اصول سال ۹۳-۱۳۹۲

اصول سال ۹۳-۱۳۹۲ (123)

جلسه صد و بیست و سوم ۲۰ خرداد ۱۳۹۳

منتشرشده در اصول سال ۹۳-۱۳۹۲

برائت در شبهه موضوعیه

مرحوم آخوند در تنبیه سوم از برائت، حکم جریان برائت در شبهات موضوعیه را مطرح کرده‌اند و اگر چه کلام ایشان در شبهات تحریمیه است اما تفاوتی بین شبهات تحریمی و وجوبی نیست.

فقط نکته خاصی در شبهات تحریمیه از نظر ایشان وجود داشته است که باعث شده است بحث را در مورد آن مطرح کنند.

مرحوم آخوند فرموده‌اند برخی در شبهات تحریمیه موضوعیه مطلقا حکم به برائت کرده‌اند اما حق این است که باید در مقام تفصیل داد.

ایشان می‌فرمایند انشاء محرمات به دو صورت قابل تصور است. هر چند مطلوب در نهی، ترک متعلق است اما عقلا دو گونه قابل تصویر است. گاهی مطلوب در نهی به گونه‌ای است که امتثال آن به اجتناب از تمامی مصادیق متعلق است. به نحوی که اگر مکلف یکی از مصادیق را مرتکب شود، عاصی است و از او ترک دیگر مصادیق مطلوب نیست و حتی اگر دیگر مصادیق را هم ترک کند اصلا امتثال نهی نشده است.

و گاهی متعلق نهی به نحو انحلال است یعنی هر مصداقی اطاعت مستقل و عصیان مستقل دارد اگر مکلف یک مصداق را مرتکب شود به مقدار همان مصداق، عصیان کرده است و نسبت به دیگر مصادیق، ترک آنها مطلوب است و اگر دیگر مصادیق را ترک کند امتثال کرده است. نهی مولی با ارتکاب یک مصداق، با عصیان ساقط نمی‌شود.

ایشان فرموده‌اند اگر مطلوب به نهی ترک و اجتناب از مصادیق به نحو استقلال و علی حده در هر مصداق باشد، یعنی اجتناب از هر یک از مصادیق به صورت مستقل مطلوب مولی باشد مثل نهی از شرب خمر، اگر شک به نحو شبهه موضوعیه اتفاق بیافتد مجرای اصل برائت است چون شک در هر مصداق، مساوق با شک در تکلیف مستقل در آن مصداق است. یعنی شک در هر مصداق، مستتبع شک در تکلیف در آن مصداق است. پس شک در تکلیف زائد داریم.

و گفتیم هر کجا امر دائر بین وجود و عدم وجود تکلیف باشد، مجرای اصل برائت است. پس در شبهه تحریمیه موضوعیه مستقل، شک در تکلیف داریم و مجرای اصل برائت است و بیان شارع برای حرمت ارتکاب شرب خمر، برای اجتناب از مشکوک الخمریه کافی نیست.

این که گفته شده است اصل برائت در جایی است که بیان شارع تمام نباشد منظور این است که اگر حجت از طرف شارع تمام نباشد و در مثال ما هر چند بیان مطلق در حرمت شرب خمر داریم اما تا وقتی علم به تحقق موضوع محقق نشود، بیان کبری باعث فعلیت تکلیف در مصداق مشکوک نخواهد بود.

اما اگر نهی طوری باشد که مطلوب به نهی ترک همه مصادیق باشد و حتی اگر یک مصداق هم مرتکب شود نهی به عصیان ساقط است مثل حرمت مفطرات در ماه رمضان که اگر مکلف مرتکب یک مصداق از مفطرات شود، نهی از ارتکاب مفطرات به عصیان ساقط شده است. مثلا نهی از رمس در هنگام روزه داریم و این نهی به همین صورت است که مطلوب ترک جمیع موارد است و مکلف حتی اگر یک مورد را مرتکب شود نهی به عصیان ساقط است.

در شبهات مصداقیه این گونه تکالیف، مقتضای قاعده وجوب احتیاط است و مکلف باید برای احراز امتثال تکلیفی که به او تعلق گرفته است از مصادیق مشکوک هم اجتناب کند. چون تعلق تکلیف به مکلف مشخص و معلوم است و با ارتکاب فرد مشکوک، امتثال تکلیف مشکوک خواهد بود و احراز امتثال آن ممکن نیست.

ایشان می‌فرمایند اگر مکلف اصل محرزی داشته باشد که بتواند با آن امتثال و ترک همه افراد را احراز کند، ارتکاب مشکوک اشکالی ندارد. مثلا قبل از ارتکاب مشکوک، مجتنب از کل مصادیق بود و بعد از ارتکاب شک در اجتناب از همه مصادیق دارد، استصحاب حالت سابق می‌کند و در نتیجه امتثال برای او محقق می‌شود.

و این در صورتی است که حالت سابقه محقق شود و لذا قبل از شکل گیری حالت سابق، نمی‌تواند استصحاب کند.

بنابراین مرحوم آخوند در جریان اصل برائت در شبهات موضوعیه تحریمیه تفصیل داده‌اند. و بعد هم می‌فرمایند تفاوتی بین شبهات موضوعیه تحریمیه و وجوبیه نیست. هر کجا اصل تکلیف محرز باشد و شک در امتثال باشد باید احتیاط کرد و اصل برائت در مورد مشکوک، معارض با اصل اشتغال نسبت به اصل تکلیف است.

ما کلام ایشان را طوری تبیین کردیم که ربطی به اینکه متعلق نهی چیست ندارد. اما مرحوم آقای بروجردی کلام ایشان را طوری تقریر کرده است که می‌گوید حرف ایشان مبتنی بر مبنای خود ایشان است که مدلول نهی، طلب ترک است و لذا اگر کسی بگوید مدلول نهی زجر است این حرف صحیح نخواهد بود. و این از عجایب است و مرحوم آخوند اصلا ناظر به اینکه مدلول نهی چه باشد نیست بلکه ناظر به این است که آنچه متعلق نهی است آیا به نحو استقلالی متعلق است یا به نحو مجموعی حال مدلول نهی زجر باشد یا طلب ترک باشد تفاوتی ندارد.

مرحوم آقای مروج هم تفصیل مرحوم آخوند این گونه بیان کرده‌اند که گاهی مطلوب به نهی سلب محصل است و گاهی مطلوب به نهی موجبه معدوله است و مرحوم آخوند می‌فرمایند جایی که مطلوب سلب محصل باشد در مصادیق مشکوک اصل برائت جاری می‌شود و جایی که مطلوب به نهی موجبه معدوله باشد اصل اشتغال جاری است.

اگر مطلوب مولی این است که مکلف متصف به عدم شرب خمر باشد باید احتیاط کرد اما اگر برای شارع عدم اتصاف به شرب خمر مطلوب است نه اتصاف به عدم شرب خمر، اصل برائت است.

این هم اشتباه است و کلام آخوند خلاف این است خودشان می‌فرمایند اگر مطلوب به نهی استقلالی باشد مجرای برائت است و اگر مطلوب به نهی ارتباطی باشد مجرای اشتغال است.

عرض ما نسبت به کلام مرحوم آخوند این است که همان طور که شیخ فرموده‌اند اصل برائت مطلقا جاری است و تفصیل اشتباه است. آنچه آخوند فرموده است حتی با مبانی خودشان هم ناسازگار است.

بله اگر چه در ثبوت معقول است که ما حرمت استقلالی و حرمت ارتباطی داشته باشیم اما این مثل وجوب است. همان طور که در واجب ارتباطی در شبهات حکمیه، اصل برائت جاری است در حرام ارتباطی هم اصل برائت جاری است حتی اگر شبهه موضوعیه باشد. وقتی نهی از چیزی به نحو ارتباطی شده باشد شک در تکلیف است یعنی مکلف نمی‌داند باید از این مصداق هم اجتناب کند یا نکند و به همان بیانی که در شبهات حکمیه وجوبیه مجرای برائت است در اینجا هم مجرای برائت است.

مرحوم آخوند در شبهات حکمیه وجوبیه اقل و اکثر ارتباطی برائت شرعی قائل است و از ایشان عجیب است که چرا در اینجا قائل به احتیاط شده‌اند. بلکه حتی اگر ایشان در واجبات قائل به احتیاط می‌شد باز هم قول به برائت در محرمات جا داشت.

بله، اگر تکلیف در محرمات طوری فرض شود که شک در محصل باشد یعنی آنچه خواسته شده بود معلوم بود و افعال مکلف در خارج محقق آن عنوان باشد نه اینکه مصداق و منطبق آن باشد، در اینجا باید احتیاط کرد.

اگر آنچه از مکلف در خارج محقق می‌شود خودش متعلق تکلیف نیست بلکه محقق متعلق تکلیف است در اینجا باید احتیاط کرد اما اگر جایی فعل خارجی، مصداق و منطبق متعلق باشد مجرای برائت است. همان طور که وجوب همین طور است. و لذا اگر امر به پختن کرد مکلف باید احتیاط کند چون فعل مکلف در خارج، محقق و محصل مطلوب (پختن)‌ است نه اینکه مصداق آن باشد. بلکه نتیجه فعل مکلف، مصداق آن است.

و اما اینکه ایشان فرموده‌اند اگر با اصل محرز بشود اثبات کرد جریان برائت اشکالی ندارد خیلی عجیب است و اصل مثبت است چون امتثال از لوازم آن اصل است.

همان طور که تعارض بین اصل برائت و اصل اشتغال هم خیلی عجیب است و مورد یا مجرای برائت است یا مجرای اشتغال است و هیچ گاه با هم جمع نمی‌شوند تا تعارضی رخ دهد.

جلسه صد و بیست و دوم ۱۹ خرداد ۱۳۹۳

منتشرشده در اصول سال ۹۳-۱۳۹۲

تسامح در ادله سنن

تنبیه یازدهم:

قاعده تسامح در مصادیق هم جاری است. قدر متیقن از قاعده تسامح مواردی است که خبر ضعیف دال بر حکم باشد مثل اینکه خبر ضعیفی دال بر استحباب غسل خاصی باشد. ممکن است خبر ضعیف دال بر مصداق بودن عملی، برای یک ماهیتی باشد که مطلوبیت آن مفروغ عنه است.

مثلا روایت ضعیفی دلالت کند که نقطه خاصی مسجد است. مسجد احکام مستحب و الزامی دارد. اخبار بلوغ شامل این خبر ضعیف هم هست.

قبلا گفتیم اگر خبر ضعیفی دال بر عنوانی باشد و عملی را معنون به عنوانی کند مثل اینکه بگوید نماز جعفر طیار بدون آن خصوصیات هم مشروع است در اینجا شک در مفهوم بود و خبر ضعیف مفهوم را اثبات می کند و گفتیم خبر ضعیف مشمول ادله من بلغ است.

و در اینجا شک در مصداق هست و خبر ضعیف دال بر توسعه در مصداق است این خبر نیز مشمول اخبار من بلغ است. چون گفتیم اخبار من بلغ دلالت می‌کند که هر آنچه دال بر استحباب باشد و این خبر ضعیف هم به مدلول التزامی دلالت بر استحباب اعمال مناسب با آن می‌کند مثل اینکه نماز خواندن در آن مستحب است.

اما اثبات عنوان مسجد نمی‌کند یعنی اعتکاف در آنجا مشروع نیست.

مدلول التزامی خبر ضعیف این است که همه آثار و احکام مسجد را اینجا هم دارد اما خبر بلوغ فقط آثاری که مستحب است را شامل است و اثبات می‌کند آن اعمال در آنجا هم مستحب است اما آثاری که جدای از استحباب عملی هست را شامل نیست.

تنبیه دوازدهم:

مرحوم شیخ می‌فرمایند معروف این است که اخبار من بلغ، موارد ضعف دلالت را هم شامل است و حتی از آن تعبیر به تسامح در دلالت نیز گفته شده است. اگر خبری از نظر دلالت ضعیف باشد هر چند از نظر سندی هم قوی باشد باز هم مشمول ادله من بلغ هست.

شیخ می‌فرمایند این حرف ناتمام است چون حکم به استحباب در اخبار بلوغ فرع بلوغ است و جایی که ضعف دلالی هست بلوغ صادق نیست. بله اگر به ملاک احتیاط بود در این موارد هم احتیاط جا داشت اما عنوان خاص بلوغ، در این موارد صدق نمی‌کند لذا مشمول ادله بلوغ نیست.

تنبیه سیزدهم:

درست است که گفتیم اخبار بلوغ موارد فتوی را هم شامل است اما این جایی است که خطای مستند فتوی برای ما روشن نباشد.

اگر جایی خطای مستند فتوی برای ما مشخص باشد اخبار من بلغ شامل آن نخواهد بود حال چه از باب ضعف دلالت باشد یا موارد دیگر

تنبیه چهاردهم:

آیا اخبار تسامح نسبت مقلد به هم شمول دارد؟ یعنی آیا مدلول خبر تسامح شامل عامی هم می‌شود به نحوی که اگر عامی هم خبر ضعیفی دید یا خبری را که اعتبارش را تشخیص نمی‌دهد دید آیا می‌تواند تسامح در ادله سنن را جاری کند؟

مرحوم شیخ فرموده است شامل نیست چون ایشان قاعده بلوغ را مساله اصولی می‌داند و تطبیق مساله اصولی فقط به دست مجتهد است و عامی مخاطب به اصول نیست. فقیه است که می‌تواند تشخیص دهد آیا این مورد موضوع قاعده هست یا نیست.

مگر اینکه موضوع و صغری را خود فقیه منقح کند که در این صورت عامی هم می‌تواند به این عمل کند.

اما از نظر ما عامی نیز مشمول اخبار بلوغ هست. بله عامی باید عدم حرمت را از مجتهد تلقی کند و در مواردی که عامی احتمال حرمت نمی‌دهد مثل موارد ادعیه و نماز و روزه و غسل و ... عامی می‌تواند طبق اخبار بلوغ عمل کند و از نظر ما قاعده بلوغ، قاعده فقهی است و هر چند تطبیق آن در خیلی از موارد توسط عامی ممکن نیست اما بعد از احراز عدم حرمت، عامی هم می‌تواند این قاعده را جاری کند.

تنبیه پانزدهم:

آیا خبری که دال بر فضیلت عملی بر عمل دیگری است مشمول اخبار من بلغ هست؟ مثلا خبری دلالت می‌کند که دعای عرفه افضل از روزه روز عرفه است.

حق این است که این موارد نیز مشمول اخبار بلوغ است. یعنی آثار افضلیت مترتب است. معنای اخبار بلوغ همین است. وقتی خبر ضعیف می‌گوید این عمل افضل است یعنی ثواب بیشتری دارد، مصداقی از نقل ثواب و حکایت استحباب است.

هذا تمام الکلام فی قاعدة التسامح

تنبیه سوم برائت:

جریان اصل برائت در شبهات موضوعیه

اگر شک در حرمت یا وجوب چیزی داشته باشیم مجرای برائت است البته اگر شبهه حکمیه باشد و این بحث اصولی است و مفصل در مورد این صحبت کردیم.

مرحوم آخوند در اینجا متعرض جریان برائت در شبهات موضوعیه می‌شوند و این بحث اصولی نیست بلکه قاعده فقهی است.

آخوند فرموده است اگر شک در حرمت چیزی داشته باشیم و شبهه موضوعیه باشد تفصیل در جریان اصل برائت هست.

شیخ فرموده است در موارد شبهات موضوعیه حکم به حلیت می‌شود مطلقا و شبهه اینکه در شبهات موضوعیه وظیفه شارع مشخص کردن مورد نیست را دفع کرده است و گفته است در شبهات موضوعیه در حکم شک هست و در ادله برائت که در شبهات حکمیه بیان شد در شبهات موضوعیه هم جاری است بلکه برخی از آن ادله مختص به شبهات موضوعیه است.

حدیث رفع، نسبت به شبهات حکمیه و شبهات موضوعیه اطلاق دارد.

قاعده قبح عقاب بلا بیان هم در هر دو مورد هست. اشکال نشود که قاعده قبح عقاب بلا بیان در جایی است ک بیان از طرف شارع قصور داشته باشد، و در شبهات موضوعیه قصوری از طرف شارع نیست.

جواب این است که منظور از بیان حجت است. قبح عقاب بلا حجة در موارد شبهات موضوعیه هم جاری است. در این موارد هم حجت بر حکم تمام نیست.

بلکه گفتیم کل شیء فیه حلال و حرام مختص به شبهات موضوعیه است.

مرحوم آخوند در مقام تفصیل دارند و بین موارد اقل و اکثر ارتباطی و اقل و اکثر استقلالی تفصیل داده‌اند و در استقلالی برائت را جاری می‌دانند و در ارتباطی برائت را جاری نمی‌دانند.

اگر جایی اشیاء و امور متعدد حرام باشد اما این حرمت ارتباطی باشد یعنی طوری باشد که اگر یک کدام را مرتکب شد دیگر نسبت به باقی حرام نیست مثل مفطرات صوم. در این مورد در شبهات موضوعیه، که نمی‌دانیم آیا این مورد از مصادیق مفطرات هست، باید احتیاط کرد و برائت جاری نیست و دلیل آن هم قاعده اشتغال است.

جلسه صد و بیست و یکم ۱۸ خرداد ۱۳۹۳

منتشرشده در اصول سال ۹۳-۱۳۹۲

تسامح در ادله سنن

بحث در این بود که آیا مساله تسامح اصولی است یا فقهی است؟ ما گفتیم اگر مفاد اخبار بلوغ، حجیت خبر ضعیف باشد مساله اصولی است و اگر مفاد اخبار بلوغ استحباب واقعی عمل باشد قاعده فقهی است. وزان اخبار بلوغ، وزان ادله وجوب وفای به نذر خواهد بود که حکم فقهی است اما کلی و عام است.

گفتیم آنچه در کلام شیخ آمده است که حتی در این صورت هم مساله اصولی است مبتنی بر این است که ادله تسامح قابلیت تطبیق توسط عامی ندارد و تمامیت دلالت خبر ضعیف و عدم معارض و عدم احتمال حرمت و ... مبتنی بر اجتهاد است و عامی امکان تطبیق این مسائل را ندارد لذا این مساله اصولی است.

ما گفتیم این حرف ناتمام است. قبلا در ضابطه مساله اصولی گفتیم خصوصیت مساله اصولی این است که اعمال و تطبیق آن از غیر از فقیه ممکن نباشد به خلاف قاعده فقهی که تطبیق آن گاهی از طرف عامی هم ممکن است اما تذکر دادیم که هر مساله اصولی این چنین است یعنی تطبیقش از ناحیه غیر فقیه ممکن نیست اما این طور نیست که هر آنچه از ناحیه غیر فقیه تطبیق نشود اصولی است. هر مساله اصولی این گونه است که تطبیق نتیجه‌اش از مجتهد ممکن است و عامی چنین امکانی ندارد اما این معنایش این نیست که هر امری که تطبیقش فقط از مجتهد ممکن است اصولی است. اکثر قواعد فقهی فقط توسط مجتهد قابلیت تطبیق دارند با این حال یقینا مساله اصولی نیستند. مثلا اصل لزوم در معاملات قاعده فقهی است با این حال فقط مجتهد امکان تطبیق آن را دارد چون متوقف بر این است که دلیلی بر عدم لزومش نداشته باشیم. قاعده طهارت قاعده فقهی است اما فقیه می‌تواند آن را تطبیق کند. قاعده طهارت علاوه بر اینکه مبنی بر فحص است سیال در فقه هم نیست و لذا مساله اصولی نیست.

گفتیم مساله اصولی آن است که در آن از ملازمات احکام شرعی بحث می‌شود و نتیجه در استنباط واقع می‌شوند اما طهارت یا لزوم معامله و ... خود احکام شرعی هستند نه اینکه نتیجه آنها در استنباط واقع شود.

هم چنین قاعده تسامح نیز بنابر اینکه مفادش استحباب عمل باشد مثل قاعده وفای وجوب به نذر است. همان طور که توهم نمی‌شود مساله وجوب وفای به نذر مساله اصولی باشد با اینکه تطبیق آن به دست مجتهد است چون متوقف بر این است که منذور مشروع باشد و ... و احراز این امور فقط از فقیه برمی‌آید. همین طور قاعده تسامح هم بنابر این مبنا قاعده فقهی خواهد بود و استحباب خودش حکم شرعی است.

تنبیه هشتم:

مفاد اخبار بلوغ، اگر استحباب عمل باشد (که مختار ما نیز بود) باید توجه کرد آنچه با خبر ضعیف ثابت می‌شود استحباب عمل است نه عناوین خاص. مثلا اگر روایتی دلالت داشت بر جواز غسل جنابت بدون رعایت ترتیب بین طرف راست و چپ. به واسطه اخبار بلوغ این نوع غسل مستحب است اما استحباب ملازمه ندارد که رفع جنابت می‌کند و آثار جنابت را بر طرف می‌کند. این را اثبات نمی‌کند.

ما قرار نیست به خبر ضعیف عمل کنیم بلکه به اخبار بلوغ عمل می‌کنیم و مفاد اخبار بلوغ استحباب این عمل است اما ترتب عناوین خاص، مفاد اخبار بلوغ نیست بلکه مفاد آن خبر ضعیف است.

بله اگر مفاد خبر بلوغ، حجیت خبر ضعیف باشد ممکن بود کسی بگوید عناوین خاص مذکور در خبر ضعیف هم مترتب است اما بنابر قول به استحباب این چنین نیست.

پس اگر خبر ضعیف دلالت کرد که خواندن نماز نافله در حال راه رفتن و حرکت اشکالی ندارد حکم به استحباب این نماز می‌شود ولی معنون به عنوان نماز نافله یومیه نخواهد بود و لذا اگر کسی نذر کرده باشد نافله یومیه بخواند، باید نافله را به صورت طبیعی بخواند و خواندن در حال حرکت کفایت نمی‌کند چون آنچه در حال حرکت انجام می‌شود نافله نیست بلکه یک عمل مستحب است. اخبار بلوغ فقط استحباب این عمل را اثبات می‌کند نه تعنون این عمل را به عنوانی مثل عنوان نافله یومیه.

اگر خبر ضعیفی گفت فلان مکان مسجد است، احکام مسجد بر آنجا مترتب نمی‌شود چون عنوان مسجد با اخبار بلوغ، ثابت نمی‌شود.

و لذا مرحوم شیخ می‌فرمایند که مشهور این است که اجزاء و شرایط نوافل با اخبار ضعیف قابل الغاء نیست. مثلا اگر خبر ضعیف گفت در نافله قرائت سوره لازم نیست نمی‌توان شرطیت سوره را ساقط کرد.

تنبیه نهم:

آیا اخبار بلوغ اختصاص به موارد ظن به وفاق دارد؟ آیا ظن به خلاف و ظن به کذب و جعل خبر مانع از این است که اخبار بلوغ شامل آن شود؟

مرحوم شیخ فرموده‌اند حق این است که لازم نیست ظن به وفاق داشت بله نباید ظن به خلاف داشت اما لازم نیست ظن به صدق داشت. خبر اگر مظنون الکذب و الجعل باشد موضوع اخبار بلوغ نیست.

اما از نظر ما حق این است که اخبار بلوغ اطلاق دارد. بله در جایی که علم به کذب داشته باشیم مشمول اخبار بلوغ نیست (هر چند شمول اخبار بلوغ در این صورت هم معقول است اما از نظر اثباتی دلیل چنین اطلاقی ندارد) اما مواردی که احتمال کذب هست و احتمال صدق هم هست هر چند احتمال صدق وهم باشد و احتمال کذب ظن باشد باز هم مشمول اخبار بلوغ خواهد بود.

تنبیه دهم:

آیا اخبار بلوغ، شامل اخبار اهل سنت هم می‌شود در حالی که نهی از رجوع به اخبار اهل سنت داریم؟ مرحوم شیخ می‌فرمایند اخبار بلوغ شامل روایات اهل سنت هم می‌شود و مواردی که اهل سنت روایتی را از پیامبر صلی الله علیه و آله یا امیر المومنین علیه السلام نقل کرده باشد نیز مشمول اخبار من بلغ هست.

(توجه کنید که درست است ما گفتیم خود فتوی هم مشمول روایات بلوغ هست اما گفتیم در جایی که فتوی ملازمه با حکایت از روایت و موقف شریعت باشد که صدق بلوغ عن النبی کند و لذا مواردی که ملازمه با حکایت از روایت نداشته باشد اخبار آنها مشمول ادله من بلغ نیست).

نکته‌ای که باید دقت کرد این است که در این صورت ما اخذ به روایات آنها نمی‌کنیم تا گفته شود که در روایات نهی از استناد و رجوع به روایات اهل سنت شده است بلکه به اخبار بلوغ عمل می‌کنیم و اخبار بلوغ است که انشاء استحباب می‌کند. و روایات اهل سنت فقط موضوع اخبار بلوغ را محقق می‌کند نه اینکه ما به خبر ضعیف عمل کنیم.

بله اگر مفاد اخبار بلوغ، حجیت باشد گفته می‌شود که به خبر ضعیف عمل شده است اما مفاد اخبار بلوغ از نظر ما استحباب عمل است و لذا عمل به روایت ضعیف نیست بلکه عمل به روایات بلوغ است. خبر ضعیف فقط موضوع را محقق می‌کند. اخبار من بلغ، جعل حجیت و طریقیت نمی‌کند بلکه جعل استحباب می‌کند.

جلسه صد و بیستم ۱۷ خرداد ۱۳۹۳

منتشرشده در اصول سال ۹۳-۱۳۹۲

تسامح در ادله سنن

تنبیه ششم: چگونگی صحت فتوای فقیه مطابق اخبار من بلغ

چگونه ممکن است فقیه چیزی را که موضوعش در حق خودش محقق شده است برای دیگران فتوا بدهد؟ چگونه فقیه وظیفه عامی را عمل به فتوایی قرار می‌دهد که آن در حق عامی موضوع ندارد چون موضوع استحباب بلوغ است و بلوغ در حق عامی محقق نشده است.

این اشکال سابقا مطرح شد و جواب‌های متعددی بیان شده است. اصل اشکال در بحث فتوای مطابق اصول در مواردی در حق فقیه موضوع ندارند و در حق عامی موضوع دارند مطرح بود. فقیه که شک بالفعل دارد موضوع در حقش فعلیت ندارد و آنکه موضوع در حقش فعلیت دارد شک بالفعل ندارد و فرض این است که موضوع اصول عملیه متقوم به التفات و شک فعلی است.

چند جواب از این اشکال بیان شد که در محل بحث ما جاری نیستند. یک جواب از دیگران نقل کردیم که بحث نیابت فقیه از عامی بود که از نظر ما ناتمام بود اما اگر کسی آن جواب را بپذیرد در اینجا نیز جاری است و تحقق موضوع در حق مجتهد، جایگزین تحقق موضوع در حق عامی است.

جوابی که آنجا بیان کردیم این بود که فقیه اصل عملی را جاری می‌کند. یعنی فقیه می‌گوید مثلا برای زن جماع قبل از انقطاع دم حرام بود و الان خود فقیه شک دارد که جماع بر زن بعد از انقطاع و قبل از غسل حرام است یا نه؟ خود فقیه استصحاب حرمت می‌کرد و عامی در آن حکمی که فقیه بر اساس استصحاب فتوا داده است رجوع می‌کرد.

اما این جواب در اینجا قابل تطبیق نیست. چون مفاد حدیث من بلغ استحباب است. و لذا در محل بحث ما حق این است که اگر مفاد حدیث من بلغ را مساله اصولی بدانیم فتوای فقیه بر اساس من بلغ توجیه دارد یعنی اگر گفتیم مفاد اخبار بلوغ، حجیت خبر ضعیفی است که دال بر استحباب است در این صورت فقیه می‌تواند مطابق آن فتوا بدهد چون حجیت یعنی روایت، استحباب واقعی را کشف می‌کند و حکم واقعی هم اختصاصی به فقیه ندارد و احکام مشترک بین همه است. مفاد اخبار بلوغ، مفاد اخبار حجیت خبر واحد است. برای فقیه بر اساس ادله حجیت خبر، حکم واقعی مشترک بین همه کشف می‌شود و شان اخبار بلوغ بنابر مبنای حجیت، شان ادله حجیت اخبار ثقه است.

اخبار بلوغ، می‌گوید مفاد خبر ضعیف حجت است و مفاد خبر ضعیف، استحباب واقعی عمل برای همه است و لذا فتوای به استحباب عمل اشکالی ندارد.

اما اگر مفاد اخبار بلوغ، استحباب عمل باشد یعنی مفاد اخبار بلوغ این باشد که برای کسی که استحباب به او رسیده است، عمل مستحب است. مفاد خبر ضعیف که کشف از حکم واقعی است معتبر نیست بلکه فقط عمل برای کسی که به استحبابش به او رسیده است مستحب است و لذا نمی‌تواند فتوای به استحباب بدهد و اثبات استحباب در حق فقیه، نمی‌تواند حکم را با قاعده اشتراک در حق عامی نیز ثابت کند. چون قاعده اشتراک در جایی است که موضوع مشترک باشد. گفتیم قاعده بلوغ، انقلاب در موضوع محقق می‌کند اما در حق کسی که بلوغ در حقش محقق شده است. مثل نذر. همان طور که عمل به منذور فقط در حق ناذر واجب است و با قاعده اشتراک نمی‌توان وجوب عمل به منذور را در حق همه ثابت کرد.

بله اگر فقیه در مقام افتاء ناظر به تحقیق موضوع احادیث بلوغ در حق عامی باشد یعنی فقیه در مقام افتاء به استحباب مواردی که با بلوغ استحباب آنها ثابت شده است ناظر به ابلاغ روایت با عامی باشد یا ناظر به این است که فتوای خود فقیه مصداق بلوغ است و با خود فتوای او بلوغ محقق می‌شود در این صورت فتوای به استحباب اشکالی ندارد.

مرحوم شیخ نیز این بیان را دارند اما آن را درست نمی‌دانند چون ظهور فتوی در این است که با قطع نظر از فتوی حکم ثابت است نه اینکه به دست عامی رسیدن موجب فعلیت حکم بشود. وصول به عامی فقط موجب تنجز خواهد بود نه موجب فعلیت.

وزان فتوای فقیه به استحباب در رسائل عملیه همان وزان فتوای به حرمت و وجوب است. همان طور که وقتی فقیه فتوای به وجوب می‌دهد معنایش این است که وصول به عامی مقوم حکم نیست بلکه منجز حکم است وقتی فتوای به استحباب هم می‌دهد همین است.

به عبارت دیگر اگر چه فتوای به استحباب صحیح است اگر منظور تحقیق موضوع در حق عامی باشد، اما آنچه تا کنون در خارج اتفاق افتاده است خلاف این است یعنی فتاوای علماء در مستحبات مطابق تسامح در ادله سنن، به ملاک تحقیق موضوع در حق عامی نیست بلکه به همان ملاک فتوای به وجوب و حرمت است.

و اگر گفتیم مفاد اخبار بلوغ، ترتب ثواب است باز هم فقیه نمی‌تواند فتوای به ترتب ثواب به طور کلی بدهد بلکه در حق کسی که روایت و ثواب به او برسد ثواب به او می‌دهند.

تنبیه هفتم:

بعد از این مرحوم شیخ متعرض این مساله شده‌اند که قاعده بلوغ، مساله فقهی است یا مساله اصولی؟

یک اثر اینکه مساله اصولی باشد جواز افتای فقیه در حق عامی است.

ولی مرحوم شیخ به خاطر اثر دیگری این مساله را عنوان کرده‌اند و آن این است که چطور می‌شود در مساله اصولی به خبر واحد عمل کرد در حالی که حجیت خبر واحد فقط در مسائل فرعی و فقهی است.

ایشان چند جواب به این اشکال دارند از جمله منع کبری است و حجیت خبر اختصاصی به مسائل فرعی و فقهی ندارد و خبر ثقه معتبر است چه مساله اصولی باشد یا فقهی باشد. آنچه گفته می‌شود که خبر واحد حجت نیست نسبت به اصول اعتقادات است اما نسبت به اصول فقه خبر واحد حجت است و لذا در برخی مسائل اصول فقه به خبر واحد تمسک می‌شود مثل مساله استصحاب و ... بله در خصوص مساله حجیت خبر واحد نمی‌شود به اخبار آحاد تمسک کرد چون استدلال دوری است.

بعد اشاره می‌کنند که مفاد اخبار من بلغ مساله اصولی است یا فقهی است؟ ایشان می‌فرمایند مفاد اخبار من بلغ، مساله اصولی است چون مفاد این اخبار، حجیت خبر ضعیف است و این را به مشهور هم نسبت می‌دهد و می‌فرمایند لذا گفته‌اند تسامح در ادله سنن یعنی در حجیت ادله سنن تسامح می‌کنند و اخبار سنن را حجت می‌دانند. تسامح یعنی پذیرش استحباب بر اساس تسامح در اسناد.

ایشان در ابتدای کلام هم متعرض همین مطلب شده‌اند و می‌فرمایند ظهور تعبیر تسامح در ادله سنن یعنی پذیرش حجیت اخبار ضعیف در موارد استحباب. و بعد هم خلاف را از علامه و صاحب مدارک در بعضی از موارد نقل کرده‌اند.

بعد مرحوم شیخ می‌فرمایند اگر ظواهر کلمات علماء را استحباب بدانیم نه حجیت، باز هم مساله اصولی است چون منظور علماء از استحباب همان است که گفته می‌شود اگر با خبر معتبر وجوب نقل شود وجوب ثابت است. یعنی بیان حکم مماثل است. اینکه می‌گویند استحباب یعنی استحباب مماثل ثابت است نه اینکه مثل وجوب ثابت به ادله وجوب عمل به نذر باشد.

و بعد می‌فرمایند اگر کسی گفت این استحباب، استحباب واقعی نیست بلکه استحباب انقلابی است یعنی از باب طریقیت به واقع نیست بلکه از باب اینکه بلوغ، موجب انقلاب در موضوع و تبدیل آن به استحباب خواهد شد باز هم مساله اصولی است چون وزان آن، وزان مساله استصحاب و احتیاط است.

اما حق این است که اگر بنا باشد استحباب به عنوان حکم واقعی از قبیل وجوب وفای به نذر ثابت شود، ربطی به مساله احتیاط و استصحاب ندارد و در کلام ایشان خلط شده است.

ما دو نوع حکم داریم: حکم فرعی و اصولی.

حکم اگر به عنوان حکم مماثل ثابت بشود مساله اصولی است مثل مساله حجیت خبر.

اما مثل مساله وجوب عمل به نذر مساله اصولی نیست. بحث استحباب عملی که بلغ علیه الثواب بر مبنای اینکه با فرض بلوغ، واقعا عمل مستحب می‌شود حتی اگر در واقع مستحب نباشد، هم وزان مساله وجوب عمل به نذر است و یقینا مساله فقهی است.

شاید آنچه باعث خلط مرحوم شیخ شده است این است که عامی نمی‌تواند از قاعده تسامح استفاده کند و یکی از شاخصه‌های مساله اصولی این بود که قابلیت تطبیق توسط غیر فقیه ندارد.

اما این کلام تمام نیست.

جلسه صد و نوزدهم ۱۳ خرداد ۱۳۹۳

منتشرشده در اصول سال ۹۳-۱۳۹۲

تسامح در ادله سنن

بحث در تنبیه پنجم بود. آیا احادیث من بلغ، شامل روایات مواعظ و نصایح و مناقب و مصائب می‌شود یا نه؟

مرحوم شیخ به شهید ثانی نسبت داده‌اند که اخبار من بلغ شامل این قبیل موارد هم هست.

منظور از ذکر فضائل، فضائل اعمال نیست چرا که روشن است که فضل اعمال همان استحباب عمل است. بلکه منظور فضائل و مناقب اولیاء دین است روایاتی که متضمن صفات کمالیه اولیای دین است.

بعد خود شیخ انصاری اضافه فرموده‌اند که این روایات شامل ذکر مصائب هم می‌شود.

ایشان فرموده‌اند این روایات در حقیقت بیان کننده استحباب عمل متناسب با آن مورد است.

عمل متناسب در مثل فضائل و مناقب و مصائب ذکر آنها و نشر و بیان آنهاست و در حقیقت مدلول روایات ضعیفی که دال بر این امور است بیان استحباب و ترغیب در عمل متناسب با آنهاست. در این صورت مانند سایر اعمال می‌شود و مشمول اخبار من بلغ خواهد بود.

مرحوم اصفهانی فرمودند باید تفصیل داد. گاهی عمل متناسب با آنچه نقل شده است فعلی است غیر از قول و حکایت و بیان و نقل. مثل اینکه خبری متضمن محل قبر پیامبری باشد. در این صورت مشمول اخبار من بلغ خواهد بود چرا که در حقیقت خبر متضمن این قبیل امور، بالالتزام دعوت به آن عمل متناسب به آنچه در روایت آمده است می‌کند مثل استحباب زیارت قبر پیامبر و ...

وزان این روایات وزان دعوت به اعمالی است که به صورت ضعیف نقل شده است. گاهی دعوت عمل به دلالت مطابقی است و گاهی به دلالت التزامی است و در این موارد روایت ضعیف به دلالت التزامی دعوت به انجام عمل متناسب با منقول می‌کند.

و گاهی عمل متناسب با آنچه نقل شده است فقط حکایت و بیان و نقل آن است مثل روایات وارد شده در مناقب یا مصائب اولیاء دین که آنچه متناسب با آنهاست همان حکایت و بیان است.

این موارد مشمول احادیث من بلغ نیست.

کذب دو نوع است:‌ کذب خبری و کذب مخبری. منظور از کذب خبری بیان خبری است که مضمونش مخالف با واقع است هر چند شخص مخبر معتقد به مطابقت با واقع باشد اما در واقع مخالف با واقع است و مخالفت خبر با واقع امری واقعی و حقیقی است و اعتقاد فرد مخبر باعث نمی‌شود که خبر مطابق با واقع قرار بگیرد. شکی نیست که قبح و منع و تحریم مربوط به کذب خبری نیست. این نوع کذب زشت نیست و حرام نیست و قبیح هم نیست. حکم به تحریم کذب به این معنا، تعلیق حکم به امر خارج از اختیار است چون خود مخبر معتقد به صدق خبر است.

اما کذب مخبری دو حالت دارد. گاهی مخبر معتقد به عدم مطابقت خبر با واقع است و می‌داند آنچه بیان می‌کند دروغ است و بر خلاف حقیقت و واقع است. شکی نیست این نوع کذب عقلا قبیح است و شرعا هم ممنوع است. اما آیا کذب مخبری فقط محدود به همین مورد است؟

و گاهی مخبر خبری را نقل می‌کند بدون اینکه یقین به صحت و مطابقت با واقع آن داشته باشد هر چند اعتقاد به عدم مطابقت با واقع هم ندارد. آیا این مورد هم مشمول اخبار من بلغ می‌شود؟

مرحوم اصفهانی می‌فرمایند اینجا هم کذب مخبری است. یعنی حرمت و قبح کذب مشروط به علم به مخالفت با واقع نیست. قول به غیر علم موضوع حکم به تحریم است نه قولی که عدم مطابقتش با واقع معلوم است.

در جایی که مضمون خبر، به دلیل غیر معتبر حکایت شده است و عمل متناسب با آن،‌ حکایت و بیان و نقل آن باشد اگر اخبار من بلغ، شامل این موارد باشد دعوت به کذب و دروغ است و یقینا اخبار من بلغ، ناظر به این حیث و دعوت به دروغ و ترغیب در کذب نیست.

بله اگر مفاد اخبار من بلغ، حجیت خبر ضعیف باشد، چون خبر ضعیف حجت و معتبر خواهد بود نقل و نشر آن اشکالی ندارد.

در حقیقت ایشان می‌گوید بر مبنای حجیت، با وجود اخبار من بلغ، موضوع کذب منتفی می‌شود چون کذب یعنی نقل آنچه حجیت در نقل آن نباشد و اینجا حجت است.

در کلام مرحوم شیخ قیدی ذکر شده است و آن اینکه ایشان فرموده‌اند در صورتی که نقل این اخبار مشمول نقل کذب نباشد. گاهی فرد خبری را نقل می‌کند بدون اینکه آن را به واقع نسبت بدهد. نقل خبر غیر مطابق با واقع، حرام نیست بلکه کذب حرام است. فرد می‌گوید چنین راوی ضعیفی این روایت را نقل کرده است بدون اینکه منظور این باشد که در واقع هم همین طور است.

شیخ می‌فرمایند اگر خبر متضمن کذب باشد، نقل مطلق آن جایز نیست بلکه باید تذکر بدهد که خبر دروغ است.

نقل خبر مشکوک و غیر مستند و غیر حجت اشکالی ندارد اما نقل خبری که کذب آن برای ناقل معلوم است به صورت مطلق جایز نیست و باید همراه با تذکر به دروغ بودن آن باشد.

علت این تفصیل هم این است که نقل خبر به صورت مطلق و عدم ردع، شهادت حالیه دارد که شاید منقول صحیح و مطابق با واقع باشد.

نقل خبری که عند الناقل کذب باشد مشروط به این است که بگوید دروغ است و نقل مطلق آن جایز نیست و سر آن این است که ظهور حال مخبر وقتی مطلق نقل کند این است که احتمال صحت و مطابقت با واقع را می‌دهد.

پس از نظر شیخ، اگر نقل خبر حاوی کذب به وزان نقل اخبار صحیحه نباشد اشکالی ندارد و بلکه نقل آنها و حکایت آنها به این صورت (یعنی به صورتی که ظهور در صحت آن نداشته باشد) مستحب است.

نکته‌ای که ما باید تبیین کنیم این است که گاهی خبر دال بر آن فضیلت یا مصائب و ... عمل متناسب با آن نقل و ترویج و اشاعه آن است، در این صورت اشاعه آن خبر، به نحو مشروع اشکالی ندارد.

اما اگر فضیلتی باشد که از غیر اولیاء دین نقل شده باشد یعنی فردی از یکی از اولیاء دین چیزی را نقل کند، در اینجا هر چند ناقل به داعی نشر و ترویج آن، ذکر نکرده است اما در این موارد هم نشر و ترویج آنها اشکالی ندارد چون اطلاقات اخباری که می‌گوید نشر فضائل دین مطلوب است و اینجا هم احتمال دارد که از موارد فضیلت باشد و احتیاط در آنها مطلوب است و لذا نشر آنها اشکالی ندارد اما به این شرط که وزان نقل آنها، وزان نقل اخبار صحیحه نباشد. بلکه باید طوری نقل کند که نشان دهد حجت بر مطابقت آن با واقع وجود ندارد.

نکته‌ای در مورد تنبیه سوم باقی مانده است و آن فرض تعارض روایت ضعیف دال بر استحباب، با روایت معتبر دال بر وجوب است.

در اینجا آیا تعارض است؟ چون یک روایت اقتضای استحباب را دارد و یک روایت اقتضای وجوب دارد و فرض این است که با قطع نظر از اخبار من بلغ، عمل به خبر مستحب مطابق با احتیاط است و لذا مشمول اخبار من بلغ است.

اگر ما بگوییم مفاد اخبار من بلغ،‌ حجیت است در این صورت بین این دو روایت معتبر باید جمع کرد که روایت دال بر وجوب را حمل بر استحباب خواهیم کرد چون ظاهر است و خبر دال بر استحباب نص در استحباب است.

اما اگر مفاد اخبار من بلغ را استحباب عمل بدانیم در اینجا حکم به وجوب عمل می‌کنیم چون اخبار بلوغ متضمن حکم به عنوان ثانوی است و این منافات ندارد که به عنوان اولی واجب باشد. این عمل به عنوان اولی واجب است و به عنوان ثانوی مستحب هم هست.

و اگر معارض با خبر ضعیف دال بر وجوب باشد، یقینا حکم به استحباب هم می‌شود حتی اگر مبنای حجیت را پذیرفته باشیم چون گفتیم خبر ضعیف دال بر وجوب، حجت بر استحباب خواهد بود و لذا با این مبنا، عمل از دو جهت مستحب خواهد بود.

جلسه صد و هجدهم ۱۲ خرداد ۱۳۹۳

منتشرشده در اصول سال ۹۳-۱۳۹۲

تسامح در ادله سنن

بحث در تنبیه سوم از مباحث تسامح در ادله سنن بود. بحث تعارض خبر ضعیف دال بر استحباب با اخبار دیگر بود. دو فرض از تعارض بیان شد. فرض اول تعارض خبر ضعیف دال بر استحباب با خبر ضعیف دال بر کراهت بود و از همان بحث حکم تعارض خبر ضعیف دال بر استحباب با خبر معتبر دال بر کراهت یا خبر ضعیف یا معتبر دال بر حرمت روشن شد. و محصل کلام این بود که اخبار بلوغ، خبر استحبابی دال معارض با خبر دال بر کراهت یا حرمت را شامل نمی‌شد حتی اگر خبر دال بر کراهت یا حرمت غیر معتبر باشد.

فرض دوم تعارض خبر ضعیف دال بر استحباب با خبر معتبر نافی استحباب بود. و حکم آن هم گذشت.

اشکالی در مساله باقی مانده است که در ذیل فرض سوم عنوان خواهد شد.

فرض سوم: چنانچه خبر ضعیف دال بر استحباب معارض با خبر ضعیف دال بر نفی استحباب باشد. آیا خبر ضعیف دال بر استحباب مشمول ادله من بلغ هست؟ در فرض دوم گفتیم خبر ضعیف دال بر استحباب مشمول ادله من بلغ است اما به خاطر تعارض با دلیل معتبر دال بر نفی استحباب محکوم به تساقط است. اما در این فرض شمول اخبار من بلغ نسبت به خبر دال بر استحباب مفروض است و خبر نافی استحباب معتبر نیست. نه مشمول اخبار من بلغ است و نه مشمول ادله حجیت خبر ثقه است. بر این اساس به استحباب آن عملی که خبر ضعیف دال بر استحبابش هست حکم می‌شود هر چند خبر ضعیف دیگری نافی استحباب آن است.

بر اساس همان ضابطه عامی که در مضمون و مفاد اخبار من بلغ گذشت. و در نتیجه آثار استحباب آن عمل ، مترتب خواهد بود.

اشکال: ضابطه اخبار بلوغ این شد که عمل به خبر ضعیف موافق با احتیاط باشد و گرنه مشمول اخبار من بلغ نیست. جایی که عمل به خبر ضعیف موافق با احتیاط نباشد اخبار من بلغ قصور در شمول نسبت به آن دارند و در محل بحث ما فرض این است که ترتب آثار استحباب بر آن عمل، خلاف احتیاط است. مثلا اگر خبر ضعیف دال بر استحباب غسلی باشد از آثار استحباب آن، کفایت از وضو است در حالی که ملتزم شدن به کفایت از وضو در اینجا خلاف احتیاط است. لذا با قطع نظر از اخبار بلوغ، عمل به مفاد خبر ضعیف دال بر استحباب مطابق با احتیاط نیست. لذا در اینجا نیز نباید معتقد به شمول اخبار من بلغ شد.

جواب: آنچه گفتیم این است که عمل به خبر ضعیف مطابق با احتیاط باشد و اینجا هم عمل به خبر ضعیف مطابق با احتیاط است. انجام غسل مشکوک الاستحباب موافق با احتیاط است. اجزائش از وضو، بحث دیگری است که ما آن را با اخبار من بلغ اثبات می‌کنیم و آن اثری است که به واسطه اخبار من بلغ مترتب می‌شود.

دو حالت وجود دارد: گاهی عمل به خود خبر ضعیف موافق با احتیاط نیست با قطع نظر از آثار دیگری که بر آن مترتب است مثلا یک روایت می‌گوید غسلی مستحب است و روایت دیگری می‌گوید این غسل حرام است. انجام غسل در اینجا موافق با احتیاط نیست و لذا ما گفتیم مشمول ادله من بلغ نیست.

و گاهی عمل به خود خبر ضعیف موافق با احتیاط است که در اینجا مشمول ادله من بلغ خواهد بود و بعد به واسطه اخبار من بلغ، آثار استحباب بر آن عمل مترتب است. ترتیب آثار استحباب به ملاک احتیاط نیست بلکه به ملاک اخبار بلوغ است. بنابراین در فرض ما، خبر ضعیف دال بر استحباب مشمول ادله بلوغ هست و چون خبر نافی استحباب حجت نیست در نتیجه خبر ضعیف دال بر استحباب، (قائل به این باشیم که مفاد اخبار بلوغ حجیت است یا استحباب عمل است یا استحباب احتیاط است) بدون معارض باقی است.

هر کدام از این مبانی را که پذیرفته باشیم، موضوع اخبار بلوغ متوقف بر جایی است عمل به خبر ضعیف موافق با احتیاط باشد.

تنبیه چهارم: آیا اخبار من بلغ، شامل خبر ضعیف دال بر وجوب می‌شود؟

مرحوم اصفهانی ابتداء عدم شمول را تقریب کرده‌اند و بعد شمول را پذیرفته‌اند.

ما اگر قائل شویم که وجوب امر مرکب است یعنی مرکب از مطلوبیت و منع از ترک است در این صورت وزان خبر ضعیف دال بر وجوب وزان خبر ضعیف دال بر استحباب است چون مدلول خبر دال بر وجوب دو چیز است یکی مطلوبیت است و یکی منع از ترک است و حداکثر به لحاظ منع از ترک حجت نیست اما به لحاظ دلالت بر مطلوبیت مشمول ادله من بلغ است حال مفاد ادله من بلغ را هر چه بدانیم تفاوتی ندارد.

اما اگر وجوب را امری بسیط دانستیم و گفتیم وجوب یعنی لزوم که به حسب تحلیل مستبطن مطلوبیت هم هست که در این صورت مطلوبیت امر حقیقی نیست بلکه تحلیلی است. در این صورت ممکن است کسی بگوید اخبار من بلغ نمی‌تواند شامل خبر ضعیف دال بر وجوب باشد. چون موضوع اخبار من بلغ جایی است که مطلوبیت به خبر ضعیف اثبات شود و در محل بحث ما مطلوبیتی که مدلول خبر ضعیف است، مطلوبیت الزامی است که موضوع اخبار من بلغ نیست و مطلوبیتی که قابل اثبات با اخبار من بلغ است مطلوبیت استحبابی است که خبر ضعیف دال بر وجوب آن را اثبات نمی‌کند.  چون وجوب امر بسیط است پس اخبار من بلغ نسبت به خبر ضعیف دال بر وجوب شمول ندارد.

اما حق این است که اخبار من بلغ، شامل خبر ضعیف دال بر وجوب هست چون ملاک شمول اخبار بلوغ نسبت به مورد، بلوغ ثواب است نه بلوغ حکم تا گفته شود حکم استحبابی بلوغ ندارد و حکم الزامی مشمول اخبار بلوغ نیست. فرض این است که خبر دال بر وجوب، بالالتزام دلالت بر ترتب ثواب دارد همان طور که خبر دال بر استحباب از این جهت مشمول ادله بلوغ بود که متضمن ترتب ثواب بود، خبر ضعیف دال بر وجوب به ملاک دلالت بر ترتب ثواب بر عمل مشمول اخبار بلوغ خواهد بود و مفادش آن خبر ضعیف این است که این عمل واجب است و انجام آن ثواب دارد پس بلغ علیه الثواب هست و به همین ملاک مشمول ادله بلوغ خواهد بود و آن عمل مشکوک الوجوب است،‌ مستحب است.

اطاعت امر وجوبی، ملازم با ترتب ثواب است.

اگر خبر ضعیفی دال بر وجوب باشد، چون متضمن ترتب ثواب است، لذا با اخبار من بلغ می‌توان استحباب عمل را اثبات کرد.

این مطابق مبنای مرحوم آخوند که ما نیز پذیرفتیم صحیح است و تذکر این نکته نیز لازم است که آنچه به مرحوم آخوند نسبت دادیم که ایشان قائل به استحباب نفس عمل است مختار مرحوم شیخ هم هست و ایشان نیز معتقد به استحباب نفس عمل است و بیان ایشان هم همین است که مرحوم آخوند بیان کرده‌اند.

اما اگر گفتیم مفاد ادله من بلغ، حجیت خبر ضعیف باشد شامل اخبار ضعیف دال بر وجوب نخواهد بود چون مفاد اخبار بلوغ، حداکثر استحباب است و لذا نمی‌تواند حجیت اخبار دال بر وجوب را اثبات کند.

اگر ما گفتیم اخبار من بلغ، مفادش حجیت خبر ضعیف است در این صورت شامل خبر ضعیف دال بر وجوب نمی‌شود. چون اگر اخبار من بلغ، حجیت را اثبات کند یعنی طریقیت آن خبر ضعیف برای استحباب واقعی را اثبات می‌کند و فرض این است که آنچه مفاد آن خبر است حکایت از وجوب است و نمی‌تواند طریق برای استحباب باشد.

تنبیه پنجم: آیا اخبار بلوغ، شامل اخبار مواعظ و فضائل و ذکر مناقب و مصائب و ... با فرض ضعف اخبار مشتمل بر آنها می‌شود یا نمی‌شود؟

قدر متیقین از اخبار من بلغ، روایات متضمن بر استحباب است و گفتیم شامل کراهت و وجوب هم می‌شود اما اگر روایت ضعیفی دال بر مصائب اهل بیت علیهم السلام یا فضیلتی از آنها باشد یا دال بر وعظ و ... باشد آیا این امور هم مشمول اخبار من بلغ هست؟ به این معنا که فرد بتواند این موارد را برای دیگران بیان کند و اگر مبنای حجیت را پذیرفتیم آیا این اخبار را حجت قرار می‌دهد؟

مرحوم اصفهانی در اینجا تفصیل داده‌اند. مرحوم شیخ فرموده‌اند این موارد همه مشمول اخبار من بلغ است و در هر موردی، عمل مناسب با آن خبر مستحب خواهد بود.

اما مرحوم اصفهانی تفصیل داده‌اند. ایشان گفته‌اند گاهی آن خبر مربوط به موردی است که مستدعی و مستلزم استحباب عملی جدای از نقل و بیان است مثل اینکه مثلا خبر ضعیفی گفته است قبر فلان پیامبر در اینجاست که مستلزم استحباب زیارت آن است. در این صورت مشمول اخبار من بلغ است اما اخبار من بلغ، آن حادثه و واقعه را اثبات نمی‌کند بلکه استحباب آن عمل که روایت مستلزم آن است را اثبات می‌کند. مثلا اثبات می‌کند استحباب زیارت این قبر را که در روایت گفته شده است قبر پیامبر است. اما صحت آن را اثبات نمی‌کند.

ولی اگر خبر ضعیف مستلزم و مستتبع عملی غیر از قول نباشد. مثلا خبر ضعیف دال بر ورود مصیبت خاصی بر حضرت سید الشهداء است که در اینجا عملی که مناسب با روایت باشد استحباب ذکر این مصیبت است که مثلا مستدعی گریه بر آن هم باشد و حق این است که اخبار من بلغ شامل آن نمی‌شود.

جلسه صد و هفدهم ۱۰ خرداد ۱۳۹۳

منتشرشده در اصول سال ۹۳-۱۳۹۲

تسامح در ادله سنن

بحث در تنبیه سوم از تنبیهات تسامح در ادله سنن بود. بحث در صور تعارض خبر ضعیف دال بر استحباب با خبر دیگری بود. یک فرض جایی بود که خبر ضعیف دال بر استحباب با خبر ضعیف دال بر کراهت تعارض کنند.

یک فرض تعارض خبر ضعیف دال بر استحباب با خبر معتبر دال بر نفی استحباب بود. مرحوم اصفهانی این فرض را در تنبیه ششم مطرح کرده‌اند.

مرحوم شیخ معتقد است این مورد از موارد تعارض است. اما مرحوم اصفهانی می‌فرمایند تنافی به چند صورت قابل تصور است:

۱. بین مدلول دو روایت تنافی هست. این حرف اگر چه درست است اما وقتی ارزش دارد که هر دو معتبر باشند. تنافی مدلولین تا وقتی منتهی به حجیت نباشد محذوری ندارد. دو مدلول متنافی که فقط یکی از آنها حجت باشد ثمره‌ای ندارد.

۲. تنافی به لحاظ مدلول اخبار بلوغ باشد. یعنی با قطع نظر از اعتبار خود اخبار بلوغ، مدلول اخبار بلوغ را در نظر بگیریم با خبر معتبر دال بر نفی استحباب.

یک روایت می‌گوید غسل اول ماه مستحب نیست و مفاد اخبار من بلغ با قطع نظر از اعتبارش این است که اگر جایی بر عملی ثوابی رسید عمل محکوم به استحباب است.

در این صورت تنافی بین دو خبر نیست چون خبر ثقه دال بر نفی استحباب حکایت از نفی استحباب به عنوان اولی و طریقی می‌کند و مفاد اخبار بلوغ به نحو موضوعی می‌گوید هر کجا استحباب حکایت شود به واسطه حکایت استحباب عمل مستحب است. بین این دو تنافی نیست مثل اینکه عملی بدون نذر مباح است و با نذر عمل واجب است و بین دلیل وجوب وفاء به نذر و دلیل اباحه عمل، تنافی نیست.

۳. بین خبر دال بر نفی استحباب با توجه به اعتبار آن و بین خبر ضعیف با توجه به اخبار بلوغ که دلیل حجیت آن است (بنابر اینکه مفادش حجیت خبر ضعیف باشد) تنافی است. اخبار بلوغ، خبر ضعیف را حجت بر استحباب واقعی قرار می‌دهد و خبر ثقه هم حجت است پس یک عمل هم خبر بر استحبابش داریم و هم خبر بر نفی استحبابش داریم و بین این دو تعارض و تنافی هست. این حرف مرحوم شیخ است.

مرحوم اصفهانی می‌فرمایند در اینجا هم تعارض و تنافی نیست. مفاد اخبار صدق العادل، جعل حجیت برای خبر عادل و ثقه به عنوان طریقیت و کاشفیت است. جنبه طریقیت و کاشفیت در اخبار صدق العادل منظور است. اما در اخبار بلوغ، هر چند مفادش حجیت باشد اما به لحاظ موضوعی نه به لحاظ کاشفیت و طریقیت. به این معنا که اخبار بلوغ می‌گوید با فرض احتمال استحباب، احتمال حجت است و اثر بر آن مترتب است. ناظر بر ترتب اثر بر احتمال است. اما لسان اخبار حجیت خبر ثقه ناظر به ترتیب اثر واقع است و حیث طریقیت منظور است. یعنی اگر استحبابی به واسطه خبر ثقه نقل شد اثر استحباب را مترتب کنید چون این عمل مستحب است از حیث کشف این خبر از استحباب و لذا می‌گوید اثر خلاف محتمل را مترتب نکنید. یعنی اگر احتمال خلاف استحباب باشد و خبر ثقه دال بر استحباب باشد، باید اثر استحباب را مترتب کرد نه خلاف استحباب را.

اما اخبار من بلغ فرضش این است که با فرض احتمال اثر احتمال را مترتب کنید و احتمال را نمی‌توان از مکلف سلب کرد.

مثل اخبار احتیاط که می‌گوید هر کجا احتمال خبر الزامی یا استحبابی بود احتیاط مطلوب است حال اگر خبری دال بر نفی استحباب بود یعنی احتیاط در آن مورد مطلوب نیست؟! احتیاط اثر احتمال است و خبر دال بر نفی استحباب نفی احتمال نمی‌کند بلکه نفی محتمل می‌کند.

اخبار من بلغ مثل اخبار احتیاط است یعنی می‌گوید اثر احتمال این است که این عمل حجت بر استحباب است و با وجود خبر معتبر دال بر نفی استحباب معنا ندارد بگوییم احتیاط مطلوب نیست یا اثر احتمال استحباب مترتب نباشد. جایی می‌توان این اثر را مترتب کرد که احتمال نباشد و فرض این است که خبر ثقه دال بر نفی احتمال نیست بلکه ناظر به نفی محتمل و آثار آن است.

بین این دو تنافی نیست.

اخبار من بلغ می‌گوید هر کجا احتمال استحباب باشد خبر حجت بر استحباب است موضوع اخبار من بلغ، احتمال است. خبر دال بر نفی استحباب، نفی محتمل می‌کند نه نفی احتمال. یعنی می‌گوید این عمل در واقع مستحب نیست و اثر مستحب بر آن مترتب نیست ولی نمی‌گوید احتمال استحباب نیست.

حال این اخبار دقیقا حال اخبار احتیاط است. اخبار احتیاط می‌گویند رعایت احتمال را بکن و اخبار صحیح می‌گوید آثار محتمل را مترتب نکن.

حجیت بر عدم استحباب به عنوان اولی یعنی آثار محتمل و استحباب نیست و حجیت خبر ضعیف بر استحباب به عنوان ثانوی معنایش این است که آثار احتمال استحباب را مترتب کن. و ایشان می‌گوید قول به تعارض از شیخ عجیب است.

عرض ما این است که به نظر می‌رسد در اینجا حق با مرحوم شیخ است.

فرض این است که اخبار من بلغ، برای خبر دال بر استحباب اثبات حجیت می‌کند و نتیجه‌اش این است که عملی که مفاد خبر ضعیف است بر استحبابش حجت داریم و خبر دال بر نفی استحباب می‌گوید آثار استحباب را مترتب نکن.

یعنی به لحاظ اثر تفاوتی ندارند و در مرتبه آثار با یکدیگر معارض خواهند بود. در موارد اثر محتمل، یکی دال بر ترتیب اثر است و دیگری دال بر عدم ترتیب اثر است و بین این دو تنافی است.

و لذا از نظر ما حق با مرحوم شیخ است و بین خبر دال بر نفی استحباب و بین خبر دال بر استحباب تعارض خواهد بود.

بله بحثی که هست این است که آیا اخبار من بلغ، شامل اخبار ضعیف دال بر استحباب با وجود خبر معارض دال بر نفی استحباب، می‌شود یا نمی‌شود؟ و ما گفتیم شامل است و جایی مشمول نیست که عمل به خبر ضعیف خلاف احتیاط باشد و در اینجا عمل مطابق با خبر ضعیف خلاف احتیاط نیست.

جلسه صد و شانزدهم ۷ خرداد ۱۳۹۳

منتشرشده در اصول سال ۹۳-۱۳۹۲

تسامح در ادله سنن

بحث در شمول احادیث من بلغ نسبت به موارد کراهت بود. مرحوم اصفهانی چهار بیان برای این مساله ذکر کردند و ایشان بیان چهارم را پذیرفتند. گفتیم یک جهت دیگر در همین مساله این است که بعد از اینکه احادیث من بلغ شامل موارد کراهت هم شد آیا دلالت بر کراهت مورد دارند یا اینکه دلالت بر استحباب ترک خواهند کرد؟

مرحوم اصفهانی قائلند که مستفاد از این روایات اثبات عنوان کراهت است. و وزان اخبار من بلغ، در شمول نسبت به خبر ضعیف دال بر استحباب و خبر ضعیف دال بر کراهت،‌ وزان دلیل استصحاب و وزان ادله حجیت خبر نسبت به اخبار است. که نتیجه شمول آن به اختلاف موارد، اثرات مختلف خواهد داشت. استصحاب این گونه است که اگر کسی استصحاب وجوب کرد وجوب اثبات می‌شود و اگر استصحاب حرمت کرد، حرمت اثبات می‌شود و لاتنقض الیقین بالشک هر دو مورد را شامل است. همان طور که صدق العادل هم خبر دال بر وجوب را شامل است و هم خبر دال بر حرمت را شامل است و نتیجه شمولش این است که اگر خبر ثقه دال بر وجوب باشد، وجوب اثبات می‌شود و اگر خبر ثقه دال بر حرمت باشد، حرمت اثبات می‌شود.

اخبار من بلغ نیز مفادش این است که خبر ضعیف دال بر استحباب و خبر ضعیف دال بر کراهت را امضاء می‌کند حال یا به جعل حجیت که در این صورت عین دلیل حجیت خبر ثقه است و یا به جعل حکم مماثل واقعا بنابر اینکه اخبار من بلغ به صدد بیان حکم واقعی انقلابی و ثانوی در فرض بلوغ است و به هر حال مفاد اخبار من بلغ، در نتیجه اثبات کراهت موردی است که خبر ضعیف دال بر کراهت آن است.

اما به نظر می‌رسد این حرف اشکال دارد. اگر کسی بگوید مفاد اخبار من بلغ، حجیت خبر ضعیف است شاید این حرف قابل پذیرش باشد. اما اگر قائل به این باشیم که مفاد اخبار من بلغ، حجیت نیست بلکه جعل حکم واقعی در موارد بلوغ است نمی‌توان قائل به اثبات کراهت شد حتی اگر اخبار من بلغ شامل موارد کراهت هم باشد چون آنچه با دلیل من بلغ ثابت می‌شود ترغیب به عمل به عنوان جعل ثواب است. از جعل ثواب، جعل حکم مستدعی ثواب را استفاده کردیم. شارع با اخبار من بلغ، ترغیب می‌کند اما اینکه این عملی که انجام می‌شود در ترک آن منقصت و حزازت باشد از این اخبار استفاده نمی‌شود. اخبار من بلغ، مفادشان تضمین ثواب است و گفتیم ثواب هم منفک از جعل حکم نیست (اگر محدود به موارد انقیاد نشده باشد که محل بحث ما این است) اما این غیر از اثبات کراهت و حزازت و منقصت در مورد است.

به عبارت دیگر، در اخبار من بلغ، اثبات ثواب شده است و با اثبات ثواب نمی‌توان اثبات کراهت و حزازت و منقصت کرد اما می‌توان اثبات مطلوبیت و محبوبیت کرد و لذا اخبار من بلغ دال بر استحباب آن عمل یا ترک آن (که ثواب بر فعل یا ترکش وارد شده است) هست اما نمی‌تواند دال بر کراهت باشد.

البته مرحوم آقای صدر حتی بنابر اینکه مفاد اخبار جعل حجیت باشد می‌گوید عنوان کراهت قابل اثبات نیست اما این حرف اشتباه است و بیان ایشان هم صحیح نیست.

و لذا باید تفصیل داد و اگر کسی مفاد اخبار من بلغ جعل حکم باشد، اثبات عنوان کراهت ممکن نیست ولی اگر مفاد اخبار من بلغ، حجیت خبر ضعیف باشد عنوان کراهت قابل اثبات است.

تنبیه سوم: جایی که خبر دال بر مطلوبیت و استحباب با خبر دیگری تعارض کند. مرحوم اصفهانی در امر سوم متعرض حکم خبر دال بر استحباب معارض با خبر دال بر کراهت شده‌اند و در امر ششم متعرض حکم خبر دال بر استحباب معارض با خبر صحیح دال بر نفی استحباب شده‌اند. ما در اینجا از هر دو مطلب و مطالب دیگری که در ضمن بحث تعارض خبر دال بر استحباب با نافی آن قرار می‌گیرند بحث می‌کنیم.

در ذیل این بحث فروض مختلفی قابل طرح است.

فرض اول: خبر دال بر استحباب معارض بر خبر دال بر کراهت باشد و هر دو خبر هم ضعیف هستند. مرحوم اصفهانی در اینجا فرموده‌اند اگر اخبار من بلغ، شامل اخبار کراهت نباشند مساله روشن است و فقط خبر دال بر استحباب مشمول اخبار من بلغ است و معارض هم ندارد.

و اگر اخبار من بلغ را شامل موارد کراهت بدانیم در این صورت بنابر همه مبانی، بین این دو خبر تنافی و تعارض خواهد بود.

منظور ایشان از همه مبانی این است که چه ما بگوییم اخبار من بلغ، اثبات عنوان کراهت می‌کند یا اینکه بگوییم اثبات عنوان کراهت نمی‌کند بلکه مدلولش استحباب ترک است. و چه قائل بشویم که مفاد نهی، منع و زجر از فعل است یا اینکه بگوییم مفاد نهی طلب ترک است. بنابر همه مبانی بین این دو خبر تعارض و تنافی خواهد بود.

بله در بعضی از فروض تنافی در بین دو امر وجودی است و در بعضی از فروض تنافی بین طلب فعل و طلب ترک است. هر دو معقول نیستند اما نکته عدم امکان آنها با یکدیگر متفاوت است. تنافی در برخی از فروض به خاطر لزوم جمع بین متنافیین است که در حقیقت تنافی به لحاظ مقام امتثال است و در بعضی از فروض به خاطر استحاله جمع بین متضادین است.

اشکال کلمات ایشان روشن است. توضیح بیشتر اینکه ما چه بگوییم اخبار من بلغ شامل خبر دال بر کراهت می‌شود و چه بگوییم نمی‌شود در هر صورت این اخبار شامل خبر دال بر استحباب معارض با خبر دال بر کراهت نمی‌شود حتی اگر خبر دال بر کراهت ضعیف باشد. اخبار من بلغ، ناظر به خبری است که با قطع نظر از اخبار من بلغ، احتیاط در مورد آن ممکن باشد. اگر مورد طوری باشد که اگر اخبار من بلغ هم نباشد، عمل به آن خبر ضعیف مطابق با احتیاط باشد در این صورت مورد مشمول اخبار من بلغ خواهد بود اما اگر بدون در نظر گرفتن اخبار من بلغ، عمل به خود آن خبر ضعیف مطابق با احتیاط نباشد، اخبار من بلغ شامل آن نیست و در محل بحث ما با قطع نظر از اخبار من بلغ، احتیاط در عمل به خبر ضعیف دال بر استحباب نیست چون احتمال حزازت و کراهت و منقصت در آن هست و لذا اخبار من بلغ شامل این موارد نمی‌شود.

اخبار من بلغ فقط برای رفع مانعیت توهم ضعف خبر از عمل آمده است اما جایی که عدم عمل منتسب به ضعف خبر نیست بلکه به خاطر عدم تصور احتیاط، یا عدم مطلوبیت احتیاط باشد، اخبار من بلغ شامل آن نخواهد بود.

فرض دوم: تعارض خبر دال بر استحباب با خبر معتبر دال بر نفی استحباب. مرحوم اصفهانی فرموده‌اند بین این دو خبر تنافی شکل می‌گیرد اما بیان تنافی در سه مرحله است. یک مرحله این است که مضمون خبر ضعیفی که دال بر استحباب است با قطع نظر از اخبار من بلغ، با خبری که دال بر نفی استحباب است تنافی دارد اما این تنافی مهم نیست. یعنی اگر بنا باشد در مقام اعتبار، فقط یکی از طرفین معتبر باشد تنافی در مضمون ارزشی ندارد. تنافی بین دو مضمون با در نظر گرفتن اعتبار هر دو، مهم خواهد بود.

مرحله دوم، نسبت بین خبر دال بر استحباب با توجه به اخبار من بلغ و بین خبر دال بر نفی استحباب است. اخبار من بلغ، مفاد خبر ضعیف را ثابت می‌کند حال چه به عنوان حجیت یا اثبات استحباب و ... بین این دو خبر تنافی و تعارض شکل می‌گیرد که در حقیقت تعارض به لحاظ اخبار من بلغ و خبر معتبر دال بر نفی استحباب است.

در اینجا نیز تعارضی نیست. چون خبری که دال بر نفی استحباب است ناظر به حکم اولی و با قطع نظر از عنوان بلوغ است و آنچه استحباب اثبات می‌کند ناظر به مرحله بلوغ است و لذا بین اخبار من بلغ و خبر معتبر دال بر نفی استحباب تنافی نیست.

جلسه صد و پانزدهم ۵ خرداد ۱۳۹۳

منتشرشده در اصول سال ۹۳-۱۳۹۲

تسامح در ادله سنن

بحث در فروع مترتب بر احادیث من بلغ بود.

تنبیه دوم: مطلب دومی که در این مورد قابل بیان است این است که آیا احادیث من بلغ، شامل احادیث ضعیف دال بر کراهت هم هست یا اینکه اختصاص به اخبار ضعیف دال بر استحباب دارد.

بحث در این مساله باید در دو جهت مختلف بحث شود که تلازمی ندارند. عنوان اصلی این فرع این است که آیا اخبار من بلغ شامل احادیث کراهت می‌شود یا نه؟ و جهت دوم این است که اگر اخبار من بلغ شامل موارد کراهت هم باشد، آیا اثبات کراهت می‌کند یا اینکه فقط اثبات ثواب بر ترک آن می‌کند.

مرحوم اصفهانی این دو مطلب را با یکدیگر مطرح کرده‌اند که به نظر ما باید جدای از هم باشند.

ایشان چهار وجه برای شمول اخبار من بلغ نسبت به موارد کراهت ذکر کرده است که سه وجه از آن را رد کرده است و یک وجه آن را پذیرفته است.

وجه اول: ادعای الغای خصوصیت. متفاهم از این روایات این است که اگر روایتی دال بر حکم غیر الزامی باشد، رعایت آن حکم غیر الزامی مطلوب است. اگر حکم غیر الزامی به مکلف واصل بشود، به واسطه ضعف سند، حکم اهمال نشود و رعایت شود حال یا به ملاک احتیاط یا به ملاک استحباب که قبلا گذشت.

با این بیان اخبار من بلغ، شامل موارد کراهت هم خواهد شد.

مرحوم اصفهانی اشکال می‌کنند که اینکه ملاک روایات من بلغ، حکم غیر الزامی است دلیلی ندارد. ظاهر دلیل که آن را اثبات نمی‌کند و دلیل دیگری هم بر آن نداریم.

وجه دوم: هر کراهتی در حقیقت وجه دیگرش استحباب است. یعنی وقتی مثلا می‌گویند ایستاده آب خوردن در شب مکروه است یعنی در شب غیر ایستاده آب خوردن مستحب است. هر آنچه که فعلش مکروه باشد یعنی ترکش محبوب است. پس اخبار من بلغ شامل موارد کراهت هم می‌شود.

این همان بیانی است که در مساله ضد گفته شده است و جواب هم همان است که در آنجا بیان شده است. اگر فعل چیزی مکروه شد، ترک آن، ترک مکروه است نه فعل مستحب. همان طور که ترک حرام، ترک حرام است نه اینکه فعل واجب باشد.

وجه سوم: در هیچ کدام از اخبار من بلغ نگفته بود که اگر استحباب نقل شد ... بلکه گفته شده بود اگر ثوابی نقل شود و همان طور که فعل مستحب ثواب دارد، ترک مکروه هم ثواب دارد پس بلغه الثواب شامل آن می‌شود. فعمله یعنی آنچه که ثواب برای آن نقل شده است را انجام دهد اگر ثواب برای فعل نقل شده است عمل کند و اگر ثواب برای ترک نقل شده است آن را ترک کند.

مرحوم اصفهانی ابتدا می‌فرمایند این حرف خوب است و روایات اطلاق دارند اما اشکالی ممکن است به نظر برسد که احادیث من بلغ، ناظر بر بلوغ ثواب بر وجودیات است نه بر عدمیات. ظهور احادیث من بلغ این است که ثواب مترتب بر فعل شیء باشد نه بر ترک شیء و لذا احادیث من بلغ شامل موارد کراهت نمی‌شود.

اشکال حرف مرحوم اصفهانی این است که بنابراین احادیث من بلغ، شامل مواردی که ثواب بر ترک چیزی باشد نمی‌شود حالا چه گفته شده باشد ترک چیزی مستحب است یا ترک کاری مکروه است مشمول اخبار من بلغ نیست. پس مواردی که استحباب بر ترک چیزی مترتب باشد باید مشمول ادله من بلغ نباشد پس حتی برخی از موارد استحباب از اخبار من بلغ خارج خواهند بود.

و از طرف دیگر، همان طور که عمل چیزی فعل است ترک چیزی نیز فعل است. ترک وقتی ثواب دارد که مستند به قصد باشد، و ترک با قصد، فعل و عمل است.

و لذا از نظر ما این وجه تمام است.

وجه چهارم: هر چند اخبار من بلغ، فقط موارد فعل را شامل است اما متفاهم عرفی از اینکه گفته شده است من بلغه الثواب این است که به ملاک بلوغ ثواب، شارع جعل استحباب یا احتیاط کرده است. نه اینکه ملاک، بلوغ ثواب بر فعل وجودی باشد. ملاک همان بلوغ ثواب است و تمام موضوع همین است.

مرحوم اصفهانی این بیان را پذیرفته‌اند و لذا اخبار من بلغ را شامل موارد کراهت هم می‌دانند.

این در جهت اول بود. اما جهت دوم که مساله اثبات کراهت باشد. مرحوم اصفهانی می‌فرمایند اگر وجه سوم تمام بود (که از نظر ما تمام بود) احادیث من بلغ، اثبات کراهت می‌کند. یعنی در موارد اخبار دال بر استحباب، اثبات استحباب می‌کند و در موارد اخبار دال بر کراهت، اثبات کراهت می‌کند.

مرحوم آقای صدر می‌فرمایند احادیث من بلغ، حتی اگر شامل موارد کراهت هم بشود اما اثبات کراهت نمی‌کند چه قائل باشیم که مفاد اخبار من بلغ، جعل حجیت است یا جعل استحباب است.

جلسه صد و چهاردهم ۰۳ خرداد ۱۳۹۳

منتشرشده در اصول سال ۹۳-۱۳۹۲

تسامح در ادله سنن

متحصل از اخبار من بلغ این شد که این اخبار دال بر استحباب ذات عمل هستند. اشکالی مطرح شده بود و آن اینکه این اخبار در جایی هستند که با قطع نظر از اخبار من بلغ، احتیاط ممکن باشد. اگر احتیاط کردن و اتیان عمل به داعی انقیاد ممکن باشد مشمول ادله اخبار من بلغ خواهد بود و این اخبار آمده است تا مانع انجام را برطرف کند. همان طور که گفتیم متفاهم از اخبار من بلغ این است که ضعف خبر مانع از اقدام بر عمل به خبر نشود. اما مواردی که با قطع نظر از اخبار من بلغ، احتیاط ممکن نیست مشمول این اخبار نخواهند بود. و ما نیز این مطلب را پذیرفتیم و گفتیم ظاهر اخبار من بلغ همین است. لذا این اخبار دال بر استحباب عمل هستند اما مواردی که احتیاط در آن مورد ممکن باشد.

جهت سوم: اموری که مرتبط با اخبار من بلغ است.

مرحوم اصفهانی اموری را ذکر کرده‌اند که ما نیز متعرض آنها خواهیم شد.

تنبیه اول: موارد افتاء به استحباب. آنچه تا اینجا بحث شد مواردی بود که روایت ضعیفی بر ثواب عملی وارد شده بود و این قدر متیقن از این اخبار است. اما مواردی که روایتی بر مساله نیست نه عموما و نه خصوصا. بلکه فقط فتوای بر استحباب برای من نقل شده است. آیا این موارد هم شامل اخبار من بلغ است؟ آیا فقیه دیگر می‌تواند بر اساس این فتوای به استحباب، حکم به استحباب به خاطر اخبار من بلغ بکند؟ به هر حال کلام این است که آیا بر اساس فتوایی که فقیهی بیان کرده است اگر فقیه دیگری دلیل معتبری دال بر این استحباب یا وجوب پیدا نکرد و بطلان فتوا نیز برای او احراز نشده است، آیا این مورد مشمول ادله من بلغ هست؟

مرحوم اصفهانی می‌فرمایند ابتداء از جهت شمول اخبار، مشکلی نیست و لسان اخبار با تفاوتی که داشتند شامل این موارد می‌شوند.

ادله‌ای که می‌گوید من بلغه ثواب فعمله در اینجا یعنی عمل ما علیه الثواب و فتوا در اینجا متضمن ثواب است و فتوای به استحباب هر چند متضمن ثواب نیست اما همان طور که روایت متضمن امر به عمل بدون وعده به ثواب، مشمول ادله من بلغ هست فتوای دال بر استحباب نیز مشمول اخبار من بلغ خواهد بود.

اخبار من بلغ، دال بر استحباب عملی است که بلغ علیه الثواب چه به دلالت مطابقی یا التزامی. و اخباری که دال بر استحباب عمل است بالالتزام دال بر ثواب بر عمل است و همین بیان در مورد فتوای به استحباب نیز جاری است.

پس از این جهت مشکلی نیست اما مشکل از این جهت است که در زمان صدور روایات، معمولا روایات حاکی از ثواب و استحباب مواردی بوده است که نقل آنها حسی بوده است. یعنی ترتب ثواب یا استحباب مبتنی بر روایت بوده است نه بر افتاء و احادیث من بلغ منزل بر همان مواردی بوده است که متعارف در آن زمان بوده است. این اخبار منصرف از مواردی است که ترتب ثواب یا استحباب بر عملی مبتنی بر حدس باشد. و لذا فتوای دیگری در حق فقیه دیگر حجت نیست. بله اگر فقیه، از فقهائی باشد که می‌دانیم فتوای او متن روایت باشد طوری که ما یقین پیدا کنیم روایتی به این مضمون وجود داشته است، بعید نیست که اخبار من بلغ شامل این موارد هم بشود و در حقیقت شامل فتوا نشده است بلکه چون این فتوا ملازم با وجود روایت بود و با این فتوا وجود روایت اثبات می‌شود این مورد هم مشمول اخبار من بلغ خواهد بود نه اینکه اخبار من بلغ، مورد فتوا را هم شامل شود.

حاصل کلام اینکه مرحوم اصفهانی می‌فرمایند مفاد اخبار من بلغ مواردی است که آنچه دال بر استحباب باشد خبر حسی باشد چون متعارف در آن عصر اخبار از استحباب به این شکل بوده است و خبر مبتنی بر استحباب رایج نبوده است و اخبار من بلغ از آن موارد انصراف دارد. بله اگر فقیه کسی باشد که می‌دانیم رویه او اعمال حدس نیست بلکه عمل بر طبق متون روایات است و این فقیه بر اساس روایت خاص چنین فتوایی داده است مشمول ادله اخبار من بلغ هست و این شمول از این جهت است که می‌دانیم چنین روایتی بوده است و این فقیه اعمال حدس نکرده است. و فایده این فتوا این است که ما در مواردی می‌توانستیم حکم به استحباب کنیم (بر اساس اخبار من بلغ) که دلالت خبر بر استحباب تام باشد و نهایتا مشکل سندی داشته باشد و در اینجا که روایت برای ما نقل نشده است و ما احتمال می‌دهیم که دلالت آن تام نباشد اما به خاطر فتوای این فقیه به استحباب، چون نقل معنای خبر یا متن خبر است این مشکل حل می‌شود و مورد مشمول ادله من بلغ قرار می‌گیرد.

حاصل اینکه فتوای فقیهی بر فقیه دیگر حجت نیست مگر اینکه از مثل علی بن بابویه یا مقنع صدوق یا نهایه شیخ طوسی باشد که متضمن نقل روایات هر چند در ضمن فتوا باشد.

اما اشکال ما به فرمایش مرحوم اصفهانی این است که در آن موقع هم فتوا متعارف بوده است و این طور نیست که فتوای فقط بر اساس متون روایات بوده باشد و نقل استحباب فقط حسی بوده باشد. و لذا برخی از روات ما را متهم به مواردی مثل قیاس و ... می‌کرده‌اند.

و لذا فتوای حدسی هم در آن موقع امری شایع بوده است و این طور نیست که در آن موارد اعمال حدس نبوده باشد تا روایات منصرف از آنها باشند. در روایات شواهد متعددی بر این مساله هست که در آن موقع هم فتوای حدسی متعارف بوده است.

و بر فرض که متعارف هم نبوده باشد، شمول اطلاق نسبت به فرد نادر اشکالی ندارد. اختصاص اطلاق به مورد نادر قبیح است اما شمول اطلاق نسبت به موارد نادر اشکالی ندارد.

و لذا به نظر می‌رسد همان طور که معروف و مشهور است اخبار من بلغ، شامل فتوای به استحباب هم می‌شود.

درست است که در برخی از اخبار من بلغ، اشاره شده بود که بلغ عن النبی اما در برخی دیگر این فقره نبود و بین این دو دسته از روایات تنافی نیست و هر دو مثبت هستند.

و حتی اگر ما بگوییم اختصاص به اخبار عن النبی هم دارد اما یقینا اخبار از امام معصوم را هم شامل است چون مطابق با روایات خود اهل بیت علیهم السلام، حرف آنان همان حرف پیامبر است که از پیامبر به آنها رسیده بوده است.

صفحه1 از9

 نقل مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است