شهادت زنان (ج۶۶-۵-۱۰-۱۴۰۳)
بحث در بررسی روایات وارد شده در شهادت زنان است.
طایفه یازدهم روایاتی هستند که مفاد آنها قبول شهادت (حتی اگر یک زن باشد) در مواردی مثل میراث و وصیت است. البته اگر یک زن شهادت بدهد ربع وصیت ثابت میشود و اگر دو زن شهادت بدهد نصف و اگر سه زن شهادت بدهد سه چهارم و اگر چهار زن شهادت بدهند تمام وصیت ثابت میشود و همین طور است ارث. یعنی شهادت زن در این مورد مثل شهادت مرد نیست که در مواردی که شهادت دو نفر معتبر است اگر یک نفر شهادت بدهد هیچ چیزی ثابت نمیشود.
این طایفه خود پنج بخش روایت دارد:
بخش اول در مورد ثبوت علی الاطلاق است که ظاهر آن ممکن است این باشد که با شهادت یک زن همه مال ثابت میشود.
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْف بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: شَهَادَةُ الْقَابِلَةِ جَائِزَةٌ عَلَى أَنَّهُ اسْتَهَلَّ أَوْ بَرَزَ مَيِّتاً إِذَا سُئِلَ عَنْهَا فَعُدِّلَتْ. (الکافی، ج ۶، ص ۲۷۱)
ظاهر آن این است که با شهادت قابله به تنهایی زنده یا مرده متولد شدن بچه ثابت میشود و لذا اگر بر زنده متولد شدن شهادت بدهد همه ارث ثابت میشود.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُس عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ ... وَ تَجُوزُ شَهَادَةُ الْقَابِلَةِ وَحْدَهَا فِي الْمَنْفُوس (الکافی، ج ۷، ص ۳۹۱)
اگر در اطلاق روایت اول نسبت به یک شاهد تردیدی باشد در این روایت به آن تصریح شده است و اینکه شهادت قابله به تنهایی کافی است و اطلاق آن هم اقتضاء میکند که با شهادت او به تنهایی همه مال ثابت میشود.
البته نمیتوان خصوصیت قابله را نفی کرد و محتمل است قابله خصوصیت داشته باشد.
بخش دوم در مورد نفی مطلق است.
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَمَدَانِيِّ قَالَ كَتَبَ أَحْمَدُ بْنُ هِلَالٍ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ ع امْرَأَةٌ شَهِدَتْ عَلَى وَصِيَّةِ رَجُلٍ لَمْ يَشْهَدْهَا غَيْرُهَا وَ فِي الْوَرَثَةِ مَنْ يُصَدِّقُهَا وَ فِيهِمْ مَنْ يَتَّهِمُهَا فَكَتَبَ ع لَا إِلَّا أَنْ يَكُونَ رَجُلٌ وَ امْرَأَتَانِ وَ لَيْسَ بِوَاجِبٍ أَنْ تُنْفَذَ شَهَادَتُهَا. (تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۲۶۸)
ابراهیم بن محمد الهمدانی وکیل ناحیه بوده است و به نظر ما همین مرتبه بالایی از وثاقت را اثبات میکند اما مرحوم آقای خویی چون وکالت ناحیه را شبیه وکالت برای هر شخص دیگری دانسته است دلالت آن را بر وثاقت انکار کردهاند.
این روایت به صورت مطلق شهادت زنان را در وصیت انکار کرده است مگر اینکه به انضمام شهادت مرد باشد.
بخش سوم و چهارم و پنجم روایاتی هستند که مفاد آنها نفوذ شهادت زن در بخشی از وصیت است و این روایات شاهد جمع بین بخش اول و دوم است.
بخش سوم در مورد نفوذ شهادت در ربع ارث است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّد ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ مَاتَ وَ تَرَكَ امْرَأَتَهُ وَ هِيَ حَامِلٌ فَوَضَعَتْ بَعْدَ مَوْتِهِ غُلَاماً ثُمَّ مَاتَ الْغُلَامُ بَعْدَ مَا وَقَعَ إِلَى الْأَرْضِ فَشَهِدَتِ الْمَرْأَةُ الَّتِي قَبِلَتْهَا أَنَّهُ اسْتَهَلَّ وَ صَاحَ حِينَ وَقَعَ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ مَاتَ قَالَ عَلَى الْإِمَامِ أَنْ يُجِيزَ شَهَادَتَهَا فِي رُبُعِ مِيرَاثِ الْغُلَامِ. (الکافی، ج ۷، ص ۳۹۲)
و البته این روایت را به سند دیگری از عمر بن یزید نیز نقل کرده است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيد (الکافی، ج ۷، ص ۱۵۶)
روایت دیگر:
الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيد عَنِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ قَالَ: الْقَابِلَةُ تَجُوزُ شَهَادَتُهَا فِي الْوَلَدِ عَلَى قَدْرِ شَهَادَةِ امْرَأَةٍ وَاحِدَةٍ. (تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۲۷۰)
رَوَى حَمَّادُ بْنُ عِيسَى عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي شَهَادَةِ امْرَأَةٍ حَضَرَتْ رَجُلًا يُوصِي لَيْسَ مَعَهَا رَجُلٌ فَقَالَ تُجَازُ فِي رُبُعِ الْوَصِيَّة (من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۹۲)
الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَاصِمٍ عَن مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَضَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي وَصِيَّةٍ لَمْ يَشْهَدْهَا إِلَّا امْرَأَةٌ فَقَضَى أَنْ تُجَازَ شَهَادَةُ الْمَرْأَةِ فِي رُبُعِ الْوَصِيَّةِ. (تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۲۶۷)
الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ رِبْعِيٍّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي شَهَادَةِ امْرَأَةٍ حَضَرَتْ رَجُلًا يُوصِي فَقَالَ يَجُوزُ رُبُعُ مَا أَوْصَى بِحِسَابِ شَهَادَتِهَا. (تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۲۶8)
بخش چهارم در مورد نفوذ شهادت دو زن در نصف میراث یا وصیت است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعا ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ تَجُوزُ شَهَادَةُ الْقَابِلَةِ فِي الْمَوْلُودِ إِذَا اسْتَهَلَ وَ صَاحَ فِي الْمِيرَاثِ وَ يُوَرَّثُ الرُّبُعَ مِنَ الْمِيرَاثِ بِقَدْرِ شَهَادَةِ امْرَأَةٍ وَاحِدَةٍ قُلْتُ فَإِنْ كَانَتَا امْرَأَتَيْنِ قَالَ تَجُوزُ شَهَادَتُهُمَا فِي النِّصْفِ مِنَ الْمِيرَاثِ. (الکافی، ج ۷، ص ۱۵۶)
بخش پنجم در مورد نفوذ شهادت سه زن در سه چهارم میراث و چهار زن در تمام میراث است:
فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى إِنْ كَانَتِ امْرَأَتَيْنِ تَجُوزُ شَهَادَتُهُمَا فِي نِصْفِ الْمِيرَاثِ وَ إِنْ كُنَّ ثَلَاثَ نِسْوَةٍ جَازَتْ شَهَادَتُهُنَّ فِي ثَلَاثَةِ أَرْبَاعِ الْمِيرَاثِ وَ إِنْ كُنَّ أَرْبَعاً جَازَتْ شَهَادَتُهُنَّ فِي الْمِيرَاثِ كُلِّه (من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۵۴)
البته روایت مرسل است.
نتیجه روایاتی که شهادت زن را علی الاطلاق نفی میکنند بر عدم پذیرش در همه میراث حمل میشوند و روایاتی که شهادت زن را علی الاطلاق ثابت میدانند بر پذیرش در ربع میراث حمل میشوند و بر اساس سایر روایات هر زن برای اثبات ربع میراث یا وصیت کافی است.
طایفه دوازدهم روایاتی است که مفاد آنها پذیرش شهادت یک زن در بکارت است. این طایفه را از این جهت از روایاتی که شهادت زن را در بکارت و ولادت جدا کردیم که آن روایات در مقام بیان تعداد نبودند اما این روایات شهادت زن واحد را جایز دانسته است:
سَأَلَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ عَلِيٍّ الْحَلَبِيُّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ شَهَادَةِ الْقَابِلَةِ فِي الْوِلَادَةِ قَالَ تَجُوزُ شَهَادَةُ الْوَاحِدَةِ وَ شَهَادَةُ النِّسَاءِ فِي الْمَنْفُوسِ وَ الْعُذْرَةِ (من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۵۲)
بر اساس این روایت شهادت یک زن در ولادت و بکارت مسموع است در مساله ارث به خاطر وجود روایات دیگر گفتیم با شهادت یک زن یک چهارم ارث ثابت میشود اما در مورد بکارت که نمیتوان گفت یک چهارم بکارت ثابت میشود!
البته ممکن است گفته شود شهادت قابله فقط به ارث اختصاص ندارد بلکه میتواند برای اثبات نسب هم باشد و در این بخش روایت مانعی ندارد.
علاوه بر این دوازده طایفه، دو طایفه دیگر از روایات نیز با شهادت زنان مرتبط است:
طایفه سیزدهم در مورد شهادت زنان در حدود است که قبلا آنها را ذکر کردیم و گفتیم شهادت سه مرد و دو شاهد زن برای اثبات زنا کافی است و با شهادت دو مرد و چهار زن هم جلد ثابت میشود.
طایفه چهاردهم نیز روایاتی هستند که قبلا به آنها اشاره کردهایم و در مورد شهادت زن برای شوهرش است که البته برخی از آن برداشت کردهاند شهادت زن برای شوهرش مطلقا معتبر است اما این تصور اشتباه است و این روایات فقط در مقام بیان عدم مانعیت زوجیت برای شهادت هستند نه اینکه شهادت زن در کجا مقبول است و در کجا نیست. پس مفاد این روایات این است که در مواردی که شهادت زن مقبول است زوجیت مانع از پذیرش شهادت نیست.
تا اینجا همه روایات مرتبط با شهادت زنان را ذکر کردیم اما جمع بندی آنها و نتیجه خواهد آمد.