عدم سقوط نهی بعد از عصیان (ج۹۸-۳-۱۲-۱۴۰۱)
مرحوم نایینی فرمودند فهم عرفی از نهی بر اساس غلبه ابتناء نواهی عرفی بر مفسده انحلالی این است که نهی به نحو استغراقی و انحلالی است و لذا با ترک یک فرد از افراد طبیعت امتثال نمیشود بلکه باید همه افراد طبیعت ترک شود.
آنچه باید مورد توجه و دقت قرار بگیرد این است که این کلام مرحوم نایینی در جهت سوم مذکور در کلام آخوند است نه جهت چهارم (عدم سقوط نهی بعد از انجام یک فرد). ایشان برای اثبات اینکه نهی با ترک یک فرد از افراد طبیعت امتثال نمیشود و ترک همه افراد طبیعت لازم است به این بیان استدلال کردهاند و معتقدند چون نواهی عرفی غالبا بر مفسده به نحو انحلال مبتنی هستند فهم عرفی از نهی این است که به نحو استغراقی و انحلالی است و لذا امتثال آن به ترک همه افراد طبیعت است و این ربطی به این ندارد که بعد از اینکه مکلف عصیان کرد و یک فرد را انجام داد، باز هم باید از سایر افراد اجتناب کند یا نکند.
گفتیم در کلمات مرحوم آقای خویی و مرحوم امام به مرحوم نایینی اشکالاتی ایراد شده است. اشکال چهارم که در کلمات حضرت امام ذکر شده است این است که اگر علت این ظهور، ابتناء نهی بر مفسده باشد (که مدعای مرحوم نایینی است) پس در مواردی که ابتناء بر مفسده وجود نداشته باشد چنین ظهوری هم نباید وجود داشته باشد پس موارد اخبار نباید چنین ظهوری داشته باشند، چون نکته مفسده در اخبار وجود ندارد. پس اگر گفته شود «ما رأیت انساناً» یا «ما رأیت الانسان» برای صدق این قضیه عدم رویت شخص واحد باید کافی باشد در حالی که متفاهم عرفی از این قضیه هم این است که هیچ انسانی را ندیده است و ارتکاز ما این است که دلیل چنین ظهوری در موارد اخبار و انشاء واحد است.
به نظر ما این اشکال به کلام مرحوم نایینی وارد نیست. درست است که ما هم در موارد انشاء و هم در موارد اخبار، نفی و نهی را ظاهر در طبیعت ساریه میبینیم اما لازم نیست این ظهور به نکته واحدی باشد. اینکه این ظهور در نهی (که انشاء است) ناشی از آن فهم عرفی است دلیل بر این نیست که ظهور در نفی (که اخبار است) هم به همین نکته باشد و قیاس در لغت هم جا ندارد.
خود مرحوم امام هم فرمودهاند به نظر ما دلیل این ظهور (که در اخبار و انشاء مشترک است) ناشی از فهم عقلاء است و نه بر اساس وضع است نه اطلاق. یعنی فهم عقلاء از نهی و نفی، منع از طبیعت به نحو سریان و انحلال است.
عرض ما این است که آنچه ایشان فرمودهاند چیزی بیش از ادعای ظهور نیست و تبیین منشأ ظهور نیست. مرحوم نایینی هم ظهور را پذیرفتهاند اما تلاش کردهاند منشأ این ظهور را هم روشن کنند و ایشان فقط ظهور را ادعاء کردهاند و به منشأ اشارهای نکردهاند.
مرحوم عراقی در همین جهت سوم برای اثبات لزوم ترک همه افراد طبیعت در امتثال نهی، شش وجه ذکر کردهاند و بعد هم خودشان دلیل دیگری ذکر کردهاند. البته در کلام ایشان بین جهت سوم و چهارم خلط شده است و در ضمن جهت سوم مثالهایی زدهاند که مرتبط با جهت چهارم است و بر اساس همین خلط به مرحوم آخوند خلاف صریح آنچه ایشان در کفایه گفته است را نسبت داده است و اینکه بعد از عصیان و انجام یک فرد از افراد طبیعت، نهی ساقط نمیشود و ترک سایر افراد لازم است!
در هر حال آنچه خود ایشان به عنوان وجه فرق بین امر و نهی ذکر کرده است این است که ثبوتا ممکن است نهی به گونهای باشد که با یک ترک هم غرض حاصل شود و ممکن است به گونهای باشد که امتثال آن به ترک همه افراد طبیعت باشد و هر چند مقتضای مقابله امر و نهی این است که همان طور که امر با انجام یک فرد امتثال میشود نهی هم با ترک یک فرد امتثال شود، اما در شرعیات و بلکه در عرفیات موردی از موارد نهی یافت نمیشود که متعلق نهی طبیعت ساری نباشد و نهی با ترک یک فرد از افراد طبیعت امتثال شود و این عدم وجدان موجب میشود برای نهی یک ظهور ثانوی شکل بگیرد و اینکه متعلق نهی طبیعت ساری است و لذا امتثال آن به ترک همه افراد طبیعت است به نحوی که حتی اگر یکی از افراد را هم مرتکب شود باز هم باید از باقی افراد اجتناب کند. یعنی ایشان این ظهور را منشأ ظهور نهی در انحلال به نسبت به افراد عرضی قبل از عصیان و افراد طولی بعد از عصیان میداند.
محقق عراقی در ضمن وجوهی که ذکر کرده و مورد اشکال قرار داده بیانی دارد که میتوان آن را اشکال پنجم بر بیان مرحوم نایینی تلقی کرد که خلاصه آن این است که درست است که غالب نواهی شرعی و عرفی مبتنی بر مفسده انحلالی و تعلق به طبیعت ساری است اما این غلبه در ادامه شکل گرفته است و نمیتواند ظهور اولین نهی صادر از شارع را تبیین و تصحیح کند.
این اشکال هم وارد نیست چون ادعای مرحوم نایینی این بود که به خاطر فهم عرفی بر اساس غلبه ابتناء نواهی عرفی بر مفسده انحلالی، نهی ظاهر در انحلال و تعلق به طبیعت ساری است و این ظهور در همه نواهی صادر از شارع (اول و آخر) وجود دارد.
نتیجه اینکه به نظر ما بیان مرحوم نایینی در جهت سوم تمام و متین بود.
بحث ما در جهت چهارم بود و اینکه بعد از عصیان و ارتکاب یک فرد از افراد طبیعت، آیا نهی ساقط میشود به نحوی که اجتناب از سایر افراد لازم نباشد؟ مرحوم نایینی فرمودهاند نکته این جهت با آنچه در جهت سوم بیان شد متفاوت است و بر این اساس است که دلالت نهی بر لزوم ترک سایر افراد بعد از عصیان آیا بر اساس وضع است یا بر اساس اطلاق و مقدمات حکمت؟
ایشان فرمودهاند اگر افراد طولی را هم یک فرد مستقل از افراد طبیعت بدانیم دلالت نهی بر منع از آنها و لزوم اجتناب از آنها (حتی بعد از انجام یک فرد) به دلالت وضعی است ولی اگر آن را فرد مستقلی از افراد طبیعت ندانیم دلالت بر اساس اطلاق است.
که این مرتبط با همان بحثی است که در تنبیهات استصحاب مطرح شده است که اگر مفاد عام را عموم ازمانی بدانیم به این معنا که زمان را مفرِّد عام بدانیم و اینکه هر فرد در هر زمان فرد مستقلی از افراد عام است با خروج یک فرد از عام، سایر افراد همچنان تحت عام باقی است و باید به عموم عام تمسک کرد ولی اگر مفاد عام را اطلاق ازمانی بدانیم و اینکه زمان صرفا ظرف برای افراد باشد در این صورت اگر یک فرد در بخشی از زمان از تحت عام خارج شد، نمیتوان برای اثبات آن حکم در غیر آن زمان به عموم عام تمسک کرد.
مبنای این بحث هم همین است که آیا زمان هم فرد برای عام است تا دلالت عام بر آنها وضعی باشد یا اینکه زمان فرد برای عام نیست بلکه اطلاق امر به عام اقتضاء میکند حکم در همه زمانها مستمر باشد.
در محل بحث ما نیز در فرض نهی از شرب خمر، آیا شرب خمر در زمان دوم فرد دیگری از شرب خمر است تا نهی به دلالت وضعی بر منع از آن دلالت کند و نتیجه آن این باشد که حتی بعد از ارتکاب یک فرد، اجتناب از سایر افراد لازم باشد یا اینکه شرب خمر در زمان دوم فرد دیگری از شرب خمر نیست بلکه شرب فرد واحدی دارد که در زمان مستمر است و نهی به اطلاق بر لزوم اجتناب از آن در همه زمانها دلالت دارد تا در نتیجه بعد از ارتکاب آن فرد، منع از آن در ادامه معنا نداشته باشد.
برچسب ها: صیغه نهی, ترک بعد از عصیان, عصیان نهی, امتثال نهی