شهادت فرع (ج۱۰۰-۴-۱۲-۱۴۰۳)

گفتیم مشهور معتقدند شرط اعتبار شهادت فرع عدم تمکن از حضور شاهد است اما برخی مثل کاشف اللثام و محقق اردبیلی تصریح کرده‌اند که اعتبار شهادت فرع، مشروط به عدم تمکن از حضور شاهد اصل نیست. بلکه حتی این نظر را به شیخ طوسی در خلاف هم نسبت داده‌اند که ایشان اگر چه اجماع بر اشتراط کرده است اما بعد قول مخالف را ذکر کرده و آن را رد نکرده است. همان که مخالفت به صدوق و پدرش و ابن جنید هم نسبت داده شده است.
صاحب جواهر برای اثبات شرطیت وجوهی را ذکر کرده است و برخی از آنها را رد کرده و برخی دیگر را برای اثبات این مطلب کافی نمی‌داند ولی فرموده است حداقل موجب شک هستند به نحوی که برای تمسک به اطلاق ادله شهادت فرع یا مطلق شهادات جایی باقی نمی‌ماند.
این کلام ایشان یا بر اساس اعتبار اصل عموم از باب افاده ظن است و با توجه به این وجوه ظن به عموم حاصل نمی‌شود و یا از باب اجمال دلیل به خاطر وجود ما یصلح للقرینیة به صورت منفصل است که هر دو مبنا خلاف محقق در اصول است و با فرض عدم اعتبار وجوه مطرح شده، در نفی این شرط اطلاقات مرجع خواهند بود.
لذا به نظر عمده دلیلی که هم در کلمات صاحب جواهر ذکر شده و هم در کلمات دیگران ذکر شده است روایت محمد بن مسلم است که صاحب جواهر مدعی است ضعف سند آن با اجماع مدعای در مساله جبران می‌شود.
عرض ما این است که شاید عمل مشهور به این روایت بر اساس باور به اعتبار سند روایت بوده است (یا بر اساس اعتقاد به وثاقت راویان یا قرائن خاص شخصی و یا وجوه حدسی) لذا نمی‌توان عمل آنها را جابر ضعف سندش قلمداد کرد.
به همین دلیل ما گفتیم سند شیخ به نظر ما معتبر است و وجوهی را برای اثبات اعتبار سند روایت بیان کردیم.
اما نسبت به دلالت روایت، در روایت این طور آمده است:
«عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي الشَّهَادَةِ عَلَى شَهَادَةِ الرَّجُلِ وَ هُوَ بِالْحَضْرَةِ فِي الْبَلَدِ قَالَ نَعَمْ وَ لَوْ كَانَ خَلْفَ سَارِيَةٍ يَجُوزُ ذَلِكَ إِذَا كَانَ لَا يُمْكِنُهُ أَنْ يُقِيمَهَا هُوَ لِعِلَّةٍ تَمْنَعُهُ عَنْ أَنْ يُحْضِرَهُ وَ يُقِيمَهَا فَلَا بَأْسَ بِإِقَامَةِ الشَّهَادَةِ عَلَى الشَّهَادَةِ.»
صاحب جواهر مانند محقق فرموده‌اند ملاک عدم تمکن شاهد اصل از حضور است نه عدم تمکن از احضارش. محقق فرموده‌اند اگر شاهد اصل مریض باشد یا غایب باشد به نحوی که حضور برای او سخت باشد شهادت فرع معتبر است.
اینکه با سختی و عسر وجوب ادای شهادت از شاهد اصل ساقط می‌شود محل اختلاف نیست از این جهت که مثل سایر تکالیف مشول ادله نفی عسر و حرج است اما این باعث نمی‌شود که حکمی که موضوعش عدم تمکن است با حرج نیز ثابت باشد! صرف حرج موجب نمی‌شود عدم تمکن صادق باشد خصوصا مراتب پایین حرج. پس با صرف سخت بودن حضور شاهد، نمی‌توان به تحقق موضوع اعتبار شهادت فرع حکم کرد.
نکته دیگر اینکه محقق گفتند اگر شاهد اصل مسافر است به نحوی که حضور برای او صخت باشد، شهادت فرع معتبر است. برخی ملاک سخت بودن حضور در سفر را به مقدار مسافت شرعی دانسته‌اند و برخی مقداری دانسته‌اند که شخص نتواند برای بیتوته به محل اقاتش برگردد و صاحب جواهر فرموده‌اند مهم صدق سختی است و تعیین حد برای آن ناتمام است.
سپس فرموده است بر اساس آنچه شهید ثانی فرموده است که شهادت اصل واجب است حتی اگر مستلزم تحمل سختی و ضرر و هزینه باشد، در اینجا نیز حتی با سختی و لزوم هزیه و ... شاهد اصل معتبر است و شاهد فرع معتبر نیست.
عرض ما این است که این بیان صاحب جواهر ناتمام است و باید در مساله تفصیل داد بین جایی که شاهد اصل مسافر باشد یا حاضر.
اگر شاهد اصل در شهر باشد اعتبار شهادت او منوط است به اینکه شاهد اصل نتواند حاضر بشود اما اگر شاهد اصل مسافر باشد اعتبار شهادت شرطی ندارد و دلیل آن هم قصور مقتضی و مخصص است. روایت محمد بن مسلم (که مخصص اطلاقات شهادت فرع و شهادت است) در مورد کسی است که در شهر حاضر است و اصلا نسب به حکم کسی که حاضر نیست ساکت است. قید عدم تمکن شاهد اصل از حضور فقط نسبت به مورد سوال است که شاهد اصلی است که حاضر است.
اما نسبت به فرض مسافرت شاهد اصل، رفع ید از اطلاقات ادله شهادت فرع یا مطلق شهادت وجهی ندارد.
نکته دیگری که باید در مورد آن بحث شود این است که معیار عدم تمکن از حضور تا چه زمانی است؟ علماء معیار را عدم تمکن از حضور در زمان ادای شهادت فرع دانسته‌اند در حالی که در موارد دیگر که عدم تمکن موضوع حکمی قرار گرفته است منظور را عدم تمکن مطلق دانسته‌اند. وجه جمع بین آن مبنا و این حکم خواهد آمد.

چاپ

 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است