عقد: ایجاب و قبول
بحث در الفاظ عقد اجاره بود. مرحوم سید بین استعمالات مجازی و استعمالات غلط تفصیل دادند و انشاء عقد اجاره با استعمالات مجازی در صورت وجود قرینه را صحیح دانستند اما عقد اجاره با استعمالات غلط را باطل شمردند.
البته این تفصیل به این بیان در کلام مرحوم سید مذکور نیست ولی همین تفصیل به حمل شایع در کلمات ایشان آمده است.
معروف در کلمات این است که انشاء عقود با استعمالات غلط باطل است و نسبت به الفاظ مجازی اختلاف دارند و برخی آن را باطل میدانند و برخی صحیح شمردهاند.
ما گفتیم به نظر ما در صحت انشاء تفاوتی بین استعمالات مجازی و استعمالات غلط نیست و چنانچه قرینهای وجود داشته باشد که مراد را مشخص کند اشکالی ندارد.
مرحوم خویی در مقام درصدد توجیه کلام سید برآمدهاند و البته ایشان عنوان بحث را، استعمال لفظ عقدی در انشاء عقد دیگر ذکر کردهاند.
مرحوم خویی میفرمایند کلام مرحوم سید بر یک مبنا در حقیقت انشاء قابل توجیه است.
در حقیقت انشاء دو قول وجود دارد. قول مشهور این است که انشاء همان ایجاد است و ایجاد در هر چیزی متناسب با خود آن است. و البته منظور ایجاد تکوینی نیست بلکه یعنی ایجاد اعتباری.
ایشان میفرمایند اگر انشاء را ایجاد بدانیم کلام ایشان قابل توجیه است.
اما قول دیگر در حقیقت انشاء این است که انشاء ابراز یک امر نفسانی است. ابراز آنچه مکلف در نفس خودش تصور کرده است و اعتبار کرده است انشاء است.
تفاوت آن با اخبار این است که در اخبار حکایت از یک امر خارجی است که صدق و کذب خبر با تطابق آن با خارج سنجیده میشود اما در انشاء اگر چه حکایت است اما حکایت از امر خارجی نیست یعنی واقعیتی که انشاء از آن حکایت کند نیست.
مرحوم آقای خویی میفرمایند اولین انسان هم توان انشاء دارد با اینکه هنوز هیچ اعتباری وجود ندارد چون ظرف اعتبار در معاملات متقوم به عمل عقلاء است و این نشان دهنده این است که انشاء معاملات اعتبار نیست بلکه ابراز یک امر نفسانی است. ایجاد مقتضی وجود یک اعتبار عقلائی است که فرد با انشاء صغرای آن را ایجاد کند و از آنجا که انشاء قبل از این هم قابل تصور است نشان میدهد انشاء ایجاد و اعتبار نیست.
ایشان فرموده است اینکه سید گفته است انشاء اجاره با لفظ بیع جایز نیست در صورتی صحیح است که انشاء را ایجاد بدانیم چون باید عقلاء اعتبار کرده باشند تا بتوان آن را ایجاد کرد و عقلاء اجاره را در مواردی که لفظ غلط باشد اعتبار نکردهاند.
اما طبق نظر خود ایشان که انشاء را ابراز اعتبار نفسانی میدانند این کلام صحیح نیست چون همان طور که فرد با لفظ اجاره میتواند آنچه در ضمیرش وجود دارد را ابراز کند میتواند با لفظ بیع آن را ابراز کند البته باید قرینهای بر آن وجود داشته باشد. (موسوعة الامام الخوئی، جلد ۳۰، صفحه ۱۶)
اما به نظر میرسد این مساله (انشاء عقد با لفظ عقد دیگر) طبق هر دو مبنا جا دارد و میتوان آن را صحیح دانست و طبق هر دو مبنا ممکن است باطل باشد.
اگر انشاء را ایجاد بدانیم همان طور که ممکن است بگوییم ایجاد باید با لفظ خاصی باشد چون ایجاد اعتبار عقلایی است و عقلاء ممکن است در صورت خاصی اعتبار کرده باشند ممکن است بگوییم ایجاد به لحاظ اعتبار خود شخص است و فرد به لحاظ اعتبار خودش ایجاد میکند.
و اگر انشاء را ابراز بدانیم همان طور که ممکن است بگوییم ابراز از اعتبار نفسانی با هر لفظی ممکن است ممکن است بگوییم این ابراز فقط باید با لفظ خاصی ابراز شود تا اثر داشته باشد.
همه این مباحث کبروی بود. اما از نظر صغروی آیا مطلب سید تمام است؟ یعنی مثلا استعمال لفظ بیع در اجاره، از موارد استعمال لفظ عقدی در عقد دیگر است؟
مرحوم خویی فرمودهاند بیع یعنی تملیک عین و اگر در تملیک منفعت به کار برده شود در غیر معنای حقیقیاش استعمال شده است چون جزء معنا از آن گرفته شده است اما این استعمال غلط نیست بلکه استعمال مجازی است (یا مجاز در کلمه یا مجاز در تقدیر) و سید صحت انشاء با لفظ مجازی را پذیرفتهاند.
از نظر ما مجاز ضابطه دارد و استعمال هر لفظی در هر معنای به صورت مجازی صحیح نیست و ممکن است کسی بگوید عین، مقوم معنای بیع است و به صورت مجازی نمیتوان در غیر آن استعمال شود.
و اگر این را کسی بپذیرد با این حال از نظر ما انشاء عقد با الفاظ غلط هم صحیح است به شرط اینکه قرینهای بر تعیین مراد وجود داشته باشد.
مرحوم سید انشاء اجاره با معاطات را صحیح دانستند اما در کلام برخی از بزرگان آمده است که معاطات در برخی از اجارات صغری ندارد مثلا اجاره در اعمال و اشخاص معاطات معنا ندارد. چون معاطات یعنی داد و ستد و شخص اجیر در موارد اجاره، چیزی را بذل نمیکند تا معاطات صدق کند. (العروة الوثقی المحشی جلد ۵، صفحه ۸)
اما به نظر ما این حرف تمام نیست و انعقاد معاطات به تعاطی ارکان معامله مثل ثمن و مثمن نیست بلکه معاطات یعنی انشاء غیر لفظی عقد. در اجیر هم همین که فرد شروع به کار کرد یا برای کار حرکت کرد، معاطات است.
به تعبیر دیگر لفظ معاطات در ادله نیامده است تا مفهوم آن برای ما مهم باشد بلکه مدعا این است که عقد همان طور که با انشاء لفظی محقق میشود با انشاء عملی نیز محقق میشود و یکی از مصادیق انشاء عملی رد و بدل کردن عوضین است اما معاطات منحصر در این نیست.
علاوه که اگر معاطات را متقوم به رد و بدل کردن ارکان عقد بدانیم متقوم به رد و بدل کردن از دو طرف نیست بلکه یک طرف هم کافی است و لذا معاطات را در بیع سلم متصور میدانند در اجاره بر اعمال هم وقتی یک طرف عوض را بذل میکند برای تحقق معاطات کافی است.