جلسه صد و بیست و چهارم ۳ خرداد ۱۳۹۴

احتیاط: اقل و اکثر/ تنبیهات: دوران بین تعیین و تخییر

بحث به مسأله دوران بین تعیین و تخییر شرعی رسید. مرحوم آخوند قائل به احتیاط هستند و برائت عقلی و نقلی را جاری نمی‌دانند.

تفاوت بین شک در شرطیت و بین شک در خصوصیت در جریان برائت نقلی با اینکه مرحوم آخوند هر دو مورد را دائر بین متباینین دانستند (چون خصوصیت را مقوم ذات دانستند) این است که چون مرحوم آخوند معتقد به علیت علم اجمالی هستند اصل را در اطراف علم جاری نمی‌دانند مگر اینکه اصل اثبات کند تکلیف در طرف دیگر است. در شک در شرطیت، اصل برائت در شرطیت، به حکومت اثبات کننده وجوب باقی است و لذا مشکلی در جریان آن نیست اما در موارد شک در خصوصیت، اصل برائت اثبات کننده وجوب طرف دیگر نیست و عین همین بیان در موارد دوران بین تعیین و تخییر هم جاری است. در این موارد نیز اصل برائت از خصوص محتمل التعیین، تعلق تکلیف به جامع را اثبات نمی‌کند و لذا اصل جاری نیست. از نظر مرحوم آخوند خصوصیت مثل فصل مقوم به ذات است و رفع خصوصیت به رفع ذات است و در این صورت رفع خصوصیت مستلزم اثبات ذی الخصوصیة نیست چون رفع خصوصیت مستلزم رفع ذی الخصوصیة‌ است بنابراین اصل برائت در خصوصیت، تعلق تکلیف به ذی الخصوصیة را اثبات نمی‌کند و لذا اصل برائت جاری نیست و از همین جا روشن می‌شود که مشکل مرحوم آخوند به مبنای ایشان در علم اجمالی مربوط است و اگر کسی مبنای علیت را نپذیرفت و قائل به اقتضاء شد در جریان اصل برائت مشکلی نیست و معارض با اصل برائت از وجوب جامع نیست چون اصل برائت از وجوب جامع جاری نیست چون ترخیص در مخالفت قطعی است.

اما علاوه بر این بیان، برخی از وجوهی که برای عدم وجوب احتیاط ذکر کردیم اینجا نیز جاری است. علماء جریان برائت در این مساله را مبتنی بر حقیقت واجب تخییری دانسته‌اند و گفته‌اند طبق برخی از آن مبانی مقتضای قاعده احتیاط است. البته مرحوم روحانی بر خلاف مرحوم صدر در همان موارد هم انحلال حکمی را پذیرفته‌اند.

مثالی که بحث را با آن توضیح می‌دهیم جایی است که مکلف علم به وجوب عتق دارد و شک دارد آیا مخیر بین عتق و اطعام است یا خصوص عتق بر او واجب است.

یکی از مبانی، وجوب مشروط الطرفین بود یعنی وجوب در هر طرف مشروط به ترک طرف دیگر است طبق این مبنا، با شک در تعیین و تخییر، وجوب عدل دیگر مشکوک است یعنی ترک اطعام در ظرف عدم عتق حتما مخالفت قطعی است چون با به ترک عتق مخالفت محقق شده است (اگر واجب تعیینی بوده باشد) و یا به ترک اطعام مخالفت قطعی محقق شده است (اگر واجب تخییری بوده باشد و عتق نیز ترک شده باشد) پس در ظرف ترک عتق، اصل برائت از وجوب اطعام جاری نیست اما در این جا اصل برائت از وجوب عتق در صورت انجام  اطعام جاری است پس اصل برائت موافق با وجوب تخییری است.

بعضی اشکال کرده‌اند که اگر مکلف به اطعام اکتفاء کند، اشتغال ذمه به عتق معلوم بود و اگر واجب تعیینی باشد اشتغال ذمه باقی است پس شک در سقوط تکلیف است و مجرای قاعده اشتغال است.

جواب داده‌اند که وجوب مشروط به شرط مقارن نیست بلکه مشروط به شرط متأخر است. وجوب عتق از اول مشروط به این است که مکلف تا آخر اطعام نکند (اگر اطعام عدل بوده باشد) و لذا اگر مکلف اطعام کند اشتغال ذمه به عتق از ابتدا مشکوک است.

بله اگر وجوب را به نحو شرط مقارن بدانیم مرحوم صدر قائل به احتیاط شده‌اند چون ذمه قطعا به عتق مشغول شده است و نمی‌دانیم اطعام عدل آن هست یا نیست پس با اطعام شک در سقوط داریم و باید احتیاط کرد. البته ایشان برائت حیثی یعنی با قطع نظر از استصحاب را جاری می‌دانند اما نتیجه با جریان استصحاب وجوب احتیاط است.

مبنای دیگر در واجب تخییری این است دو مصلحت الزامی متباین وجود دارد که برای مکلف جمع بین آن دو در مقام استیفاء ممکن نیست و لذا حقیقت واجب تخییری از نظر مرحوم آخوند، تزاحم در مقام امتثال است و چون مکلف قدرت بر جمع ندارد مخیر بین انجام یکی و ترک دیگری است.

مرحوم صدر فرموده‌اند طبق این مسلک نیز مقتضای قاعده احتیاط است. چون در فرضی که مکلف عتق را ترک کند و اطعام کند نمی‌داند آیا با انجام اطعام، عاجز از استیفای مصلحت عتق شده است یا نه؟ و در موارد شک در قدرت باید احتیاط کرد و بنای عقلاء در موارد شک در قدرت بر احتیاط است.

فعل عتق حتما ملاک داشت و اکتفای به اطعام اگر جایز باشد از این جهت است که عاجز کننده مکلف از استیفای ملاک عتق است و این در جایی است که احراز شود در غیر این صورت شک در قدرت است.

چاپ

 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است