شهادت فرع (ج۹۴-۲۴-۱۱-۱۴۰۳)
بحث در این بود که آیا شاهد اصل میتواند شاهد فرع هم باشد. صاحب جواهر وفاقا با مشهور فرمودند اشکالی ندارد که شاهل اصل، شاهد فرع هم باشد. مثلا زید هم به دین شهادت بدهد و هم بر شهادت عمرو به دین شهادت بدهد.
شهید ثانی این مساله را بر این مساله مبتنی دانست که آیا شاهد فرع به شهادت، شهادت میدهد یا به نیابت از شاهد اصل بر حق شهادت میدهد؟ اگر به شهادت، شهادت بدهد شاهد اصل میتواند شاهد فرع هم باشد چون در حقیقت شاهد واحد به امور متعدد شهادت میدهد که از نظر همه علماء صحیح است اما اگر بر حق شهادت بدهد نمیتواند شاهد فرع هم باشد چون در حقیقت شخص واحد دو مرتبه به امر واحد شهادت داده است و با شهادت شخص واحد حق قابل اثبات نیست.
صاحب جواهر در اشکال به ایشان فرمودند حتی بنابر اینکه شاهد فرع به نیابت از شاهد اصل بر حق شهادت بدهد اشکال ندارد که شاهد اصل، شاهد فرع هم باشد چون دو حیثیت و عنوان مختلف بر او منطبق است پس هم مشمول ادله شهادت اصل است و هم مشمول ادله شهادت فرع است.
ما گفتیم این بیان ناتمام است و تعدد حیثیت موجب تعدد شاهد نیست در حالی که مفروض لزوم تعدد شاهد است بلکه گفتیم حتی اگر شهادت فرع، شهادت بر شهادت باشد نه شهادت بر حق، باز هم شاهد اصل نمیتواند شاهد فرع هم باشد چون مفروض لزوم اثبات حق با شاهد متعدد است و پذیرش شهادت شاهد اصل به عنوان شاهد فرع، به معنای اثبات حق با کمتر از دو شاهد است که خلف فرض است. بر همین اساس هم گفتیم یک شاهد نمیتواند شاهد عدالت شاهد دیگر هم باشد.
صاحب جواهر در ادامه به این مطلب اشاره کرده است که آیا با شهادت دو نفر به شهادت چهار نفر بر مثل زنا، حقوق (نه حد) ثابت میشود؟ یعنی آیا مهریه (در فرضی که زن مکره باشد) یا نشر حرمت ثابت میشود؟ ایشان از علامه در قواعد نقل کرده است که در ثبوت این احکام با شاهد فرع اشکال کرده است و یک وجه اشکال ایشان این است که آیا شهادت فرع، شهادت بر شهادت است که در این صورت آثار ثابت میشود یا شهادت بر حق به نیابت از شهود اصل است که در این صورت آثار ثابت نمیشود؟
صاحب جواهر این مطلب را هم از علامه نپذیرفته است و فرموده شهادت فرع در این فرض هم مسموع است حتی اگر شهادت فرع، شهادت بر حق به نیابت باشد.
بعد فرمودهاند اصل لزوم تعدد شهود فرع و تباین آنها با یکدیگر نظر برخی از شافعیه است و باقی اهل سنت آن را قبول ندارند و مستفاد از روایات این است که اهل سنت حتی شهادت صد نفر را هم با شهادت یک نفر ثابت میدانستهاند.
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَقُولُ قَالَ أَبُو حَنِيفَةَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع- تُجِيزُونَ شَهَادَةَ وَاحِدٍ وَ يَمِيناً- قَالَ نَعَمْ قَضَى بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ص- وَ قَضَى بِهِ عَلِيٌّ ع بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ بِشَاهِدٍ وَ يَمِينٍ- فَتَعَجَّبَ أَبُو حَنِيفَةَ- فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَ تَعْجَبُ مِنْ هَذَا- إِنَّكُمْ تَقْضُونَ بِشَاهِدٍ وَاحِدٍ فِي مِائَةِ شَاهِدٍ- فَقَالَ لَهُ لَا نَفْعَلُ فَقَالَ بَلَى تَبْعَثُونَ رَجُلًا وَاحِداً- فَيَسْأَلُ عَنْ مِائَةِ شَاهِدٍ- فَتُجِيزُونَ شَهَادَتَهُمْ بِقَوْلِهِ وَ إِنَّمَا هُوَ رَجُلٌ وَاحِدٌ. (وسائل الشیعة، ج ۲۷، ص ۲۶۹)
أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ هِلَالٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: إِنَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع قَالَ لَهُ أَبُو حَنِيفَةَ كَيْفَ تَقْضُونَ بِالْيَمِينِ مَعَ الشَّاهِدِ الْوَاحِدِ فَقَالَ جَعْفَرٌ ع قَضَى بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَضَى بِهِ عَلِيٌّ ع عِنْدَكُمْ فَضَحِكَ أَبُو حَنِيفَةَ فَقَالَ جَعْفَرٌ ع أَنْتُمْ تَقْضُونَ بِشَهَادَةِ وَاحِدٍ شَهَادَةَ مِائَةٍ فَقَالَ مَا نَفْعَلُ فَقَالَ بَلَى تَشْهَدُ مِائَةٌ فَتُرْسِلُونَ وَاحِداً يَسْأَلُ عَنْهُمْ ثُمَّ تُجِيزُونَ شَهَادَتَهُمْ بِقَوْلِهِ. (تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۲۹۶)
تذکر این نکته لازم است که صاحب جواهر از این دو روایت به خبر تعبیر کرده است در حالی که روایت اول که منقول از قرب الاسناد است صحیحه است.
صاحب جواهر در ادامه احتمال دادهاند که شاید این دو روایت در مورد شهادت مبنی بر تعریف باشد.
به نظر ما هر دو مطلب ناتمام است یعنی نه از این روایات استفاده میشود که اهل سنت با شهادت یک نفر، شهادت صد نفر را ثابت میکردهاند و نه در مورد شهادت مبنی بر تعریف است بلکه مفاد این دو روایت احتمال سومی است و آن عبارت است از تعدیل شهود متعدد بر پایه شهادت یک نفر. همان طور که در روایات ما و اهل سنت آمده است وقتی شهود در نزد پیامبر صلی الله علیه و آله شهادت میدادند حضرت دو نفر را برای بررسی عدالت آنها به صورت جداگانه میفرستادند و اگر آنها دو شاهد را تعدیل میکردند حضرت بر اساس شهادت آنها حکم میکردند. امام علیه السلام در این روایت ناظر به همین مساله است و لذا تعابیری مثل «تَبْعَثُونَ» و «فَتُرْسِلُونَ» و هم چنین «فَيَسْأَلُ» ذکر شده و بعد هم حضر فرمودهاند شهادت آنها را بر اساس شهادت این شخص واحد قبول میکنید و این قرائن به خوبی نشان دهنده این است که این دو روایت ناظر به این مساله وارد شدهاند.