دوران تعلق قید به هیئت یا ماده (ج۶۲-۷-۱۰-۱۴۰۰)

بحث در دوران ارجاع قید به وجوب یا واجب است. مرحوم شیخ فرمودند مقتضای قاعده، ارجاع قید به ماده و واجب است و برای آن به دو وجه استدلال کردند. وجه اول تقدیم تقیید اطلاق بدلی بر تقیید اطلاق شمولی است. اشکال مرحوم آخوند را قبلا بیان کردیم و در جلسه قبل به اشکال مرحوم نایینی هم اشاره کردیم. ایشان با اینکه اصل قوی‌تر و اظهر بودن اطلاق شمولی به نسبت اطلاق بدلی را پذیرفته‌اند اما محل بحث را صغرای آن کبری نمی‌دانند و گفتند تقدیم اطلاق شمولی بر اطلاق بدلی در جایی است که تنافی بین آنها ذاتی باشد اما اگر تعارض آنها بالعرض و به علت علم به کذب یکی از آنها باشد، اطلاق شمولی مقدم بر اطلاق بدلی نیست. علت هم این است که تقدیم اظهر بر ظاهر در جایی است که تنافی ذاتی بین دو دلیل وجود داشته باشد و گرنه تقدیم اظهر بر ظاهر جایی ندارد. ایشان برای کلامشان تنظیر کرده‌اند به علم اجمالی به کذب یکی از دو دلیل وجوب نماز جمعه و وجوب نماز ظهر در روز جمعه که این طور نیست که اگر دلالت یکی از آنها قوی‌تر باشد بر دیگری مقدم باشد! بلکه این موارد از موارد اشتباه حجت به غیر حجت است. این مطلب به عنوان مثال و تنظیر در کلام ایشان آمده است نه اینکه استدلال باشد.

ایشان برای ادعایشان به دو دلیل تمسک کرده‌اند یکی اینکه تقدیم اظهر بر ظاهر در جایی است که مقتضی در هر دو دلیل تمام باشد و لسان یکی ناظر به دیگری و قرینه بر آن باشد که در این صورت مقدم است و در موارد تنافی بالعرض چنین لسان و قرینیتی وجود ندارد.

دلیل دیگر اینکه ضابطه جمع عرفی و تقدیم اظهر بر ظاهر این است که اگر دو دلیل در کنار یکدیگر در نظر گرفته شوند بین آنها تنافی وجود نداشته باشد و یکی موجب تصرف در دیگری باشد و در فرض بحث ما، دو دلیل به خودی خود هیچ منافاتی با یکدیگر ندارد حتی اگر منفصل از یکدیگر باشند چه برسد به اینکه متصل باشند و لذا برای جمع عرفی و تقدیم اظهر بر ظاهر جایی نیست.

مرحوم آقای صدر این توجیهات را به عنوان اموری که ممکن است دلیل مرحوم نایینی باشد ذکر کرده‌اند در حالی که این موارد در کلام خود نایینی مذکور است.

در هر حال مرحوم آقای صدر به مرحوم نایینی اشکال کرده‌اند که در تقدیم اظهر بر ظاهر، بین موارد تنافی ذاتی و تنافی بالعرض تفاوتی نیست و اگر اطلاق شمولی و بدلی از مصادیق اظهر و ظاهر باشد باید در موارد تنافی بالعرض هم مطابق همان رفتار کرد. ایشان می‌گوید برگشت تنافی بالعرض هم به تنافی ذاتی است چون هر دلیل مثبِت مودای خودش است و به دلالت التزامی بر کذب دیگری دلالت خواهد کرد. دلیل دال بر وجوب نماز ظهر، به التزام دلالت می‌کند که در دوران بین وجوب ظهر و جمعه، خودش صادق است و دیگری کاذب است. پس یک دلالت التزامی و ارتکازی در هر دلیلی نسبت به نفی معارض وجود دارد تفاوتی ندارد معارض ذاتا با آن منافات داشته باشد یا به خاطر علم اجمالی به کذب یکی از آنها باشد. دلیل ثالث (که موجب علم به کذب یکی از آن دو است) محقق موضوع این دلالت التزامی است. یعنی اگر دلیل ثالث نبود، دوران بین ظهر و جمعه نبود تا هر کدام دیگری را نفی کند اما این دلیل سوم، دوران بین ظهر و جمعه را ایجاد می‌کند و هر دلیل به دلالت التزامی دیگری را نفی می‌کند. پس هر دلیلی به دلالت التزامی دلالت می‌کند در دوران بین آن و دلیل دیگر، خودش صادق است و دیگری را نفی می‌کند و صغرای دوران را گاهی تنافی ذاتی ایجاد می‌کند و گاهی دلیل سوم.

عرض ما این است که اگر چه در موارد تعارض بالعرض، تنافی ذاتی هم وجود دارد به همین بیانی که مرحوم آقای صدر بیان کردند، اما از نظر مرحوم نایینی تقدیم اظهر بر ظاهر جایی است که صغرای تعارض و نفی دیگری را لسان خود دو دلیل محقق کند اما مواردی که صغری با دلیل سوم محقق می‌شود بنای عقلاء بر جمع و تقدیم اظهر بر ظاهر نیست. این جا از قبیل موارد ریاضی یا برهانی نیست بلکه باید دید عقلاء قرینیت را در کجا قبول دارند و در کجا نمی‌پذیرند. به نظر ما هم حق با مرحوم نایینی است و عقلاء در مواردی که لسان دو دلیل با یکدیگر منافات ندارد بلکه دوران بین آنها بر اساس دلیل سوم شکل گرفته است، قرینیتی برای اظهر نسبت به ظاهر نمی‌بینند.

تنها تعجب این است که با این کبری که به نظر ما هم صحیح است، جایی برای اعتقاد به انقلاب نسبت باقی نمی‌ماند و عجیب است که مرحوم نایینی با فهم این کبری، به انقلاب نسبت هم معتقد شده‌اند در حالی که در انقلاب نسبت، ایجاد نسبت عام و خاص و اظهریت یکی بر دیگری با دلیل ثالث است نه لسان خود دو دلیل.

مرحوم آقای خویی در این بحث بعد از اشکال به تقدیم اطلاق شمولی بر اطلاق بدلی، به عنوان اشکال به مرحوم نایینی گفته‌اند حتی اگر اطلاق شمولی بر اطلاق بدلی هم مقدم باشد ربطی به محل بحث ما ندارد چون مربوط به موارد تنافی ذاتی است! و این مطلب اگر اشتباه مقرر مرحوم آقای خویی نباشد (که به احتمال زیاد همین است چون مرحوم آقای خویی در اجود التقریرات خودشان این مطلب را از مرحوم نایینی نقل کرده‌اند)، از آقای خویی عجیب است چون این مطلب در کلام خود مرحوم نایینی مورد اشاره قرار گرفته است.

تذکر این نکته لازم است که ما اطلاق شمولی و اطلاق بدلی را صغرای اظهر و ظاهر نمی‌دانیم و حق با مرحوم آخوند است. چون هر دو بر اساس مقدمات حکمت هستند و معنا ندارد دو چیزی که از علت واحد ناشی شده‌اند در قوت و ضعف متفاوت باشند! و حتی ضابطه جمع عرفی که در کلام مرحوم نایینی مذکور است در آن قابل تطبیق نیست و در موارد عموم و خصوص من وجه جمع عرفی وجود ندارد و لذا به نظر ما عرف بین «لاتکرم فاسقا و اکرم عالما» تنافی و تعارض می‌بیند. بلکه حتی اگر یکی به عموم دلالت کند و دیگری به اطلاق باشد باز هم تنافی محکم است و این طور نیست که دلالت اطلاقی یک دلالت معلق بر نبود قرینه منفصل باشد تا دلالت تنجیزی عام مانع آن باشد . مقدمه اطلاق، نبود قرینه متصل است و قرینه منفصل شرط شکل گیری ظهور در اطلاق نیست لذا اگر قرینه متصل نباشد، اطلاق شکل می‌گیرد و بین ظهور در اطلاق و ظهور دلیل دیگر در عموم تنافی است. ظهور عام در عموم هم قوی‌تر از ظهور در اطلاق نیست و حتی اگر هم باشد، نکته صرف قوی‌تر بودن و اظهریت نیست بلکه مهم قرینیت است و عرف در این موارد قرینیت را نمی‌پذیرد.

برچسب ها: قید هیئت, قید ماده

چاپ

 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است