شهادت فرع (ج۹۹-۱-۱۲-۱۴۰۳)

بحث در اشتراط اعتبار شهادت فرع به عدم تمکن شاهد اصل از حضور است. دلیل اصلی این شرط، روایت محمد بن مسلم است هر چند به برخی وجوه دیگر مثل اصل نیز تمسک شده است و روشن است که اصل در صورتی مرجع است که ادله حجیت شهادت یا شهادت فرع اطلاق نداشته باشند. لذا روایت محمد بن مسلم و اصل دو دلیل در رتبه واحد نیستند.
در هر حال در روایت محمد بن مسلم راوی از شهادت بر شهادت کسی که در شهر حاضر است سوال شده است و امام علیه السلام فرمودند اگر او به خاطر عذری متمکن از حضور و ادای شهادت نیست اشکالی ندارد.
اگر چه مثل کاشف اللثام و مرحوم آقای خویی و دیگران سند این روایت را ضعیف دانسته‌اند و مرجع را اطلاقات ادله شهادت فرع دانسته‌اند و این شرط را انکار کرده‌اند اما به نظر ما سند روایت قابل اعتماد است. سند روایت اگر چه به طریق شیخ معتبر نیست چون در آن ذبیان بن حکیم قرار گرفته که وثاقتش دلیل ندارد اما سند مرحوم صدوق قابل تصحیح است.
اگر چه مرحوم صدوق این روایت را از محمد بن مسلم نقل کرده است و در مشیخه در طریق به روایات محمد بن مسلم، علی بن احمد بن عبدالله بن احمد بن ابی عبدالله و پدرش قرار دارند و چون این دو نفر توثیق ندارند گفته شده طریق او ضعیف است.
ما گفتیم معهود نیست که این دو نفر صاحب کتاب بوده باشد و عدم ذکر این دو شخص در کتب رجال نیز نشان دهنده این است که صاحب کتاب نیستند و این نشان می‌دهد که این روایت باید از کتاب برخی از روات متقدم بر آنها نقل شده باشد که همه آنها توثیق دارند و کتبشان هم جزو کتب معروف است و این دو نفر صرفا طریق به کتاب بوده‌اند.
علاوه بر این مرحوم صدوق صرفا همین سند را برای روایات محمد بن مسلم ذکر کرده است و این نشان دهنده این است که مرحوم صدوق به این سند اعتماد داشته است و این طور نبوده که به روایات محمد بن مسلم بر اساس قرینه خاص اعتماد کرده باشد. کثرت روایات محمد بن مسلم در من لایحضره الفقیه و عمل مرحوم صدوق به آنها به ضمیمه بعد وجود قرینه خاص در همه آنها، اعتماد صدوق به این طریق قابل کشف است و بر اساس آن وثاقت این دو نفر نیز ثابت می‌شود چون حتی اگر این افراد طریق به کتاب هم بوده باشند اما بارها گفته‌ایم که ذکر سند واحد برای خروج روایت از ارسال نیز نشان دهنده اعتبار سند است و گرنه مشکلی که در ارسال سند وجود دارد برطرف نمی‌شود. بله در فرضی که صاحب مشیخه، اسناد متعدد داشته باشد نمی‌توان گفت همه آنها صحیح است چون ممکن است یکی از آنها معتبر و صحیح بوده و باقی صرفا تایید بوده‌اند اما در جایی که فقط سند واحد وجود دارد وثاقت افراد سند از اعتماد صاحب مشیخه قابل کشف است چون ذکر سند حتی اگر تشریفاتی هم باشد برای خروج روایت از ارسال است از این جهت که روایت مرسل دچار ضعف است، و روشن است که ذکر سندی که وسائط آن ضعیف باشند این مشکل را حل نمی‌کند. پس ذکر یک سند و اکتفای به آن نشان دهنده این است که از نظر صاحب مشیخه آن سند معتبر بوده و وسائط آن ثقه‌اند.
نتیجه اینکه حتی اگر اسناد مذکور در مشیخه را تشریفاتی هم بدانیم اما به غرض خروج سند روایت از ضعف بیان شده است و این فقط در صورتی محقق می‌شود که سند قابل اعتمادی وجود داشته باشد.
به همین مناسبت ذکر نکته‌ای خالی از لطف نیست. شیخ در مشیخه تهذیب فرموده است: «... و استوفينا غاية جهدنا ما يتعلق باحاديث اصحابنا رحمهم اللّه المختلف فيه و المتفق و بينا عن وجه التأويل فيما اختلف فيه على ما شرطناه في اول الكتاب و اسندنا التأويل الى خبر يقضي على الخبرين و اوردنا المتفق منها ليكون ذخرا و ملجأ لمن يريد طلب الفتيا من الحديث، و الآن فحيث. وفق اللّه تعالى للفراغ من هذا الكتاب نحن نذكر الطرق التي يتوصل بها الى رواية هذه الاصول و المصنفات و نذكرها على غاية ما يمكن من الاختصار لتخرج الاخبار بذلك عن حد المراسيل و تلحق بباب المسندات‏»
ایشان در این عبارت فرموده است من طرقی را ذکر می‌کنم که با آنها می‌توان به روایت رسید. این عبارت به خوبی نشان می‌دهد که هدف ایشان ذکر طرقی است که آن طریق قابل اعتماد باشد و بتوان با آن به روایت رسید نه اینکه بر اساس صحت قدمایی به روایات اعتماد می‌کرده است. بین اینکه طریق قابل اعتماد باشد و بین اینکه روایت قابل اعتماد باشد خیلی تفاوت است و شیخ فرموده است طرقی ذکر می‌کنیم که آن طریق قابل اعتماد باشد و بتوان با آن به روایات رسید.
لذا اگر نگوییم ظاهر این عبارت این است که همه طرق مذکور در مشیخه تهذیب قابل اعتمادند و این حکم به وثاقت همه وسائط آنها ست اما حداقل این است که در مواردی که سند واحد و منحصر ذکر شده است آن طریق باید درست و قابل اعتماد باشد.
سومین راه برای اعتبار این سند این است که مرحوم صدوق از علی بن احمد بن عبدالله کثیرا نقل کرده است و این نشان دهنده اعتماد بر او است خصوصا که صدوق را توصیف نکرده‌اند به اینکه به اینکه از ضعفاء و مجاهیل زیاد نقل می‌کند پس وثاقت علی بن احمد قابل کشف است و او هم از پدرش کثیرا نقل کرده است و او نیز توصیف نشده است به کثرت نقل از ضعفاء و مجاهیل و از این راه می‌توان وثاقت او را کشف کرد. علاوه که برخی مثل کلینی نیز از او کثرت نقل دارند.
نتیجه اینکه نمی‌توان این روایت را به جهت اخلال در سند کنار گذاشت و از نظر سند قابل اعتماد است.
اما به لحاظ دلالت چند جهت باید در دلالت روایت بررسی شود:
اول: شهید ثانی در مسالک و صاحب جواهر فرموده‌اند مفاد این روایت این است که اگر شاهد اصل متمکن از حضور است شاهد فرع اعتبار ندارد. این بخش از کلام ایشان صحیح است و مفاد این روایت عدم تمکن از احضار شاهد اصل توسط مدعی یا شاهد فرع نیست بلکه مهم عدم تمکن شاهد اصل از حضور است.
دوم: آیا ملاک عدم تمکن است یا مشقت و سختی حضور نیز موجب اعتبار شهادت شاهد فرع است؟ از کلام صاحب جواهر استفاده می‌شود که حتی اگر حضور سخت باشد و مشقت داشته باشد شهادت شاهد فرع معتبر است و به نظر ما این مطلب جای تردید دارد.
سوم: در کلمات فقهاء به این روایت برای اثبات اشتراط اعتبار شهادت فرع به عدم تمکن شاهد اصل از حضور به نحو مطلق استدلال شده است یعنی اگر شاهد اصل مسافر باشد و بتواند در دادگاه حاضر شود شهادت فرع معتبر نیست اما به نظر ما این فراتر از دلالت روایت است که توضیح آن خواهد آمد.

چاپ

 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است