تغییرات کتب درسی سطوح عالی
بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمد للّه و صلی اللّه علی محمد و آله الطاهرین بهم نتولی و من اعدائهم نتبرأ الی یوم الدین
هر از گاهی در حوزه علمیه صداهایی مبنی بر تغییر کتب و متون درسی و تحصیلی مخصوصا نسبت به سطوح عالی و احیانا با تجاسر به بزرگان و نسنجیده بلند میشود و و بعد از دیدن عکس العمل بزرگان مراجع و اهل فضل وعلماء ساکت میشوند.
تا اینکه اخیرا اقدامی از ناحیه مدیریت حوزه قم مبنی بر پیشنهاد حذف و تبدیل بخشهایی از متن یک کتاب و احیانا تمام یک کتاب به حمایت برخی افاضل موجه صورت گرفته و برای تثبیت آن به مطالب و برخی حکایات استناد شده، در حالی که این بار همانند دیگر بارها با ناراحتی صریح برخی مراجع عظام در نجف دام ظلهم و مخالفت جمع قابل توجهی از علماء و افاضل و اساتید مجرب همراه شده ولی با بی اعتنایی متصدیان امر مواجه است و بر اعمال نظر شخصی خود مصرند در حالی که این گونه مسائل نیازمند نظر دهی و تصمیم و موافقت مراجع مقبول است و با نظر یک فاضل یا جمعی از ایشان به خصوص همراه با مخالفت برخی مراجع عظام و به صرف همراهی برخی قابل پذیرش و اجرا نیست.
درست است صحنه کمی خالی شده و برخی از مراجع از دنیا رفتهاند ولی هنوز سایه برخی بزرگان ادام الله ظلهم وجود دارد و مایه دلگرمی شیعه و حوزههای علمیه است. نسبت به طرح جدید، مرجع عظیم شیعه حضرت آقای سیستانی طبق نقل برخی ثقات اظهار ناراحتی صریح فرمودهاند.
بعضی آقایان، تغییر متون را فعلا و با وضع موجودِ از بدایل، یک اصل مسلم دانسته و تنها در پی صغرای بدیلاند.
بعضی دیگر برای تلطیف امر، تغییر متون را به عنوان عدل تخییری مطرح کرده و حتی برخی اکتفای به متون اصلی را به عنوان عدل تخییری، تنها به دلیل رعایت حرمتِ بزرگان به زبان میآورند.
از آنجا که عمده پیشنهاد جدید به حمایت برخی از آقایان لجنه فقه معاصر صورت گرفته و بنده نیز عضوی در این لجنه محسوب میشوم و به تبع شبهه موافقت لجنه با طرح جدید وجود دارد ضمن اینکه نظر حقیر و نیز برخی دیگر از مدافعان متون دارج برای دوستانمان واضح است اما تذکر نکاتی چند لازم به نظر میرسد، ضمن اینکه در یک جلسه کامل لجنه نظر خود را با حضور سروران بیان کردم و مطالب ایشان را هم شنیدم و عرضه داشتم جدای از محتوای طرح، اجرای آن به این شیوه یعنی تغییر متون برای عموم حوزه و بدون تجربه محدود آن ابتدائا و بدون مشورت با کثیری از اساتید مجرب و در عین مخالفت صریح برخی مراجع معظم نجف و قم و اظهار ناراحتی ایشان نه صحیح است و نه صلاح. گرچه حقیر تردیدی در دلسوزی و صفای حداقل برخی حامیان طرح جدید ندارم ولی از عواقب اجرای آن با تمام خلوص ایشان نگرانم.
برای اینکه مساله با شعار و خطابه برگزار نشود نکاتی را متذکر میشوم:
۱. اینکه فرمودهاند تغییر متون به عنوان تخییر است و نه تعیین، جدای از اینکه خلاف صریح واقعیت در برخی موارد است، به شوخی اشبه است. یا تلطیفا میفرمایند «از موارد حذفی امتحان گرفته نمیشود ولی منع از خواندن و تدریس آن نبوده و بلکه به خواندن هم تشویق میشود» این هم به سخره گرفتن مخاطب است. با توجه به اینکه متنی اگر ضامن اجرایی خواندن (که همان امتحان گرفتن از آن است) را نداشته باشد به خصوص چنانچه متن دیگری به نحو الزام و تعیین مقرر گردد آیا دیگر انگیزهای برای خواندن آن متن برای طلبه مخصوصا با وضع موجود باقی میگذارد؟!
۲. یک دلیل آقایان برای تغییرات این است که معمولا فرصت تدریس تمامی متون دارج در سالهای تحصیلی توسط اساتید وجود نداشته و بخشهایی از محدودهها باقی میماند پس ناچار بخشی از متون باید حذف شود، به این بهانه آقایان علاوه بر اینکه بیشتر از مقداری که باقی میماند حذف کردهاند متونی دیگر جایگزین نمودهاند.
در حالی که اولا سابقا محدودههای باقیمانده توسط خود طلاب خوانده میشد و از آن امتحان نیز گرفته میشد ثانیا باید دلیل عدم فرصت تکمیل تدریس متون (که در زمانهای گذشته تکمیل میشده) را پیدا کرد، اگر مشکلات طلاب است آنها را برطرف نمود، اگر ضمیمه کردن برخی درسهای جنبی غیر ضرور در این مقطع تحصیلی است به محل آنها سامان داد و اگر قصور زمان مقرر برای تدریس این متون است و لو به دلیل مشکلات جدید و وضعیت متفاوت از سابق، بر مدت آن افزود. چه اشکالی دارد آقایان مثلا یک سال دیرتر به مدرک اجتهاد دست پیدا کنند؟ نه اینکه صورت مساله را به جای حل آن پاک کرد و نخوانده یا ناقص خوانده را کامل به حساب آورد.
۳. یک استدلال آقایان برای تغییر متون، طرح نظرات جدید در کلمات متاخر و پیشرفت علوم است، اشکالات متاخر بر مطالب قبل را دلیل حذف و تغییر متون درسی قبل قرار میدهند، مثلا میفرمایند طرح تقسیم اصول که خود شیخ در رسائل از آن برگشته و نظر نهایی ایشان هم مورد اشکال دیگران قرار گرفته، قابل خواندن نیست. یا مثلا روایت مفصل تحف العقول در ابتدای مکاسب که به نظر اکثر ضعیف السند است نباید خوانده شود.
من درصدد بررسی تفصیلی تغییرات مخصوصا حذفیات نیستم ولی کلا سرورانم! مگر نظرات جدید بزرگی یا اشکالات دیگران بر او، مبتنی بر نظر سابق نیست؟! تا نظر قبل و ارکان آن تبیین نشود تثبیت نظر جدید چگونه امکان پذیر است؟ نظرات ابداعی مبنی بر سیر تکاملی علوم است و خلق الساعة نیست.
آیا رجوع شیخ از مطلبی و حتی اشکال متاخران بر مبنای اخیر ایشان دلیل عدم صلاحیت مطلبِ اول برای خواندن است؟
اینکه روایتی به نظر جمعی ضعف سندی داشته باشد، دلیل حذف آن از متن درسی میشود؟
اولا روایت تحف العقول در جل فقراتش (لولا الکل) با اسانید معتبر دیگر نقل شده و دیگر مهم نیست خصوص این متن معتبر باشد.
ثانیا مبنای شیخ و جمع کثیری در اعتبار روایت فقط ملاحظه شخص سند آن نیست و بر اساس اعتضاد به دیگر روایتها و یا شهرت و مانند آن روایت را معتبر میدانند.
ثالثا دسترسی به فقه الحدیث بر اساس حواشی فراوان مکاسب با جایگزین کردن حدیث دیگر و لو صحیح وجود ندارد، حذف متنی از کتب عمدتا مساوی با حذف تعلیقات فراوان بزرگان (که نتاج فکر جمعی از فحول و سیر تکاملی ادوار است) از دسترسی طلاب و محصلان میباشد.
۴. دلیل دیگر بر تغییر متون را گاه اغلاق و پیچیدگی آن عنوان میکنند و گاهی میگویند این متون به داعی متن درسی تالیف نشده بلکه حاصل یا تقریر درس بزرگانی چون شیخ و آخوند است.
نسبت به اغلاق متون باید گفت این ادبیات چه صحیح و چه غلط، عمدی یا غیر آن، در بخش قابل توجهی از منابع و کتب و تراث علماء وجود دارد، حداقل اشکالی که به تغییر متون وجود دارد این است که موجب انقطاع و بریدن نسل جدید از تراث علمی و فکری بیش از هزار ساله علماء نه فقط شیعه بلکه تراث اسلامی است.
فهم کتب فراوانی از قبیل جواهر الکلام و مستمسک العروة مبتنی بر انس با همین متون است و اعتیاد به متون روان و روزنامهای مساوی است با حرمان و انقطاع از علم عالمان دوران که توشه حل مسائل و زادی برای اجتهاد در مسائل خصوصا مسائل مستحدثه است.
تا کنون خود آقایان ملاک پذیرش در مراکز علمی معتبر را محک زدن طلاب بر اساس همین متون میدانستهاند چگونه است که یک باره این متون دیگر از قابلیت ساقط شدهاند؟! قابل توجه است که متن کثیری از روایات مشابه متون مغلق و نیازمند ممارست و انس به این گونه متون است.
و اما اینکه این متون به غرض تدریس تدوین نشده دلیل عدم صلاحیت آنها نیست زیرا اولا اینکه متنی مثل کفایه به غرض متن درسی تنظیم نشده باشد مسلم نیست چرا که برخی قضایا حکایات از خلاف آن را دارد. ثانیا صحیح است که متن کتاب درسی متفاوت از برخی دیگر متنها ست اما این بدان معنی نیست که هر متنی که به غرض متن درسی تنظیم نشده صالح برای این هدف نباشد. ملاک در متن درسی رعایت شیوه طرح مطالب با نظمی منطقی برای فهم مخاطب است که این معنی در تدریس به صورت طبیعی مورد توجه است و از آنجا که این متون به اعتراف آقایان متن پیاده شده و تقریر دروس اعلام است آن شیوه مطلوب در تدوین متن درسی نسبت به آنها قهرا اعمال شده و دیگر غرض تدوین مهم نیست.
مگر نه به همین دلیل است که تقریرات استادمان مرحوم آقای خویی قدس سره مورد قبول خاص و عام قرار دارد؟ و لذا از ایشان نقل است که مطالب را در سه مرحله مطالعه میفرمودند بار اول برای فهم مطالب و بار دوم برای بررسی صحت و سقم آن و بار سوم برای بررسی کیفیت طرح و بیان نمودن آنها.
سیر تفکر یک عالم که در مقام تدریس بیان میشود همان روش حل مساله و بررسی جهات آن است که مقصود، تعلم طلاب نسبت به آن است.
علاوه بر اینکه متون پیاده شده بعد از تدریس نتایج فکر جمعی و تقریر بعد از حک و اصلاح در بازخورد مطالب با فضلاء و تلامذه است و نه تنها به قاضی رفتن، که مرحوم والد ما همین مطلب را از مرحوم آقای خویی نقل میفرمودند.
۵. یکی از تغییرات، حذف کتاب رسائل از برنامه درسی طلاب غیر رشته فقه و اصول است. مگر رشتههای تخصصی حوزوی از قبیل کلام و تفسیر و مانند آن که مبتنی بر کتاب و سنت و آیات و روایات است نیازی به اصول فقه مصطلح ندارد؟ مگر نه این است که این اصول، اصول فهم متون دینی و منطق آن محسوب میشود؟
مگر مباحث حجیت خبر، اجماع، شهرت، تعادل و تراجیح عمده مباحث رسائل نیست؟ این مباحث از مستلزمات بحث تفسیری و مانند آن است و بهترین دلیل نیاز این تخصصها به اصول مقایسه بین تفاسیر فقهاء و اصولیان و بین تفاسیر دیگران است.
البته بعد از نوشتن این مطالب مطلع شدم کتاب رسائل در برنامه درسی طلاب رشتههای غیر فقه و اصول نیز گنجانده شده که این خود شاهد دیگری بر ناپخته بودن طرح و عدم صلاحیت آن برای اجرای فراگیر است.
بعضی آقایان با نقل بعضی حکایات که ملابسات آن معلوم نیست میخواهند تغییر متون را توجیه کنند، غافل از اینکه حکایات فراوان و قضایای بیشماری از بزرگان و به صورت صریح در اهتمام و تاکید بر متون وجود دارد که جایی برای تردید باقی نمیگذارد و از باب نمونه به برخی از آنها اشاره کنم:
برخی ثقات از قول حضرت آقای سیستانی دام ظله برایم نقل کردند که در محضر ایشان قضیهای طرح شد مبنی بر تغییر متن رسائل به حلقات شهید صدر (ره) در نجف، ایشان به شدت ناراحت شدند به طوری که آقازادهشان ایشان را تسکین نمود به اینکه قضیه این چنین نیست، سپس قضیهای نقل فرمودند که آقای خویی و مرحوم سید احمد کربلایی به مرحوم اصفهانی جهت درس کفایه مراجعه میفرمایند، محقق اصفهانی از ایشان سوال فرمودندکه آیا رسائل خواندهاید؟ از آنجا که مرحوم کربلایی رسائل نخوانده بودند مرحوم اصفهانی به ایشان میفرمایند بعد از خواندن رسائل و درس گرفتن کفایه جهت درس خارج به ایشان مراجعه کنند و فرمودند کفایه جای رسائل را نمیگیرد و نکاتی دارد که بدون خواندن آ» و صرفا با تلمذ کفایه حاصل نمیشود. آری محقق اصفهانی معلق بر کفایه در حیات و بعد از وفات آخوند قدر رسائل و کفایه را میداند. سروران میدانند مواضعی از تعلیقه محقق اصفهانی توضیح مرادات کفایه است. از طرفی دیگر، محقق نایینی خود را مقرر شیخ میداند و به آن افتخار میکند.
سروران! متون دارج، متن دروس سطح سالهای طولانی بزرگان و تجربه نسلهای متعدد و محور درسهای خارج فقهاء و اصولیان متاخر از صاحبان متون و مورد تعلیقههای فراوان فحولی همچون صاحب عروه، آخوند خراسانی، محققانی چون ممقانی، آشتیانی، همدانی، اصفهانی، نایینی، آغا ضیاء، حائری، بروجردی، خویی، خمینی، روحانی، صدر، تبریزی، وحید خراسانی و امثال بیشمار اینها ست و تا به امروز درسهای معتبر عموما بر محور همین متون و بر پایه آنها دنبال میشود و عدول از آنها قبل از تجربه در حوزههای محدود و قبل از کسب موافقت مراجع صاحب نظر و اساتید مجرب و به صرف نظر برخی اهل فضل، مصداق نقض یقین به شک است و به هیچ وجه صلاح مدیریت حوزه علمیه نمیباشد.
در پایان این نکته را متذکر شوم که صاحبان متون قدیم نه معصومند و نه متن باقیمانده از ایشان متن نهایی لایتغیر و لکن یک متن متراوش از ذهن اشخاصی مثل محقق، علامه، شیخ و آخوند که احاطه آنها به فقه و اصول و دقت در جوانبِ مسائل جای تردید نیست و به تعبیری قرآن فقه و اصول شیعه محسوب میشوند با متونی که از اذهان اشخاص معمولیتر تراوش میکند حتما فرق دارد. البته این به معنای پذیرش همه مطالب این بزرگان و غیر قابل اشکال بودن آنها نیست، و لذا مرحوم والد ما از مرحوم استادشان مرحوم آقای بروجردی نقل میفرمودند که ایشان در موقع اشکال بر شیخ طوسی ضمن ایراد، از ایشان این گونه دفاع میفرمودند که اشکال ما بر شیخ عجیب نیست، عجب از شیخ است که با احتساب عمر ایشان بر کارهایشان نصیب این مساله از عمر شیخ مثلا ده دقیقه بوده و این گونه جهات مساله را سنجیده! و حال ما بعد از بررسی مساله در چند دوره به یک جنبه مساله اشکالی کنیم کار مهمی نیست.
عزیزان! روزگار از قبیل ما و شما فراوان به خود دیده و قد اکل علیهم الدهر و شرب.
در دورانهای گذشته نیز کتب متعددی به عنوان جایگزین متون دارج در زمان خودشان مطرح شدهاند (به عنوان مثال مرحوم آیت الله سید صدر الدین صدر که از مراجع زمان خود بودند و مدیریت حوزه آن زمان را نیز بر عهده داشتند خلاصة الفصول که تالیف خود ایشان بوده را جایگزین برخی متون اصولی قرار داده بودند) اما بعد از گذشت زمان به فراموشی سپرده شدند بنابراین ماندگاری کتبی مثل رسائل و کفایه بر اساس قابلیتهای این کتب و ارزش بالای آنها در تربیت فقیهان و مجتهدان است و هر گاه متنی موثرتر و بهتر از آنها پیدا شود خود به خود در برنامههای درسی و علمی حوزهها وارد خواهد شد و به زور و اجبار نیاز نیست.
اینکه میبینید نامهای محدودی و به تبع کتابهای معدودی معروف به نام باقی ماندهاند تصادف و اتفاقی نیست. مبادا با عملکرد نسنجیده و تجربه نگردیده خود باعث ضعف پایههای تحصیلی طلاب شویم و ناخواسته در ضعف علمی حوزههای علمیه که نتاج بیش از هزار سال زحمات پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و ائمه هدی علیهم السلام و اصحاب ایشان و سپس عالمان پیرو آنها رضوان الله علیهم است و نه میراث شخصی ما، موثر باشیم.
و آخر دعوانا ان الحمد للّه رب العالمین
مشهد الرضا علیه السلام
اواخر محرم الحرام ۱۴۴۴
محمد بن محمد الحسین القائینی