعمال چون مشکل این بود که لفظ فانی در معنا ست و بعد از فناء نمی‌تواند از معنای دیگری هم حکایت کند. لازمه کلام آخوند عدم صلاحیت لفظ از حکایت از لوازم بین است و این کلامی است که هیچ کس حتی خود آخوند هم به آن ملتزم نیست و یقینا لفظ همان طور که از مدلول مطابقی حکایت می‌کند از مدلول التزامی هم حکایت می‌کند و متکلم همان طور که مدلول مطابقی را قصد کرده است مدلول التزامی را هم قصد کرده است و لفظ همان طور که از قصد متکلم نسبت به مدلول مطابقی حکایت می‌کند از قصد او نسبت به مدلول التزامی هم حکایت می‌کند. بله لوازم غیر بین مدلول لفظ نیستند و متکلم حتی ممکن است منکر آن هم باشد و لذا لفظ از لوازم غیر بین و قصد متکلم نسبت به آنها حکایت نمی‌کند.

در ادامه به تحقیق خودمان در مساله اشاره می‌کنیم و به نظر ما برهان بر جواز استعمال دلالت می‌کند و ذکر این نکته هم لازم است که عده‌ای از علماء به جواز استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد معتقدند مثل مرحوم حاج شیخ عبدالکریم و هم چنین صاحب وقایة الاذهان و توضیح بحث خواهد آمد.



 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است