جلسه شانزدهم ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹
بطن قرآن
حاصل کلام این شد که بعید نیست تأویل قرآن معنای عامی داشته باشد که هر چه مدلول استعمالی لفظ نباشد را شامل شود و بر همین اساس گفتیم تمام مدالیل تفهیمی جزو تأویلند، همان طور که کنایات و مجازات و الغای خصوصیت و مناسبات حکم و موضوع و لوازم بین همه جزو تأویلند و حتی لوازم غیر بین با اینکه جزو دلالت لفظی محسوب نمیشوند نیز از مصادیق تأویل است و در مثل اینکه گفته شود محیط مربعی فلان مقدار است، مآل و برگشت قضیه به بیان اندازه هر ضلع و بلکه حتی مساحت مربع هم هست. و البته تأویل در این امور منحصر نیست بلکه اموری که بر اساس رمز بین خداوند و پیامبر و اهل بیت علیهم السلام از آیات فهمیده میشود نیز جزو تأویلند.
البته برخی روایات وجود دارند که ذکر آیه در آنها نه به عنوان تفسیر یا تطبیق بلکه به عنوان مشاکلت در تعبیر یا تنظیر و استعمال است. یعنی با اینکه آیه شریفه بر آن مورد روایت دلالت ندارد و مقصود امام هم دلالت تعبدی آیه بر مورد نیست بلکه چون در آیه تعبیری آمده است که امام علیه السلام از آن تعبیر استفاده کردهاند.
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: اشْتَرَيْتُ إِبِلًا وَ أَنَا بِالْمَدِينَةِ مُقِيمٌ فَأَعْجَبَنِي إِعْجَاباً شَدِيداً فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع فَذَكَرْتُهَا لَهُ فَقَالَ مَا لَكَ وَ لِلْإِبِلِ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّهَا كَثِيرَةُ الْمَصَائِبِ قَالَ فَمِنْ إِعْجَابِي بِهَا أَكْرَيْتُهَا وَ بَعَثْتُ بِهَا مَعَ غِلْمَانٍ لِي إِلَى الْكُوفَةِ قَالَ فَسَقَطَتْ كُلُّهَا فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ فَأَخْبَرْتُهُ فَقَالَ فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ. (الکافی، جلد ۶، صفحه ۵۴۳)
البته برقی همین روایت را در محاسن ذکر کرده است اما آن روایت از خود حسین بن عمر بن یزید از امام صادق علیه السلام نقل شده است. (المحاسن، جلد ۲، صفحه ۶۳۹)
در هر حال از روایات استفاده میشود که خرید و پرورش و نگهداری شتر، دردسر زیادی دارد که مطلوب نیست در قبال گوسفند که از روایات استفاده میشود که نگهداری و پرورش آن ساده و پر فایده است.
وَ قَالَ ع فِي الْغَنَمِ إِذَا أَقْبَلَتْ أَقْبَلَتْ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ أَقْبَلَتْ وَ الْبَقَرُ إِذَا أَقْبَلَتْ أَقْبَلَتْ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ أَدْبَرَتْ وَ الْإِبِلُ إِذَا أَقْبَلَتْ أَدْبَرَتْ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ أَدْبَرَتْ. (من لایحضره الفقیه، جلد ۲، صفحه ۲۹۲)
در هر حال بعد از اینکه همه شتران راوی تلف شدند امام علیه السلام آیه شریفه را تلاوت کردند و شاید کنایه از این باشد که چرا از مشورتی که دادم استفاده نکردی در حالی که مورد آیه شریفه مخالفت از اوامر الهی است که پیامد آن عذاب الهی است و امام علیه السلام آیه را در مورد مشورت و امر ارشادی (نه امر الزامی) خودشان تلاوت کردند که آنچه هم اتفاق افتاده است عذاب نبوده است بلکه پیشامدی طبیعی است و این مورد از باب استشهاد به آیه نیست بلکه صرفا به کار گیری تعبیرات آیه شریفه در مورد است و امام علیه السلام به جای اینکه بفرمایند چرا با مشورت من مخالفت کردی آیه را تلاوت کردهاند.
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اتَّقُوا مِنْ فِرَاسَةِ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ ثُمَّ تَلَا إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِين (بصائر الدرجات، جلد ۱، صفحه ۳۵۷)
در این روایت پیامبر صلی الله علیه و آله برای بیان فراست مومن آیه شریفه را تلاوت کردند نه از باب اینکه آیه شریفه بر آن دلالت دارد یا تفسیر آن آیه شریفه این مورد است بلکه از باب مشاکلت در تعبیر و مناسبت مقصودشان با آنچه مفهوم آیه است.
در روایت دیگری آمده است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الدِّينَوَرِيُّ عَنْ عُمَرَ بْنِ زَاهِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ الْقَائِمِ يُسَلَّمُ عَلَيْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ لَا ذَاكَ اسْمٌ سَمَّى اللَّهُ بِهِ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع لَمْ يُسَمَّ بِهِ أَحَدٌ قَبْلَهُ- وَ لَا يَتَسَمَّى بِهِ بَعْدَهُ إِلَّا كَافِرٌ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَيْفَ يُسَلَّمُ عَلَيْهِ قَالَ يَقُولُونَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ ثُمَّ قَرَأَ بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِين (الکافی، جلد ۱، صفحه ۴۱۱)
تلاوت آیه از باب استشهاد نیست بلکه از باب تنظیر است و اینکه «بقیة الله» را میتوان بر انسانی مثل حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه اطلاق کرد.
یا در روایت دیگری آمده است:
الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُصَيْنِ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى عَبْدٍ صَالِحٍ ع الرَّجُلُ يُصَلِّي فِي يَوْمِ غَيْمٍ فِي فَلَاةٍ مِنَ الْأَرْضِ وَ لَا يَعْرِفُ الْقِبْلَةَ فَيُصَلِّي حَتَّى إِذَا فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ بَدَتْ لَهُ الشَّمْسُ فَإِذَا هُوَ قَدْ صَلَّى لِغَيْرِ الْقِبْلَةِ أَ يَعْتَدُّ بِصَلَاتِهِ أَمْ يُعِيدُهَا فَكَتَبَ يُعِيدُهَا مَا لَمْ يَفُتْهُ الْوَقْتُ أَ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ يَقُولُ وَ قَوْلُهُ الْحَقُّ- فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ. (تهذیب الاحکام، جلد ۲، صفحه ۴۹)
به نظر میرسد ذکر آیه شریفه برای وجوب اعاده نماز نیست بلکه آیه عدم اعاده مناسبت دارد و مناسب با ذیل روایت است. در روایت دیگری آمده است:
وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا صَلَّيْتَ وَ أَنْتَ عَلَى غَيْرِ الْقِبْلَةِ وَ اسْتَبَانَ لَكَ أَنَّكَ عَلَى غَيْرِ الْقِبْلَةِ وَ أَنْتَ فِي وَقْتٍ فَأَعِدْ وَ إِنْ فَاتَكَ فَلَا تُعِدْ. (تهذیب الاحکام، جلد ۲، صفحه ۴۷)
در هر حال آیه شریفه اصلا در مورد اعاده یا عدم اعاده نماز به غیر سمت قبله نیست و امام علیه السلام به آیه شریفه استدلال نکردهاند بلکه صرفا برای دفع استغراب این مساله است که نماز به غیر قبله هم صحیح و مجزی باشد.
- أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُمَرَ الْعَطَّارِ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيِّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) يَوْمَ الثَّلَاثَاءِ فَقَالَ: لَمْ أَرَكَ أَمْسِ قُلْتُ: كَرِهْتُ الْحَرَكَةَ فِي يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ. قَالَ: يَا عَلِيُّ، مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَقِيَهُ اللَّهُ شَرَّ يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ فَلْيَقْرَأْ فِي أَوَّلِ رَكْعَةٍ مِنْ صَلَاةِ الْغَدَاةِ «هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ» ثُمَّ قَرَأَ أَبُو الْحَسَنِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): «فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً» (الامالی للطوسی، صفجه ۲۲۴)
آنچه امام علیه السلام قرائت کردند از باب دلالت و استشهاد نیست بلکه از باب تنظیر است و اینکه شر روز دوشنبه مثل شر روز قیامت است و ...
در هر حال مواردی از ذکر آیات در روایات معلوم نیست از باب تفسیر و تأویل و بطن قرآن باشد بلکه برای استفاده از الفاظ آیه است مثل اینکه برخی از شعراء برخی قسمتهای یک آیه را در شعرشان به کار گرفتهاند نه برای تفسیر و بیان تأویل آنها.
مواردی از این قبیل جزو تأویل محسوب نمیشوند چون گفتیم تأویل مفاد آیه بالمآل است و امام علیه السلام در این موارد نمیخواهند بگویند مفاد آیه این است بلکه از لفظ آیه استفاده کردهاند و منظور خودشان را با الفاظ آیه بیان کردهاند.